به گزازش جوان آنلاین، محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در یادداشتی با عنوان «گفتوگو برای بستن زنگولهها به گردن گربهها» در کانال تلگرامی خود نوشت:
عبید زاکانی حکایت میکند که موشهای خانهای از دست گربه خونریز سخت به تنگ آمده بودند و راهکاری میجستند. موشی پیشنهاد کرد که بند زنگولهای را شبانه از گردن بزغاله پاره کرده و بر گردن گربه ببندند تا به هنگام نزدیک شدنش، موشها هشیار شده و گریزان شوند. زنگوله که به دست آمد مقرر شد همان موشی که پیشنهاد داده بود زنگوله به گردن گربه ببندند، خودش این کار را انجام دهد. آن موش رفت و دیگر هیچ موشی او را ندید. نتیجه داستان عبید زاکانی برای سیاستگذاری عمومی چیست؟
داستان ما به زندگی موشهای حکایت عبید زاکانی شبیه است. سؤال مهمی سالها بیپاسخ مانده است: «اشتباه کردن ذاتی انسان و نظامهای انسانی است، اما تکرار سیاستهای اشتباه چرا صورت میگیرد؟» نتایج مشاهدهشده در اقتصاد، محیطزیست و جامعه نشان میدهد سیاستهای بانکی، مالی، ارزی، آب و انرژی، بهداشت و درمان، امور خارجه و مدیریت مسائل و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی ایرادات جدی داشته که جامعه ایرانی را در وضعیت فعلی قرار داده است. این سیاستها عین گربه داستان عبید، هر چند وقت یکبار از راه میرسند و ما همچون موشهای بیدفاع قربانی آنها میشویم. برخی از آنها هم همیشه هستند.
مسأله پس این میشود که چگونه باید از شر گربه سیاستهای خونریز و خانهخرابکن خلاص شد؟ ایران، گربه روی نقشه جهان، چگونه میتواند از شر گربه این گونه سیاستها خلاص شود؟ برخی مثل موشهای داستان عبید حکم به مهاجرت میدهند و از این سرزمین میروند. برخی تسلیم قضا و قدر میشوند تا چه زمانی گربه آنها را قربانی کند. راه دیگر اما بستن زنگولهای به گردن گربه است تا به محض آنکه گربه این سیاستهای نادرست تکان خورد، همگان بدانند که دوباره خطری در راه است؛ اما درست برخلاف داستان عبید، با صدای زنگوله فرار نکنند و در مقابل سیاستهای غلط بایستند. این جای داستان با حکایت عبید متفاوت میشود.
آن زنگوله چیست که باید به گردن سیاستهای غلط بست؟ سیاستهای نادرست البته بسیارند و زنگولههای بسیار لازم است. بدون این زنگولهها، گربه سیاستهای غلط و ناکارآمدی، در هر دولت، حکومت، سازمان و دورهای ما را خواهد خورد. برخی از این گربهها چهل، پنجاه و شصت ساله هستند. من فکر میکنم دو زنگوله عبارتند از: