آنچه از مفهوم مقاومت برمیآید، تلاشی است برای ایستادگی در برابر هجوم یک نیروی متخاصم. این ایستادگی اگر چه مفهومی تدافعی دارد، اما همانطور که از فرهنگ استراتژیک این واژه بر میآید، گاه ایستادگی بهترین حمله است. اما آنچه در معنای درونی این کلمه مستتر است، همانا نجابت و اصالتی است که در تضاد با مفهوم حمله و هجوم و ردیف واژگان مترادف آن قرار میگیرد، ایستادگی و مقاومت شرافتی دارد که از حفظ آرمانها، ارزشها و پاسبانی از آن در مقابل یورش و تاخت و تازی وحشیانه سخن میگوید. پس ملتی که تاریخش با مفهوم مقاومت آشنا باشد، هیچگاه در زمره ملتهای متجاوز قرار نخواهد گرفت.
ملت ایران، در ادوار گذشته و از دیرباز تا کنون به سند تاریخ نشان داده است که حرف به حرف واژه مقاومت را به تفصیل تفسیر کرده است و آن را با سرشت یک ملت در هم آمیخته است. ایران پیش از اسلام و ایران پس از فتح اسلام هیچ گاه مردمی متجاوز نداشته است چراکه محوریت دین و شرافت انسانی سبب شده انسان ایرانی به همان اندازه که دنیا را محلی برای گذران عمر میداند، عقبی و زندگی اخروی را مقصد و خاستگاه زندگی خاکیاش بداند و برای نیل به این هدف از جنگ و تجاوز و زورگویی بپرهیزد و در برابر ظلم و جور زمان و زمامداران ایستادگی و با مقاومت روح خود را بزرگ و پالایش کند.
مقاومت در حقیقت خاستگاه تاریخی و حکمی این ملت است، مقاومتی که در عصر معاصر از مفاهیم آشنای ظاهری که مترادف ایستادگی در برابر هجوم و تجاوز به خاک و ناموس و اعتقادات یک ملت است فراتر رفته و در پس رفتارهای به ظاهر متمدن و حقوق بشری مستتر و پنهان گشته است.
مقاومت امروز برای ملت ایران ایستادگی در برابر تهاجمات ارضی نیست، چراکه مفهوم تجاوز و تهاجم نیز زیر سایه استعمار و استثمار هیبتی به ظاهر بیآزار، انسانی و بشردوستانه و آرمانگرایانه به خود گرفته است. فرهنگ این واژه سهل و ممتنع در فرهنگ علوم استراتژیک امروز از بزرگترین دستاوردهای انسان ناطق به مخربترین سلاح تمدن غرب و انسان آنگلوساکسون بدل گشته است که بیهیچ خونریزی و آتش و گلوله مرزهای انسانیت را زیر پا گذاشته و نه به خاک که به روح یک ملت تجاوز و تهاجم میبرد. هرچند در عصر مدرن تمدن در هزاره سوم نیز سهم آتش و خونریزی و کودککشی و نسلکشی، اگر از ادوار گذشته و انسان غیرمتمدن بیشتر نباشد کمتر نیست. این در حالی است که صدای ناقوس حقوق بشر از گلوی غرب گوش فلک را کر کرده است و واتیکان برای امرا و رئیسان جمهور ممالک غربی قبله آمالی است که قداست آن تنها در حباب شیشهای قابلپذیرش است و غیر از آن دین هیچ کاربرد انسانی و اجتماعی برای حکومتهای غربی ندارد.
با این تفسیر از واژه مقاومت و بسط آن به دلالتهای اجتماعی و فرهنگی امروز، تکلیف ملتی که همواره مورد تاخت و تاز و هجوم و تجاوز بوده است در برابر این جنگ فرهنگی چیست؟
اما آنچه امروز به مراتب بیشتر از این جنگ احساس میشود و سنگینی آن کمر ملتی را خم کرده، جنگ اقتصادی و فشارهای همهجانبه ملتهای زورگو و مغرض به اقتصاد کشور است. اما نباید غافل از این واقعیت بود که جنگ اقتصادی حکومتهای غربی با ملت ایران که جدا از حکومت و انقلاب و دولت مشروع و خودخواستهاش نیست همچنان خاستگاه فرهنگی دارد و این فشار بیامان آنگاه کمر خمیده ملت را در آستانه درد بیدوا و شکستن استخوانهایش قرار میدهد که فرهنگ آن ملت زودتر کمر خم کرده و تاب مقاومت نیاورد.
فرهنگ ما فرهنگ مقاومت است و مقاومت ما مقاومت فرهنگی، اکنون ملت ایران در آستانه سالگرد چهلمین دستاورد بزرگ قرن اخیرش به سر میبرد که هیچ چیز جز قیام فرهنگی یک ملت نبوده و نیست که ریشه در مقاومت اسلامی و ایرانی ما دارد. این دستاورد که همانا انقلاب اسلامی ما است جز به همت و مقاومت فرهنگی و فرهنگ مقاومتی قابل حفظ و نگهداری نیست، چراکه تنها سپر مقاوم در برابر دشنه آخته اقتصاد و جنگ اقتصادی فرهنگ یک ملت است. اقتصاد ایران اگرچه پشتوانهای به بزرگی خاک زراندود این کشور دارد و ذخایر نفتی و معدنیاش که نشان از کهنترین سرزمین پر برکت خداست، اما نباید فراموش کرد که جنگ هفتاد و دو ملت در برابر یک ملت آن هم به جرم حقگویی و حقپرستی، اول آسیب و فشاری را که متحمل یک کشور میکند بازار، اقتصاد و پول آن ملت است و آخر از همه فرهنگ آن ملت را که اگرچه دیرپاست، اما به نرمی و تزویر قابل ویرانی و براندازی است.
ملت و کشور ما از جنگ فرهنگی که عصر معاصرش با آن همیشه درگیر و در تلاطم بوده است وارد جنگ اقتصادی شده است که هم از دشمن خارجی و هم از خودیهای خائن و بیمایه در معرض آسیبی جدی قرار گرفته است. اکنون که روح اعتماد، امید و مقاومت ملت در معرض بزرگترین امتحان تاریخی خود قرار دارد آنچه در تقویت این سه مهم برآید و از دریچه فرهنگ در سبک زندگی، بینش و تعقل ملت ایران اثر مثبت بگذارد به راستی جهادی بزرگ، ماندنی و ستودنی است.
در عرصه فرهنگ و در همزیستی با روحیه فرهنگدوست و هنردوست ملت ایران، سینما از تولد عمومی خود از گذشته تا به امروز با همه فرازها و فرودهایش بزرگترین و مؤثرترین داروی فرهنگی ما بوده است. سینما که در سراسر جهان به گویاترین و فصیحترین عنصر مؤثر و زودبازده فرهنگی شهره است در این خاک و در تاریخ ۴۰ ساله پس از انقلابش مفهومی والاتر از سرگرمی و نشاط دارد. سینمای انقلاب اسلامی و در مفهوم وسیعش سینمای مقاومت که به تفسیر آن برآمدیم سینمایی است که روح انسان ایرانی و مسلمان را هدف خود قرار داده و نیل به تعالی انسان و پالایش روح او دارد. هرچند این سنگ بزرگ با غفلت از سبک زندگی و زندگی اجتماعی انسان ایرانی همراه نیست و توأمان زیست اجتماعی، فرهنگی و در کل سبک زندگی ملت ایران را نیز در دستورکار خود داده است. با قرار گرفتن در نقطه پیشانی انقلاب اسلامی که ۴۰ سالگی آن مرز تعقل و پختگی این دستاورد تاریخی است، جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت به پانزدهمین منزل خود رسیده است که همانا ایستگاهی مهم و سرنوشتساز برای سینمای انقلاب اسلامی است و در معرض بلایای متعدد فرهنگی و نیز اقتصادی هم قرار دارد.
با این همه جشنواره فیلم مقاومت خود به معنا و نامش تأسی کرده و در برابر این فشارهای نامحسوس که گاه به چشم اصحاب فرهنگ و سینما هم نمیرسد با تمام قوا در خط تعالی و آرمانهای ملت ایران در حرکت است تا در هفته بسیج که خاستگاهی جز مردم و اتحاد همهجانبه آنها ندارد برگزار شود و چهرههای جوان و پیشکسوت انقلابی چه در خاک مقدس ایران و چه فراتر از آن در هرجا که ندای حق و حقانیت شنیده شده است فیلمسازان، متفکران و معتقدان حق در عرصه فرهنگ و هنر را گردهم بیاورد تا در برابر این تهاجم تاریخی قد برافراشته و مقاومتی را متجلی سازد که همیشه در تاریخ مؤثرتر از حمله واقع شده است.