سرویس سیاسی جوان آنلاین: جدیدترین سخنان روحانی در مراسم افتتاح طرحهای عمرانی در استان گیلان و تکرار این سخنان که در سال ۲۰۱۲ کشورهای بزرگ دنیا در آستانه توافق برای حمله به ایران بودند، بار دیگر جنجال گستردهای در فضای خبری کشور ایجاد کرده است.
این سخنان روحانی در حقیقت تکرار ادعایی است که بارها در سالهای گذشته مطرح شده است. در حقیقت از زمان امضای برجام و زمانی که روشن شد منافع اقتصادی این توافق در حدی نخواهد بود که تحولی اساسی در کشور ایجاد کند، تکرار این مسئله در دستور کار دولت و رسانههای مربوط به آن قرار گرفت. در حقیقت مطرح کردن این گزینه برای باور پذیر کردن این نکته بود که برجام مسیری محتمل برای رفع تهدیدهای امنیتی علیه کشور بود، البته در ماههای اخیر نیز یک بار محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه در سخنانی این مسئله را بیان کرد که هدف از توافق برجام به وجود آوردن منافع اقتصادی نبود، این سخنان در همان سال ۹۶ نیز با واکنش گسترده نظامیان و همچنین مقام معظم رهبری روبهرو شد و این ادعا را متناقض با واقعیت عنوان کردند. مقام معظم رهبری پیش از انتخابات بر این نکته تأکید کردند که امنیت کشور بر اساس حضور مردم شکل گرفته است.
بیخبری اولاند از یک مذاکره محرمانه
صرف نظر از اینکه این مسئله هر چند وقت یک بار با چه هدفی بیان میشود، نگاهی به شرایط آن زمان کشور نشان میدهد اساساً به رغم ادعاهای فراوان درباره تهدید ایران هیچ نشانهای در خصوص آمادگی برای حمله به ایران وجود نداشت.
زمانی که اولاند مدعی آمادگی تعیین زمان حمله به ایران شده بود، مذاکراتی بین ایران و امریکا در عمان در حال برگزاری بود. در حقیقت در زمستان سال ۹۲ چارچوب نهایی برای توافق برجام که همان برداشتن تحریمها و پذیرفتن حق غنیسازی توسط امریکا بود، حاصل شد. با توجه به اینکه در آن زمان امریکا اصلیترین قدرت برای هرگونه اقدام نظامی علیه ایران محسوب میشود، عملاً وجود تهدید نظامی چیزی جز یک قمپز نمیتواند باشد، حتی در حال حاضر که تندروترین مهرهها در کاخ سفید حاکم شدهاند، باز هم هیچ حرف و سخنی در خصوص حمله نظامی به ایران وجود ندارد.
ماجرا زمانی جالب میشود که بدانیم جدیترین دشمن برنامه هستهای ایران که مانورهای مختلفی برای حمله به ایران اجرا کرد، تنها به دنبال امتیازگیری سیاسی بود.
مانورهای خیالی برای ترساندن ایران
کسانی که پرونده هستهای ایران را از نزدیک دنبال میکردند، سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ را از خاطر نبردهاند؛ زمانی که ایران به دلیل بدعهدی غرب در تأمین سوخت رآکتور تهران برای درمان بیماران سرطانی از تحویل سوخت این رآکتور با غنای ۲۰ درصد طفره رفت و در مقابل ایران شروع به بالا بردن درصد غنای مورد نظر خود در سایت نطنز کرد. در چنین شرایطی بنیامین نتانیاهو بهعنوان نخستوزیر رژیم صهیونیستی شرایط موجود را برای این رژیم غیرقابل تحمل عنوان کرد و بلافاصله گزینه بمباران سایتهای هستهای ایران را روی میز گذاشت. اگرچه این ادعا از نظر صاحبنظران نظامی حتی نزدیک به توانمندیهای نیروی هوایی این رژیم نبود، با این حال نتانیاهو تمام تلاش خود را برای معتبر نشان دادن خود به کار برد. جالب این است که رژیم صهیونیستی در این زمینه از پشتیبانی نشریات غربی نیز برخوردار بود و بسیاری از تهدیدات این رژیم با آب و تاب بسیار منعکس میشد، بهعنوان مثال در سال ۲۰۰۸ رژیم صهیونیستی مانوری به نام اسپارتان ۸ را بر فراز دریای مدیترانه با شرکت نزدیک به ۱۰۰ جنگنده اف ۱۵ و اف ۱۶ انجام داد. در این رزمایش به ظاهر نیروی هوایی رژیم صهیونیستی پرواز در مسیر طولانی برای بمباران مواضع را تمرین کرد. روزنامه نیویورکتایمز با پرداختن به این موضوع مانور رژیم صهیونیستی را یک پیام جدی برای حمله غافلگیرانه به ایران دانست و فایننشال تایمز نیز یک صفحه کامل را به چاپ این مطلب اختصاص داد، با این حال انتشار اطلاعات بعدی در ماههای بعد نشان داد که این مانور حتی یک شلیک مشقی نبوده است. تحلیل اطلاعات سیگنالی این مانور نشان داد اساساً هواپیماهای رژیم صهیونیستی هیچ تمرین جدی را انجام نداده بودند و حتی یک افسر کهنهکار اطلاعاتی این مانور را یک شرمساری عنوان کرد. نیروی هوایی رژیم صهیونیستی حتی در آن زمان توانمندی لجستیکی برای انجام این تهدید را نیز در اختیار نداشت. ریک فرانکو، سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی امریکا نیز بعدها به این نکته اشاره کرد که در سفر سال ۲۰۰۶ خود به رژیمصهیونیستی در گفتوگو با مقامات نظامی این رژیم به این نتیجه رسیده که حتی نیروی هوایی رژیم صهیونیستی تعداد کافی سوخترسان، سیستمهای جنگ الکترونیک و بمبهای سنگرشکن برای حمایت از هواپیماهای خود در اختیار ندارد و هیچ کدام از کشورهای منطقه اجازه عبور از فضای هوایی کشورهای منطقه را به هواپیماهای این رژیم نمیدادند. برآوردهای بعدی در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ نیز نشان داد باوجود تمامی تلاشها این رژیم توانمندی مالی جبران این کمبودها را نیز ندارد. با این حال امریکا تمام تلاش خود را برای بهرهگیری از این تهدیدات به کار برد. شاید روشنترین نمونه رضایت از وجود چنین تهدیدی را بتوان در سخنان گری سیمور، مشاور کاخ سفید در امور تسلیحات کشتار جمعی دید که به صراحت تهدید حمله نظامی رژیم صهیونیستی را ابزاری مناسب برای امتیازگیری از ایران عنوان کرد و تا زمانی که مذاکرات برجام آغاز شد، این تهدیدات به صورت مرتب از سوی رژیم صهیونیستی تکرار میشد.
اندیشکدهها چه میگویند
طبیعی است که بدون امریکا و رژیم صهیونیستی هیچ گونه حمله نظامی علیه کشورمان متصور نیست، به خصوص اینکه حتی اندیشکدههای بزرگ نظامی نیز در خصوص قدرت نظامی ایران هشدار دادهاند، به عنوان مثال اندیشکده امریکن کنسرواتیو در مطلبی به موضوع توانمندی بالای جمهوری اسلامی ایران اشاره کرده و در تحلیل این موضوع مینویسد: «اگر ایالات متحده حرکتی تهاجمی انجام دهد، احتمال جنگ و رویارویی با ایران بسیار بالا میرود. ایران کشور کوچک و بیثباتی نیست، این کشور جنگ هشت سالهای را با عراق تحمل کرده است؛ جنگی که در آن عراق از سوی قدرتهای بزرگ جهانی و کشورهای منطقه تشویق و به لحاظ مالی و تسلیحاتی نیز تماماً تأمین میشد. جمهوری اسلامی در آن سالها در برابر حملات، قابلیت دفاعی درخور توجهی از خود نشان داد و پس از آن جنگ و برای جلوگیری از حملات آینده، به انباشتن تواناییهای متعارف نظامی روی آورد. برای چند دهه، پنتاگون بازی جنگ با ایران را بر آزمون فرضیات و نحوه پاسخگویی ایران بنا نهاده بود، اما سال گذشته یکی از مقامات آگاه که در چنین تمریناتی در فرماندهی مرکزی شرکت داشت، به من گفت که ارتش ایالات متحده، بهندرت در بازی جنگ نامتقارن ایران را شکست داده است، مگر اینکه به تقلب روی آورده باشد.»
مانور سیاسی از جیب امنیت ملی
به این ترتیب کاملاً روشن است که بحث حمله نظامی به ایران هیچ نشانهای از واقعیت حتی در اوج بحران هستهای نداشته است.
حال سؤال این است که هدف از مطرح کردن چنین شایعاتی آن هم در این سطح چیست. به نظر میرسد این سخنان بیشتر برای فرافکنی از مشکلاتی است که در حوزه اقتصادی برای کشور به وجود آمده است. طبیعی است دولت در شرایطی که با بحران محبوبیت در افکار عمومی روبه رو است، به دنبال عوض کردن میدان بازی در اذهان عمومی است ولی سؤال اصلی به صلاح بودن چنین اقدامی به خصوص در حوزه امنیت ملی است.
آیا دولت میتواند تبعات تکرار چنین سخنانی را در فضای عمومی مهار کند. این سؤالی است که شاید شخص دولت باید به دنبال پاسخ برای آن باشد.