به گزارش خبرنگار ما، شامگاه چهارشنبه نهم آبان ماه امسال بود که مأموران پلیس اصفهان از یک درگیری مسلحانه باخبر و راهی محل شدند. مأموران در محل حادثه با سه مرد مصدوم روبهرو شدند که یکی از آنها با شلیک گلوله به شدت زخمی شده بود و دو نفر دیگر هم مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند. پس از انتقال مصدومان به بیمارستان مردی که با شلیک گلوله زخمی شده بود، گفت: امشب دو نفر از دوستانم مهمان من بودند. داخل پلهها در حال حرف زدن بودیم که همسایهمان به ما اعتراض کرد. او مدعی بود که ما با صدای بلند حرف میزنیم، به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم. او دوستانم را کتک زد و ناگهان با اسلحه کلتی که به همراه داشت، مرا تهدید کرد و از من خواست به خانهام بروم، وقتی به او اعتراض کردم به طرفم شلیک و مرا زخمی کرد. پس از طرح این شکایت بررسیها نشان داد عامل تیراندازی که مرد ۴۰ سالهای به نام فریدون است، همراه همسرش شبانه از خانهاش به مکان نامعلومی گریخته است. در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت، مأموران دریافتند متهم همراه همسرش به تهران گریخته و در یکی از خیابانهای جنوبی تهران زندگی مخفیانهای را شروع کرده است. به این ترتیب مأموران پس از شناسایی مخفیگاه متهم به دستور قاضی علی وسیله ایردموسی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۳۴ وی را بازداشت کردند. متهم برای تحقیق به دادسرا منتقل شد و در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد. سپس متهم به دستور قاضی پرونده برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران پلیس شهرستان اصفهان قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
فریدون هستم ۴۰ ساله.
متاهلی؟
بله. از زنم اولم به خاطر اختلافی که داشتیم و طلاقش دادم، یک دختر ۱۲ ساله دارم. بعد از جدایی دوباره ازدواج کردم.
چه شد که این حادثه رخ داد؟
من همراه همسرم از کشور هلند به ایران آمده بودیم و قرار بود چند ماهی بمانیم و دوباره به هلند برگردیم که این اتفاق افتاد.
هلند زندگی میکردید؟
بله، اما به صورت غیرقانونی.
توضیح بدهید؟
من در ایران خرید و فروش خودرو میکردم که چهار سال قبل تصمیم گرفتم به هلند بروم. آن زمان ۴ هزار دلار به قاچاقچیان انسان دادم و پس از ۹ ماه و عبور از ۱۱ کشور و حدود ۱۰۰ کیلومتر پیادهروی در کوه و جنگل به هلند رسیدیم.
به چه کاری مشغول شدید؟
آنجا در کمپ مهاجران هفتهای ۵۸ دلار میگرفتم و شبها به صورت مخفیانه از کمپ بیرون میآمدم و در رستورانها ظرف میشستم. البته ماشین هم میشستم که در کل ۴۵۰ دلار درآمد داشتم تا اینکه یک و سال نیم پیش همسرم نیز قاچاقی به هلند آمد که متأسفانه فرزندمان سقط و همسرم افسرده شد، به همین دلیل به ایران آمدیم تا حالش بهتر شود که این اتفاق رخ داد.
چرا این حادثه پیش آمد؟
همسایه ما شیشهای بود و همیشه مزاحمت ایجاد میکرد. آن شب به همسرم فحاشی کرد و دوستش هم اسلحه کشید که اسلحه را از او گرفتم و شلیک کردم.
الان چه حسی دارید؟
الان خیلی خوشحالم، چون فکر میکردم همسایهمان کشته شده و هر شب کابوس میدیدم، اما وقتی دستگیر شدم و فهمیدم زخمی شده، خیلی خوشحال شدم.