مهوش معاذينژاد
اغلب اوقات ما وقتي عاشق ميشويم كه حتي فكرش را هم نميكنيم. معمولاً وقتي در اين شرايط قرار ميگيريم با كسي برخورد ميكنيم كه يك تصوير دوستداشتني و دلچسب در دنياي ما دارد، وقتي از طرف مقابلمان هم توافق ببينيم عشق اتفاق ميافتد. در واقع ميتوان گفت ما كسي را پيدا كردهايم كه ما را همانطور كه هستيم پذيرفته و قبول دارد نه كسي كه ميخواهد ما را تغيير بدهد. در اين شرايط است كه عشق را تعريف ميكنيم. اما اگر ما آن احساس آزادي و راحتي را نداشته باشيم عشقمان ضعيف خواهد بود و دست به تغيير يكديگر ميزنيم. وقتي به اصطلاح ماهعسل تمام ميشود طرفين به دنبال ايراد گرفتن از يكديگر ميافتند. چيزي كه ازدواج را از هم ميپاشد، نوع رفتاري است كه زن و شوهر تقريباً كمي بعد از ازدواج انجام ميدهند. با رفتارهاي تخريبگر هر دو طرف بعد از مدتي احساس بدبختي ميكنند. سؤالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه آيا كاري كه ما ميكنيم طرف مقابل را به ما نزديكتر ميكند يا دورتر؟ ما فقط رفتار خودمان را ميتوانيم كنترل كنيم. وقتي اين موضوع را درك كنيم متوجه ميشويم كه آزادي ما خيلي بيشتر از آن بوده كه فكرش را ميكرديم.
زندگي خودمان را كنترل كنيم نه ديگري را
هر وقت در زندگيتان احساس كرديد آزادي دلخواهتان را نداريد بدانيد كه شما يا طرف مقابلتان نميخواهيد قبول كنيد كه فقط رفتار و زندگي خودتان را ميتوانيد كنترل كنيد نه ديگران را. ما وقتي آرامش و خوشبختي را در زندگي داريم كه حس كنيم بر زندگي خودمان كنترل داريم و قبول كنيم هر عملي كه از ما سر ميزند يا هر حسي كه داريم انتخاب خودمان است. چون اگر ما اين واقعيت را قبول كنيم كه اين احساس يا عمل انتخاب ما نبوده، آن زمان تصور ميكنيم كنترل لازم بر خودمان و زندگيمان را نداريم و در نتيجه آرامشمان را از دست ميدهيم. بيشتر مشكلات ما از مشكلات رابطهاي شروع ميشود و اغلب علت مشكلات ديگري نيز هستند. علت نارضايتي و ناراحتي ما در زندگي به نحوه برخورد ما با يك رابطه اساسي در زندگيمان كه باب ميلمان نيست ارتباط دارد.
هفت رفتار مخرب كنترل بيروني
در اغلب زوجها مشاهده ميشود كه براي تغيير دادن ديگري، معمولاً از يكسري رفتارهاي كليشهاي استفاده ميكنند. اين رفتارها، هفت رفتار مخرب كنترل بيروني ناميده ميشود. اين در حالي است كه اكثر ما به طور مداوم و تقريباً هر روز اين رفتارهاي ناپسند را در رابطه با ديگران انجام داده و تكرار ميكنيم، بدون آن كه فكر كنيم اين رفتارها تا چه حد عامل ناخشنودي خودمان و ديگران خواهد بود. هفت رفتار مخربي كه گفته شد انتقاد كردن، غرغر كردن، باج دادن براي كنترل ديگري، تهديد كردن، تنبيه كردن، شكوه و شكايت كردن و سرزنش كردن است. اگر اين عادات مخرب طولانيمدت تكرار شوند، زندگي مشترك را نابود ميكنند. شايد اگر از ما بخواهند تلاش كنيم تا براي يك روز اين عادات را در مراوده و تعاملات خود با ديگران به كار نگيريم، كار غيرممكني به نظر برسد. واقعاً هم كار سختي است. چراكه در موقعيتي كه ما غالباً از آنها استفاده ميكنيم، خودداري از انجام آن و پرداختن به كار ديگر تقريباً غيرممكن است. اگر ميخواهيم احساس بهتري را تجربه كنيم بايد سبك و سياق زندگيمان را تغيير دهيم. در اغلب موارد اين كار يعني براي رفع مشكل احتمالي با ديگران بايد به رفتارهاي خود توجه كنيم.
سعي كنيم به هم نزديكتر شويم
ما بايد از انجام هر كاري كه ما را بيشتر از هم دور ميكند، خودداري كنيم. در واقع سعي كنيم هر چه از دستمان برآيد انجام دهيم تا به هم نزديكتر شويم. براي اين كار بايد به جاي روانشناسي كنترل بيروني، تئوري انتخاب را كه روانشناسي كنترل دروني است در تمامي اعمال و گفتار خود به كار بگيريم. خلاقيت را فراموش نكنيم چراكه بهترين راه مقابله با ركود در زندگي خلاقيت است. زن و شوهري كه به جاي كنترل بيروني بر اساس تئوري انتخاب زندگي ميكنند، از سيستم خلاق خود استفاده ميكنند و از انجام دادن كارهاي جديد و خلاقانه به طور مشترك در زندگي نميترسند. به غير از برخي روابط خانوادگي بسيار خوب و علاوه بر زندگي زناشويي، تنها رابطه نزديك و صميمياي كه در بزرگسالي از آن برخورداريم، رابطه با دوستان قديمي است.
گفتوگوي برد- برد به جاي كنترل كردن
وقتي سعي ميكنيم با به كار بردن هفت عادت مخرب همسرمان را كنترل كنيم تا به آنچه مد نظر ماست نزديكتر شود، او نيز مقاومت ميكند. اگر باز هم پافشاري كنيم زندگيمان را تخريب خواهيم كرد. ما فقط ميتوانيم خود را تغيير دهيم. بهترين راهنماي عمل در رابطه با خواستههاي همسرمان اين قوانين طلايي است: در بسياري موارد، زندگيهاي مشترك اينچنيني پايدار نميمانند و كار به طلاق ميكشد. امكان دارد به همسرمان كمك كنيم تا نيازهاي فردي و اجتماعي خود را برطرف كند. اين رفتارهاي پيونددهنده عبارتند از: گوش كردن، تشويق كردن، اعتماد كردن، گفتوگوي هميشگي بر سر اختلافات، حمايت كردن، احترام گذاردن و پذيرفتن فرد همان گونه كه هست.
موفقيت در ازدواج همچنين با يادگيري شيوه گفتوگو با هم نسبت مستقيم دارد. در گفتوشنودي كه كنترلگري نباشد، هر يك از طرفين ميتواند پيشنهاد كند كه به نظر او چه كاري به حل مشكلشان كمك ميكند. به چنين گفتوگويي، گفتوگوي برنده-برنده ميگويند و دو طرف احساس برنده بودن دارند. در اين جا حرف هيچ كدام از ما به كرسي ننشسته است. در چنين گفتوگويي هيچ يك از طرفين قصد ندارد بر ديگري فشار آورد و گفتوگوي منطقي جاي بحث و جدل را ميگيرد.