ستاره، دختربچه ۹ساله وقتی از پای تلویزیون بلند شد ذهنش هنوز درگیر قهرمان فیلم بود. او برای لحظاتی با برادر کوچکش مشغول بازی شد، اما با خودش فکر کرد آیا میتواند مثل قهرمان فیلم هندی خودش را حلقآویز کند و دوباره به زندگی برگردد؟ وقتی دید مادرش مشغول رسیدگی به کارهای خانه شده قدم به اتاقش گذاشت، در را از پشت سر بست و لحظاتی بعد رؤیایی که در سر داشت به کابوسی مرگبار تبدیل شد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۱۹ روز چهارشنبه سیام آبانماه فریادهای دلخراش زنی جوان در یکی از خیابانهای شهرک رضویه پیچید. او با التماس برای اتفاق ناگواری که در خانهاش افتاده بود از همسایهها درخواست کمک کرد. مرد مغازهدار اولین کسی بود که با زن جوان همراه شد و قدم به داخل خانهاش گذاشت. داخل یکی از اتاقها، ستاره با رشتهای پلاستیکی که به در کمد دیواری بسته شده بود حلقآویز شده بود. مرد جوان خیلی زود ستاره را از طناب به زیر کشید و شروع به دادن تنفس مصنوعی کرد، اما از بازگشت ستاره به زندگی خبری نبود. خیلی زود دختربچه خردسال به بیمارستان منتقل شد و تلاش پزشکان برای نجات او به جریان افتاد، اما تلاشها سرانجامی نداشت و پزشکان مرگ او را به مادرش اعلام کردند. با تأیید مرگ دختربچه، بازپرس ویژه قتل و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران خودشان را به بیمارستان رساندند و در این باره تحقیق کردند. مادر ستاره اولین کسی بود که باید در این باره بازجویی میشد. او ماجرای مرگ تلخ دخترش را این گونه شرح داد: شوهرم سر کار بود و من همراه ستاره و پسر کوچکترم در خانه بودم. برای سرگرمی یک فیلم هندی گذاشتم و همراه ستاره مشغول تماشای فیلم شدم. قهرمان فیلم مردی بود که زندگی بعد از مرگ را تجربه میکرد. قهرمان فیلم خودش را حلقآویز کرد و بعد از آن توانست دوباره به زندگی برگردد. بعد از تمام شدن فیلم، ستاره همراه برادر کوچکش مشغول بازی شد و من هم به آشپزخانه رفتم و مشغول درست کردن شام شدم. مدتی که گذشت ستاره را صدا کردم، اما جوابم را نداد. برادر کوچکش مشغول بازی بود، اما از ستاره خبری نبود. به اتاقش که رفتم شوکه شدم. دخترم را دیدم که خودش را با رشتهای پلاستیکی به در کمد دیواری حلقآویز کردهبود. وحشت کردم. جیغ کشیدم و به خیابان دویدم و از همسایهها کمک خواستم. مردی مغازهدار به کمک من آمد و ستاره را از بالای دار به زیر کشید. آن مرد، ستاره را نفس مصنوعی داد که فایدهای نداشت. امیدوار بودم که پزشکان بتوانند دخترم را به زندگی برگردانند برای همین او را به بیمارستان بردیم، اما آنها بعد از معاینه گفتند دخترم فوت شده است. در شاخه دیگری از تحقیقات جسد ستاره به پزشکی قانونی منتقل شد. گزارش اولیه حکایت از این داشت که هیچگونه آثار ضرب و جرح روی جسد وجود نداشته است. سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: تحقیقات بیشتر در این باره در اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ ادامه دارد.
مرز واقعیت و خیال از نگاه روانشناس
در ارتباط با حادثه مرگ غمانگیز ستاره، دختربچه ۹ساله سهنکته قابل اهمیت است؛ اول اینکه وقتی چیزی به عنوان محصول فرهنگی از جمله فیلم در جامعه منتشر میشود چه پیامدی دارد؟ مثلاً وقتی در فیلم صحنههای خشونت پخش میشود خود به خود موجب ترویج رفتار خشونتآمیز در جامعه میشود. به طور مثال پخش صحنههای دار زدن، درگیری، کشتار و...
نکته دوم، اثرات الگویی فیلمهای سینمایی روی افراد است. بحثی که مدتهاست تحقیقات روانشناسی تأثیرات الگویی فیلمهای سینمایی را تأیید کردند. به این معنی که اگر برنامهای، موضوع و تحلیلی را از طریق رسانه به مردم نشان دهیم مردم آنرا در زندگی عادی پیاده میکنند، به همین خاطر است که گفته میشود رسانه قدرت آموزش و قدرت یادگیری بالایی دارد حتی بیشتر از نظامهای رسمی آموزش و پرورش.
بنابراین وقتی صحنهای را در فیلم نشان میدهیم باید انتظار انعکاس آن را در افراد داشته باشیم. بعضی اوقات برنامهریزیهای فرهنگی با هدفی مشخص صحنهها را منتشر میکنند، مثل فیلمهای سینمایی و سریالها که میخواهند برنامههای آموزشی را ارائه دهند. این ظرفیت رسانه است که میتواند انجام دهد. در مقابل باید دقت شود اگر موضوعات و صحنهها خارج از کنترل باشد میتواند اثرات یادگیری داشته باشد. به طور مثال مؤسسهای مثل هالیوود و فیلمهای خشونت که هدفدار ساخته میشوند. در جامعه ما هدف از رسانه رشد و ارتقای فرهنگ مردم است، بنابراین باید دقت شود که صحنهها چه تأثیری روی مردم خواهد داشت. حال اگر رسانههای ما جاذبه نداشت یا به هر دلیلی مردم رو به کانالهای دیگر آوردند دیگر آن کنترل را نمیتوانیم داشته باشیم.
فیلمی که موجب دار زدن دختر ۹ساله شد اگر از رسانههای خارجی پخش شدهباشد، این سؤال مطرح است که آیا رسانههای ما مرجعیت و مورد اعتماد هستند یا خیر تا افراد با دیدن آن حتی برای سرگرمی آموزههای خشونت کمتری در آنها لحاظ شده باشد. البته گاهی قابل کنترل نیست. ولو با پخش برنامههای سازنده، افراد اثرات منفی میگیرند. برای مثال مدتی قبل در یک تبلیغ تلویزیونی صحنهای پخش شد که در آن وقتی فردی کفش کارخانهای را پا میکرد قدرت پرواز پیدا میکرد و کودکی ۷ساله با دیدن این صحنه به خیال پرواز کفش پوشید و خودش را از طبقه بالا پرتاب کرد. نکته سوم اینکه چه صحنهای را برای چه مخاطب، چه مشخصات و با چه ظرفیت ذهنی پخش میکنیم؟ کودکان معمولاً در سنین قبل از دوره نوجوانی که ساختار منطقی در تفکرشان در حال شکلگیری است، ممکن است گاهی اوقات بین واقعیت و خیال نتوانند تفکیک قائل شوند. یعنی چیزی که تخیل یا برای صحنه تخیلی است به عرصه عمل بیاورند. کودکی که تصور میکند کفش بپوشد پرواز میکند یا مثل این کودک ۹ساله که با دیدن صحنهای در فیلم خودش را دار میزند، در واقع تمرین خودکشی میکند و پیامد رفتارش را نمیتواند تحلیل کند، چون از نظر رشد ذهنی به آن مرحله نرسیده است که پیامد یک رفتار مخاطره آمیز را برای خودش ترسیم کند و مراقب باشد که گرفتار نشود. این نکته به ما هشدار میدهد تناسب محتوای یک پیام فیلم و سینما را با ساختار ذهنی مخاطب در نظر بگیریم یا به عبارت سادهتر به این سؤال جواب دهیم چه فیلمی را برای چه مشخصاتی پخش کنیم. این سؤالها برای سیاستگذاران فرهنگی و هنری خیلی مهم است تا بتوانیم اثرات این آسیبها را تا آنجا که ممکن است کم کنیم.
دکتر عزیزالله تاجیک اسماعیلی (روانشناس)
مرز واقعیت و خیال از نگاه منتقد سینما و تلویزیون
مقوله تصویر، سینما و اساساً شیوه صحیح مواجهه با هر امری که به رسانههای مدرن برمیگردد از این قاعده مستثنی نیست که هر امر تازهای یا هر پدیده نوظهوری مستلزم شناخت جوانب مختلف شکلگیری آن پدیده است. اساساً پدیدهها بر بستر اجتماعی مشخصی شکل میگیرند و اگر قرار باشد آن پدیده از یک بستر اجتماعی به یک بستر اجتماعی دیگری که مقدمات شکلگیری آن پدیده را در خودش ندیده منطبق نباشد، یک انتقال ساده اتفاق میافتد که میتواند منجر به استفاده غیرصحیح از آن پدیده شود یا آسیبهای جدی را در پی داشته باشد.
سالهای سال از ساخت سینما و بیش از صدسال از ساخت سینمای ایران میگذرد، اما آیا مخاطب و شناخت مخاطبان از مقوله سینما و شیوه مواجهه با آن به همان میزان رشد کرده یا خیر؟ این سؤال مهمی است که در رابطه با مواجهه شدن با آثار سینمای داخلی و خارجی در خانوادهها یا در سطح اجتماع روبهرو میشویم حتماً باید پاسخ درخوری داشته باشیم.
یکی از اتفاقاتی که میتواند بین مخاطب و اثر سینمایی رخ دهد این است که اساساً مخاطب تا چه میزان میتواند مرز بین واقعیت و خیال را تشخیص دهد. بر کسی پوشیده نیست که از اولین فیلمهایی که در دنیا به نمایش گذاشته شد لحظه ورود لوکوموتیو به ایستگاه قطار ساخته برادران لومیر مخاطبان در سالن سینما وقتی لوکوموتیو به سمت پرده حرکت کرد، ترسیدند و سالن را ترک کردند. این مثال خیلی تکرار شده میتواند گویای مفهومی باشد که میخواهیم در مورد آن صحبت کنیم که آیا مخاطب مجهز به این شده است تا بتواند مرز بین واقعیت و خیال را در لحظه مواجهه با اثر سینمایی تشخیص دهد؟ واقعیت این است که آثار سینمایی در خور و ماندگار تاریخ سینما، آثاری بودهاند که برای مخاطبان خودشان سمپاتی ایجاد کنند یعنی فضایی ایجاد کند تا مخاطب درگیر سرنوشت شخصیتها، درگیر نتیجه موقعیتها و درگیر گرهگشایی نهایی فیلم باشد. این مقوله ویژگیهای سرگرم کننده سینما محسوب میشود، اما چیزی که در این میان اهمیت دارد رشد فیزیکی روانی مخاطب است که تعیین کننده است.
در دنیا قوانین سختی وجود دارد پیرامون اینکه هر فیلم و اثر هنری به طور خاص یعنی سینما، برای یک رده سنی مشخص تعریف میشود. منظور اینکه اگر فیلمی سطح بالایی از خشونت یا رفتارهای جنسی یا بعضاً سکانسهای عاطفی داشته باشد، برای سن ۱۶ و ۱۸ سال به بالا و در بعضی کشورها حتی ۲۱ و ۲۵ سال را شامل بشود. این ردهبندی سنی بر اساس مطالعات اجتماعی و پژوهشهای مختص همان اقلیم کشور است که مثلاً در اروپا یا امریکا چه رده سنی برای هر فیلمی تعریف شود. این موضوع به طور بسیار جدی در سینماهای دنیا رعایت میشود و در قالب DVD یا UVD یا شبکههای کابلی، حتی در مرحله اکران در سینماها این ردهبندی به طور کاملاً جدی پیگیری میشود. از سوی دیگر به خاطر آگاهسازی و تربیتی که شکل گرفتهاست مخاطبان شامل پدران، مادران و فرزندان به صورت خودکار این درجهبندی را رعایت میکند، اساساً نیازی به قوه قهریه نیست. طبیعتاً در این بستر آسیبها و مشکلات عدیدهای رؤیت شده و نهایتاً راه حل این است که بر اساس مطالعات روانشناختی و جامعه شناختی: ۱ – ردهبندی سنی تعریف شود ۲- آگاهسازی عمومی یا سواد رسانهای مخاطب را بالا ببرند تا مخاطب در مواجهه با آثار تصویری انتخاب صحیحی داشته باشد که به نفع روح و روان خود و فرزند یا اطرافیان باشد.
به عنوان جمعبندی اینکه آیا راه حل مواجهه با آسیبهای رسانههای تصویری حذف یا محدود کردن آنهاست؟ جواب اینکه خیر، اما مثل هر مقوله دیگر مثل استفاده از چاقو یا چنگال یا شی برنده در صنعت و آشپزی استفاده از این محصولات فرهنگی نیاز به آگاهی دارد و این آگاهی از دو سوی باید پیگیری شود: ۱- از سوی مدیران و تولید کنندگان آثار سینمایی که باید رعایت رده سنی برای دیدن فیلم شفاف و مشخص و اطلاعرسانی شود. از سوی دیگر برای آگاهیسازی عمومی و مصلح کردن مخاطب در انتخاب تصویر تلاش شود. از سوی دیگر که متعاقب اقدام اولیه صورت میگیرد، پذیرا بودن این آگاهی و رعایت توسط خانوادهها و همه اقشار مخاطب آثار سینمایی رعایت شود.
اگر این ارتباط دو سویه شکل بگیرد این آثار سینمایی میتواند به وجوه مثبت نشان داده شود و کنار سرگرمی باعث رشد فرهنگی و فکری مخاطب شود، ولی شیوه استفاده از آنها متناسب با سن و سال مخاطب باشد. طبیعی است اگر یک مقوله فلسفی را بخواهیم در یک اثر سینمایی به نمایش در آوریم برای کودک جذاب و آموزنده نیست. به همان میزان اگر میزان خشونت و رابطه جنسی لگام گسیخته را برای کسی که هنوز به بلوغ فکری روانی و جنسی نرسیده است نمایش دهیم آسیبزاست. در کنار آن بعضی مفاهیم جدی سینمایی برای بزرگسالان مفید و باعث رشد آنها شود.
شاید این سؤال در ذهن بهوجود بیاید که مخاطب کودک چطور میتواند رده سنی خود را تشخیص دهد؛ سه قدم برای این مهم لازم است که شامل ۱-آگاهسازی عمومی ۲-آگاهسازی والدین ۳- توزیع و تبیین لزوم رعایت این آگاهسازی و رعایت رده سنی توسط فرزندان از سوی معلمان و والدین به کودکان است. به زبانی شیوا، صحیح و قابل فهم که آنها نیز کم کم آموزش ببینند که هم رعایت کنند و هم در نسلهای بعد شاهد بروز آسیبهایی از این دست نباشیم.
محمدرضا مقدسیان(منتقد سینما)