براي خوشبينترين مخاطب تلويزيون هم سخت بود تصور كند سريال «پايتخت5» اينچنين پرمخاطب و البته راضيكننده به پايان برساند؛ سريالي كه آنقدر بيننده داشت كه حتي سوتيها و گافهاي كوچك سريال در چشم بينندهها بزرگ ميآمد و مخاطب تيزبين تلويزيون، حتي به ريزه كاريهاي سريال هم دقت داشت؛ اتفاقي كه براي ديگر سريالهاي تلويزیوني رخ نداد. «پايتخت5» پديده نوروزي تلويزيون بود.
اگرچه باز ميانه پخش سريال انتقاد هايي از سوي رسانهها به پايتخت وارد شد، اما پايان خوب اين مجموعه پاسخ بسياري از انتقادها را داد. گروه سازنده و سازمان اوج در برابر تمامي انتقادها سكوت هوشمندانه كردند و همه پاسخها را به پايان سريال موكول كردند تا در انتهاي فصل پنجم همگان شاهد يك پايان عالي و درخشان باشند. اوج توانست خاطره بسيار خوبي از اين فصل از سريال پربيننده و پرمخاطب تلويزيون در ذهنها برجاي بگذارد. پايتخت فصل تازهاي از سريالسازي نوروزي را رقم زد، به طوري كه در روز نوزدهم فروردين ساعت 22 همزمان با پخش قسمت آخر اين سريال اغلب خيابانها با كمترين حجم از تردد روبهرو شدند و بار ديگر تلويزيون نشان داد ميتواند اثري توليد كند كه به اصطلاح «خيابان خلوت كن» باشد اما آنچه فارغ از خشنودي و رضايت مخاطبان از توليد و پخش اين سريال ميتوان بهوضوح دريافت كرد ايجاد يك ظرفيت بسيار مهم و بينظير در عرصه توليد آثار هنري هدفمند است. اين ظرفيت قابليت گسترش از دامنه تلويزيون به ديگر بخشهاي هنري به خصوص به حوزه سينما را دارد.
سينما اكنون دچار بن بستي شده است كه عملاً در آن فيلمهاي غير كمدي به سختي از دايره فروش متوسط فراتر ميروند و همين مسئله باعث شده تا حجم توليد فيلمهاي كمدي از سطح معمول و قابل قبول فراتر برود و با كاهش سطح كيفي آثار، شاهد توليد محصولاتي دم دستي و مبتذل باشيم. در نظر تهيه كنندگان سينما تنها راه حضور مخاطب در سينماي ايران رفتن به سمت سينماي صرف كمدي است و در اين ميان محتوا و پيام فيلم به عناصر فراموش شدهاي تبديل شدهاند.
تنها كافي است به آمار و ارقام چند سال اخير آثار پرمخاطب سينما نگاهي گذرا و ساده انداخته شود تا عمق فاجعه بهوضوح عيان گردد و آن حضور قاطع توليدات سخيف و بيمحتوا در صدر آن فهرست است درحاليكه نوروز 97 مشاهده رضايتمندي قاطع مردم از سريالی چون پايتخت با موضوع و محوريت بسيار مهم و استراتژي بر تمامي موافقان و مخالفان ثابت كرد كه ميتوان با بسط و گسترش چنين برنامهريزيهايي ميزان رضايتمندي را در ساير حوزهها بهخصوص در هنر و صنعت سينما به ميزان قابلتوجهي افزايش داد و شاهد كارآمدي و مؤثر و مفيد بودن اين حوزه نيز بود اما از سويي برنامه ريزان و مديران مربوطه نيز باید اهتمام خود را براي هر چه بيشتر فعال شدن چنين ظرفيتهايی به كار بندند و تنها به مديوم تلويزيون آن هم در ايام و مناسبتهاي ملي و مذهبي بسنده نکنند زيرا مخاطبان در تمامي حوزههاي هنری نمايشي چه تلويزيون و چه سينما ميتوانند در تمامي ايام از اين ظرفيتها و پتانسيلهاي بيهمتا و تكرار نشدني بهترين استفاده را بکنند از اين رو بيصبرانه منتظريم گسترش چنين سياست و برنامههايي در حوزه سينما را شاهد باشیم زيرا به همان ميزان كه چنين سياستهايي در تلويزيون مورد رضايتمندي بسياري از مخاطبان را به همراه داشت بهمراتب بيشتر و فراتر ميتواند در حوزه سينما موفقیت به همراه داشته باشد آن هم سينمايي كه متأسفانه چند سالي است محصور آثار سخيف و بيمحتوا شده است.
سينما بايد به سمت محصولات مخاطب محوري از جنس آنچه در پايتخت مشاهده كرديم برود؛ آثاري كه حرفهاي زيادي در حوزه باورهاي اجتماعي، سياسي و حتي ديدگاههاي بين المللي نظام اسلامي دارد اما اين ديدگاهها را آنقدر نرم و در بستر داستاني روان بيان كرده است كه مخاطب آن را پس نميزند و خود را با داستان همراه ميكند. در شرايطي كه سينما به دليل كاهش مخاطب دچار معضل اقتصادي شده و صرفاً با بالابردن قيمت بليت ميخواهند اين معضل را كم اثر كنند. توليد محصولاتي مردمي باعث آشتي دوباره مردم با سينما ميشود.