مرداد ۱۳۶۷ و اواخر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را به یاد بیاورید که کشور پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و بازگشت نیروهای مسلح به مرزها، در شرایط خاصی به سر میبرد.
صدام و منافقین با حمایت غرب بر این تصور بودند که از شرایط قطعنامه ۵۹۸ میتوانند برای حمله به ایران استفاده کنند. گروهک تروریستی منافقین با همکاری رژیم بعث، حمله نظامی به ایران را آغاز کرد و با پیشروی در بخشهایی از خاک کشور، دست به کشتار گسترده روستاییان و بسیاری از شهروندان غرب کشور زد که البته با پاسخ کوبنده و قاطع نیروهای مسلح، ضربهای مهلک و پشیمان کننده خوردند و ماشین نظامی آنها منهدم شد. مرصاد نتیجه اشتباه محاسباتی دشمنان بود که فکر میکردند ایران پس از هشت سال جنگ، دیگر مقاومتی ندارد و قدرت دفاعی کشور کاهش پیدا کرده است. اکنون با کمی اغماض مقایسه کنید، قطعنامه ۵۹۸ و توافق هستهای ایران با غرب را. کشورهای غربی و در رأس آنها امریکا پس از دو سال مذاکره و ۱۲ سال چالش هستهای با جمهوری اسلامی ایران به یک توافق دست یافتند. توافقی که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان «نرمش قهرمانانه» یاد کردند تا ضمن تثبیت حق هستهای ایران، دروغهای دستگاه تبلیغاتی غرب علیه فعالیتهای هستهای ایران را که در قالب «ایران هراسی» دنبال میکردند، نقش برآب کنند.
فارغ از اینکه توافق هستهای چه میزان از اهداف نظام را تأمین کرد (که موضوع این یادداشت نیست)، اما به موازات آن و بر خلاف توافق، از همان روز امضا، تحریمهای گسترده به بهانههای گوناگون یکی پس از دیگری بازتولید و بهروزرسانی شد.
با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در امریکا، او بار دیگر خوی استکباری ایالات متحده را عریانتر از اسلاف خود نمایان ساخت و از همان روزهای ورود به کاخ سفید و حتی پیشتر از آن در شعارهای انتخاباتی، تهدید کرد که برجام و توافق هستهای را پاره خواهد کرد و سرانجام ۱۸ اردیبهشت ۹۷ بهصورت یکجانبه از این توافق بیرون آمد. ترامپ در این مدت کوشید با تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی بار دیگر ایران را پای میز مذاکره بنشاند و برجامهای دیگری را به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کند، اما از آنجا که تلاشهای او با شکست مواجه شده، تحریمهای اقتصادی را به عنوان آخرین گزینه روی میز آورده است.
ترامپ در تبلیغات پردامنه ماههای اخیر، کوشیده است با پروپاگاندای رسانهای و عملیات روانی، تصویری رعبآور برای فردای دور دوم تحریمها علیه ایران ترسیم کند، حال آنکه این تحریمها از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون به اشکال مختلف اعمال شده و گرچه هزینههایی را به مردم و کشور تحمیل کرده، اما در عمل با شکست مواجه شده است. دولتهای ایالات متحده امریکا طی ۴۰ سال گذشته هر آنچه در توان داشتهاند، علیه جمهوری اسلامی ایران بهکار گرفتهاند، بنابراین این تحریمها بیش از آنکه جنبه عینی و اجرایی داشته باشد، بیشتر جنبه روانی دارد. به تعبیر دیگر آنها همه تحریمهای خود را پیشخور کردهاند. هیئت حاکمه کنونی کاخ سفید، همچون صدام و منافقین شاید تصور میکنند، پس از توافق هستهای و تداوم تحریمها، اکنون میتوانند با آخرین تیر خود (تحریمهای اقتصادی) نظام و ملت ایران را به تسلیم مقابل آنها وادار سازند، اما بدون تردید این «مرصاد» هم به سرنوشت مرصاد ۶۷ دچار خواهد شد. در حماقت ترامپ و تیمش همین بس که آغاز دور دوم به اصطلاح تحریمها را ۱۳ آبان قرار دادهاند؛ روزی که به نماد استکبارستیزی در کشور تبدیل و در تقویم این کشور جاودانه شده است. از همین رفتار نابخردانه میتوان به خوبی دریافت که مبارزه ملت ایران با استکبار، مبارزهای «منطقی، خردمندانه و متکی بر تجربیات تاریخی» است. پیام دیگر اقدام ترامپ میتواند این باشد که اگر در سالهای اخیر، کسانی مغرضانه یا ساده لوحانه تلاش کردهاند با چشمپوشی بر تجربیات مکرر ملت، چهرهای بزک کرده از امریکا ترسیم و اینگونه وانمود کنند که اگر امریکاییها، روزی دشمن ایران بودهاند امروز دست از آن توطئهها کشیدهاند! تصوری باطل است.