میگویند فقر از هر دری وارد خانه شود ایمان از همان در خارج میشود؛ این ضرب المثل قدیمی و ساده بیانگر زوایای پیدای و پنهان معضل فقر در جامعه است که با گسترش آن بسیاری از بایدهای اجتماعی جای خود را به منعیات میدهد.
بروز بسیاری از مشکلات اجتماعی و بزهکاری را نتیجه فقر دانست که موجب دامن زدن به آسیبهای فردی و روانی شده و آثار سوء آن در جامعه بروز پیدا میکند.
محرومیت و فقر ذاتی یکی از فاکتورهای دائمی و ثابت در استان هرمزگان است که از دیرباز تاکنون چهره خشن خود را با قدرت هرچه تمام به نمایش گذاشته از این رو رونقهای چشم گیر اقتصادی و ارزآوری کلان هم نتوانسته وضع موجود را تغییر دهد.
در بسیاری از نقاط این استان پهناور فقر مطلق بیداد میکند و تاکنون تلاش جدی برای مهار این معضل اجتماعی از سوی دستگاهها صورت نگرفته است.
آمار چشم گیر آسیبهای اجتماعی از قبیل: اعتیاد، افزایش نرخ طلاق در استان، بروز بیماریهای روحی و روانی، کاهش میزان فرزند آوری و افزایش آمار کودکان بی سرپرست و نوزادان سرراهی را میتوان مهمترین آثار فقر دانست.
روند رو به رشد آمار نوزادان سر راهی
در میان فاکتورهای متفاوت مشکلات اجتماعی، معضل نوزدان سرراهی به یکی از تلخترین مسائل روتین زندگی شهری تبدیل شده که هرچند وقت یکبار با انتشار خبر پیدا شدن کودک سرراهی و یا پیکر بی جان نوزادی بیگناه در کوچه و خیابان عواطف انسانی را جریحه دار میکند.
نمونههای مختلفی از پیدا شدن نوزدان سرراهی در سطلهای زباله بیمارستان ها، گوشه خیابان و یا مکانهای پرتردد منتشر شده که بارزترین آنها دوقلوهای معروف در یکی از بیمارستانهای بندرعباس، نوزاد در آستانه جان دادن در جزیره هرمز بود یا پیکر بی جان نوزادی که پاهایش قطع شده در گوشه یکی از پارکهای شهر خوراک حشرات شده بود.
اخیرا نیز تصاویری از رهاسازی نوزدای در یکی از پارکهای ساحلی بندرعباس منتشر شده که بنا به گواه شاهدان عینی این نوزاد در کنار ساحل با حضور کادر درمانی متولد شده و با تمام وسایل بهداشت و درمانی زایمان بر روی شنهای خیس ساحل رها شده تا در نهایت کارگران شهرداری و فضای سبز این مکان با جسم بی جان نوزاد روبرو میشوند.
این موارد تنها نمونههای بارز رسانهای شده از کودکان سرراهی میباشد و بخش قابل توجهای از آن بی سروصدا و در خاموشی به مراکز پرورشگاهی سپرده میشوند.
بار منفی سکوت دستگاهها در برابر کودکان ناخوانده
آمار کودکان سرراهی دراستان به صورت قابل ملاحضهای در حال افزایش است که با سکوت مسئولان استانی این معضل جامعه را درگیر خود کرده است.
به طور کلی کودکانی که سر راه گذاشته میشوند یا خانوادههایشان دچار مشکلات اقتصادی میباشند یا فرزند به دنیا آمده حاصل ارتباطات خارج از عرف باشد.
اغلب نوزادان ساعاتی پس از تولد در اماکن عمومی شهرها رها میکنند تا پلیس به مراکز ادارات بهزیستی به عنوان متولی نگهداری کودکان سر راهی تحویل داده شوند و در اختیار شیرخوارگاههای زیر نظر سازمان بهزیستی قرار گیرند.
سر راه گذاشتن کودکان شیر خوار موضوعی است که از گذشته صورت میگیرد و والدین به امید این که آیندهای بهتر برای فرزندش رقم بخورد آنها را به خیابان میسپارد که دربهترین شرایط کودکان سر از مراکز بهزیستی در میآورند و تا ۱۸ سالگی از آنها نگهداری میشود.
اما رها کردن نوزدان بی گناه در سطلهای زباله و یا انداختن آنها در پارکهای شهر که اغلب محل جولان سگهای ولگرد و حیوانات موزی است در مخیره انسان نمیگنجد چرا که اگر این افراد بویی از انسانیت برده بودند دست به چنین اقدامات قبیحانهای نمیزدند.
در شرایطی که خانوادههای نابارور در صفهای طولانی درخواست فرزندخواندگی قرار دارند و کمتر خانوادهای موفق به دریافت فرزند میشود عدهای نوزادان ناخوانده خود را این گونه به کام مرگ میکشانند.