کد خبر: 938896
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۷ - ۰۰:۵۸
زن جوان با اغفال افراد به آن‌ها آب‌میوه مسموم می‌داد و اموالشان را با کمک پسرعمویش سرقت می‌کردند
تلاش برای بهبود شرایط زندگی آن هم به قیمت به خطرانداختن زندگی دیگران شیوه‌ای است که افراد تبهکار مدام آن را به کار می‌گیرند. وارد شدن به جرگه تبهکاران زمانی اتفاق می‌افتد که افراد به جای تلاش برای کسب روزی حلال به فکر کسب ثروت بادآورده از راه سرقت یا جرائم دیگر می‌افتند مثل دختر و پسر عمویی که برای تهیه مخارج ازدواج‌شان دست به طراحی و اجرای نقشه‌ای خطرناک زدند، اما حالا به جای رفتن به خانه بخت باید راهی زندان شوند.
به گزارش خبرنگار ما، چندی قبل پسر جوانی به اداره پلیس رفت و از دختر مورد علاقه‌اش به اتهام سرقت اموالش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: من ورزشکارم و چند سالی است در باشگاه بدنسازی در شرق تهران زیبایی اندام کار می‌کنم و چند مقام شهری و استانی هم دارم. یک‌ماه قبل در راه برگشت از باشگاه بدنسازی بودم که با دختر جوانی به نام مهناز آشنا شدم. او خیلی از من تعریف کرد و گفت که خیلی خوش تیپ هستم و مدعی بود که عاشق من شده است. دختر جوان گفت که دانشجوی رشته مهندسی دانشگاهی در تهران است و پدر ثروتمندی دارد. بهر حال او شماره تلفن همراهش را به من داد و من هم شماره‌ام را به او دادم. مدتی ما به صورت تلفنی و پیامکی ارتباط داشتیم و برای هم پیام‌های عاشقانه می‌فرستادیم و قرار بود به زودی همراه خانواده‌ام به خواستگاری‌اش بروم تا اینکه یک روز او مرا به کافی‌شاپی برای نوشیدن آبمیوه دعوت کرد.

دختر مورد علاقه‌ام مرا مسموم کرد!
آن روز من با موتور سیکلت گرانقیمتم به محل قرار رفتم و پس از خوردن آبمیوه‌ای به پیشنهاد مهناز به داخل پارکی در آن نزدیکی رفتیم تا درباره زندگی آینده‌مان با هم حرف بزنیم. هنوز دقایقی از حرف‌های ما دو نفر نگذشته بود که احساس کردم سرم سنگین شده است تا اینکه لحظاتی بعد بی‌هوش شدم و وقتی به هوش آمدم دیدم روی تخت بیمارستان هستم. وی ادامه داد: بعد از آن بود که فهمیدم دختر مورد علاقه‌ام به من آبمیوه مسموم خورانده و مرا بی‌هوش کرده، همه اموالم شامل موتورسیکلت، گردنبند طلا، پول‌های توجیبی، کارت و تلفن همراهم را سرقت کرده است. با طرح این شکایت تیمی از مأموران پلیس تهران به دستور بازپرس پرونده برای شناسایی متهم وارد عمل شدند.

طرح شکایت مشابه
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت مأموران با شکایت مشابه دیگری روبه‌رو شدند که حکایت از این داشت دختر جوان با همین شیوه پسر ورزشکار دیگری را در راه باشگاه فریب داده و پس از اینکه او را با آبمیوه مسموم بی‌هوش کرده، اموال او را سرقت کرده است. شاکی گفت: من در راه باشگاه با دختری شیک‌پوش آشنا شدم که به من ابراز علاقه کرد. ما تلفنی و پیامکی در ارتباط بودیم تا اینکه روزی مرا برای خوردن آبمیوه به کافی شاپی دعوت کرد که پس از خوردن آبمیوه بی‌هوش شدم و او اموالم را سرقت کرد.
پس از طرح دومین شکایت مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری دختر جوان ادامه دادند تا اینکه در بررسی‌های تخصصی دریافتند تلفن یکی از شاکیان که در اختیار مرد میانسالی است فعال شده است. مأموران مرد میانسال را برای بازجویی به اداره پلیس احضار کردند. وی گفت: چند روز قبل تولدم بود که دخترم این تلفن همراه گرانقیمت را به من کادو داد. تحقیقات مأموران نشان داد دختر مرد میانسال همان متهم تحت تعقیب به نام مهناز است. بدین ترتیب مأموران مهناز را دستگیر و به اداره پلیس منتقل کردند.

برای تهیه مخارج عروسی‌ام سرقت می‌کردم
متهم در بازجویی‌های ابتدایی منکر جرم خود شد، اما وقتی با مدارک و شواهد روبه‌رو شد به جرم خود با همدستی پسر عمویش اعتراف کرد. وی گفت: من و پسر عمویم عاشق همدیگر هستیم و از چند سال قبل تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. مدتی قبل او به خواستگاری‌ام آمد، اما از آنجایی که وضع مالی خوبی نداشت پدرم با ازدواج ما مخالفت کرد. عمویم نیز موافق ازدواج ما نبود و می‌گفت: پسرش بیکار است. قرار شد پسر عمویم وقتی وضع مالی‌اش خوب شد به خواستگاری‌ام بیاید تا خانواده‌ها موافقت کنند. پس از این او دنبال کار پر درآمدی رفت، اما کاری پیدا نکرد تا اینکه با هم نقشه سرقت از پسران پولداری را طراحی کردیم تا با سرقت اموالشان مخارج عروسی‌مان را فراهم کنیم و هر چه زودتر به خانه بخت برویم. بنابراین من به جلوی باشگاه بدنسازی رفتم و پسر پولداری را به عنوان طعمه انتخاب کردم و با ابراز علاقه دروغین او را فریب دادم. پسر جوان حرف‌های مرا باور کرد تا اینکه در نهایت بعد از یک هفته او را به کافی‌شاپی دعوت کردم و آبمیوه مسموم به او خوراندم. آن روز پسر عمویم ما را از دور تعقیب می‌کرد و وقتی او بی‌هوش شد به سراغ ما آمد. او موتور سیکلت پسر جوان را سرقت کرد و فروخت و من هم گردنبند طلا، پول‌های تو جیبی و تلفن همراهش را سرقت کردم. وی ادامه داد: پس از این به سراغ پسر دیگری رفتم و به همین شیوه اموال او را هم سرقت کردیم. من سومین طعمه‌ام را هم انتخاب کرده‌بودم و قرار بود به زودی او را هم مسموم و اموالش را سرقت کنم، اما کادوی سرقتی جشن تولد پدرم دست مرا رو کرد و مأموران مرا بازداشت کردند. پس از اعتراف متهم، مأموران پسر عموی مهناز را هم شناسایی و بازداشت کردند. وی در بازجویی‌ها حرف‌های دختر عمویش را تأیید کرد و به سرقت اموال دو پسر جوان اعتراف کرد. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار