بعد از انقلاب مشروطيت دومين تندباد دگرگوني اجتماعي در ايران نهضت ملي شدن نفت و تحولات مربوط به آن است. جنبش ملي شدن صنعت نفت، مهمترين حركت ضد استعماري در دهه 1330 ش (1950 م) در منطقه خاورميانه بود. ملي شدن صنعت نفت برگ زريني در تاريخ معاصر ايران است. در اين پيروزي عوامل متعددي نقش آفريني كردهاند، چنان كه ميتوان گفت با ائتلاف همه نيروهاي مذهبي و ملي، گروههاي سياسي و متحد در برابر استعمار و استبداد، ملي شدن صنعت نفت تحقق يافت. در اين ميان نميتوان به راحتي از ايفاي نقش مهم و حساس روحانيت گذشت. نقش آيتالله كاشاني، اقدامات نواب و فدائيان اسلام، فتواهاي مراجع و علما از جمله نمونه اقدامات روحانيت در اين دوران بود.
داستان ملي شدن صنعت نفت از كجا شروع شد
جرقههاي ملي كردن صنعت نفت در بين مردم ايران از 1329/11/6 زده شد كه آيتالله كاشاني و جبهه ملي از مردم دعوت كردند تا در مسجد شاه حضور يابند. به دنبال اين دعوت هزاران نفر از مردم در اين تجمع شركت كرده و قطعنامهاي در پايان به تصويب شركتكنندگان رسيد كه حكايت از عزم ملت مبارز ايران در ملي كردن صنعت نفت داشت. قابل ذكر است «شعار ملي كردن نفت در سراسر كشور در تاريخ 1329/8/15 در شوراي عالي جبهه ملي به تصويب رسيده بود. دكتر مصدق بعدها گفت كه شعار ملي كردن نفت را دكتر حسين فاطمي در منزل آقاي نريمان براي نخستين بار پيشنهاد كرد.»
بعد از آن در 12 اسفند 1329 كميسيون نفت مجلس جلسهاي تأثيرگذار داشت. در اين جلسه رزمآرا، نخستوزير وقت حاضر شد و با ملي كردن صنعت نفت مخالفت كرد. پس از اين جلسه، مصدق (رهبر جبهه ملي و نماينده مجلس وقت) نيز براي خنثي كردن سخنان رزمآرا نامهاي در رد اظهارات وي نوشت و در كميسيون نفت قرائت كرد. روز 15 اسفند ماه 1329، مصدق اعلاميهاي عليه رزمآرا منتشر ساخت. يك روز بعد رزمآرا ترور شد.
قتل رزمآرا (كه سدّ اصلي مقابل ملي نمودن صنعت نفت بود) به ملي شدن صنعت نفت كمكي حياتي نمود. مستنداتي وجود دارد كه حكايت از صدور فتواي قتل رزمآرا به دست آيتالله كاشاني دارد. شهيد مبارز نواب صفوي در اين باره ميگويد كه «كاشاني به قتل رزمآرا فتوا داد و مصدق، شايگان، بقايي، سنجابي، مكي، فاطمي، شمس، قناتآبادي، نريمان و آزاد آگاه بودند.»
همچنين گفته شده مصدق نيز درباره قتل رزمآرا با نواب صفوي ديدار داشته است.
آيتالله كاشاني در يك مصاحبه مطبوعاتي كه يك ماه بعد از ترور رزمآرا انجام شد، دليل قتل رزمآرا را حمايت شديد از شركت نفت جنوب و سياست استعماري انگلستان عنوان نمودند.
روز 17 اسفند كميسيون نفت به اتفاق آرا پيشنهاد ملي كردن صنعت نفت را به تصويب اعضا رساند. در 1329/12/24 مجلس شوراي ملي و در 1329/12/29 مجلس سنا گزارش كميسيون را تصويب نمودند و صنعت نفت ايران رسماً ملي اعلام شد.
نواب صفوي و اختلاف با جريان ملي
با وجود نقش بسيار مؤثر روحانيت در ملي شدن صنعت نفت با اين حال جريان معلوم الحال و گستردهاي در حال سکولار كردن جريان ملي شدن صنعت نفت و حذف نقش روحانيت در آن است، اين در حالي است كه به هيچ عنوان نميتوان نقش روحانيت را در اين واقعه تاريخي از ياد برد.
سيدمحمود ميردامادي از جمله همرزمان شهيد نواب صفوي در همين باره ميگويد: اين شهيد بزرگوار با دفاع از ولايت شيعي و نهضت ملي شدن صنعت نفت توانست معادلات استعمار و استبداد را بر هم زند و اگر به اسناد انقلاب اسلامي مراجعه كنيم ميتوان متوجه شد كه اگر نواب نبود نفت هم ملي نميشد، چراكه مليگراها دنبال اسلام و مكتب نبودند بلكه دنبال تشكيل حكومت بودند. وي در ادامه افزود: نواب صفوي كتابي را با نظر متخصصان اسلامشناس در سال ۱۳۲۹ نوشت كه در آن براي تمامي وزارتخانهها، حوزه علميه و حتي ستاد مشترك ارتش برنامه داده است.
ميردامادي خاطرنشان كرد: دشمن براي تهاجم به مكتب و ولايت توحيدي يك لحظه آرام نميگيرد و بايد يادآور شويم كه آغاز سرنوشت انقلاب اسلامي در دهه ۴۰ به جهت بقاياي فدائيان اسلامي بود كه مشتاقانه در كنار امام خميني(ره) و ولايت فقيه خود ايستادند، هرچند هيئت موتلفه اسلامي كه بازماندگان فدائيان اسلام هستند، نقش مهمي را در اين راه ايفا كردند.
در حقيقت يكي از اقداماتي كه به عنوان اصليترين دليل شكست نهضت ملي شدن صنعت نفت از آن نام ميبرند، جدايي مصدق از نيروهاي مذهبي بود. مصاديق فراواني در اين باره قابل ذكر است كه يكي از مهمترين اين موارد اقدامات دكتر مصدق در قبال حزب توده بود. روزنامههاي حزب توده تا آخرين ماههاي حيات از هتاكي و فحاشي نسبت به او خودداري نميكردند ولي وي با آنها مدارا ميكرد. سپهر ذبيح در مورد سياست دولت دكتر مصدق در قبال حزب توده چنين مينويسد: موضوع ديگري كه بسيار مهم است طرز برخورد مصدق با حزب توده است.
هتاكيهاي حزب توده نسبت به مرجعيت اسلامي بود كه سبب شد زمينه براي كودتاي انگليس و امريكا در ايران فراهم شود.
درس مهم نهضت ملي شدن صنعت نفت براي انقلاب
يكي از درسهاي مهمي كه در خصوص نهضت ملي شدن صنعت نفت براي انقلاب اسلامي وجود داشت، سكولاريزه شدن روند مبارزه برای ملي شدن صنعت نفت بود.
در حقيقت كنار گذاشته شدن مبارزه ديني از روند مبارزات نه تنها سبب انشقاق در نهضت ملي شدن صنعت نفت شد بلكه زمينه را براي مخالفت برخي طبقات اجتماعي عليه نهضت ملي شدن صنعت نفت نیز فراهم كرد.
در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در دوره دولت موقت مسير انقلاب باز هم در حال طي كردن همين حركت بود كه رهبري حضرت امام خميني(ره) و تأكيد بر انقلابهاي مداوم جلوي چنين رويهاي را گرفت.
شايد از همين رو بتوان برخورد شديد با نهضت آزادي و اعلام عدم صلاحيت اين حزب براي حضور در انتخابات را متوجه شد. در حقيقت امام راحل متوجه خطري كه روند دين زدايي از انقلاب و عرفي گرايي متوجه اصل نهضت انقلابي و اسلامي مردم بود، ميكرد. پس از رحلت امام راحل و دوران رهبري حضرت آيتالله خامنهاي اين روند به گونهاي ديگر پيگيري شد كه از جمله آنها ميتوان به تشديد تحولات انقلابهاي رنگي اشاره كرد. شايد يك از مهمترين كدهايي كه در اين باره و اخيراً عنوان شد، سخنان سعيد حجاريان بود.
وي با اشاره به اينكه دولت حسن روحاني دولت نرمالسازي شرايط است، ميگويد: دولت استثنايي تلاش ميكند تا با تكيه بر پوپوليسم، روتينها و روالها را بشكند. ميخواهد قواعد را به هم بريزد و استثنا را تبديل به قاعده كند. عجيب نبود كه دولت احمدي نژاد به مثابه يك دولت استثنايي، ميخواست شرايط آخرالزماني ايجاد كند، دنبال معجزه هزاره سوم بود. گفتمان اعتدال به دنبال نرماليزاسيون و عاديسازي است. هدف دولت روحاني از عاديسازي بازگرداندن عرصه عمومي كشور به شرايط غيراستثنايي و نرمال كردن فضاست.
حجاريان در ادامه ميگويد: نرماليزاسيون و عاديسازي اسم مستعار دموكراتيزاسيون نيست. ميتوان گفت دولت نرمال پيشزمينه و شرط لازم دولت دموكرات است، اما شرط كافي براي آن نيست. پروژه روحانی نرماليزه كردن است اما اصلاحطلبي نيست. گفتمان عدالت به دنبال نرماليزاسيون و عاديسازي است.
هدف دولت روحاني از عاديسازي بازگرداندن عرصه عمومي كشور به شرايط غيراستثنايي و نرمال كردن فضا بستگی دارد. تا قبل از 24خرداد ۹۲ و انتخاب دولت اعتدال، ما در حادترين وضعيت استثنايي قرار داشتيم. روحاني انتخاب شد و حالا او با گفتمان اعتدال به دنبال نرمال كردن قدرت است. شايد تا به الان هيچ كس چنين به روشني از ضرورت خروج از حالت انقلابي و نزديك شدن به شرايط عادي كه ميتوان گفت همن سكولاريزه كردن فضاي كشور است، سخن نگفته بود. حال شايد با سكولاريزه شدن فضا برخي از آقايان به اهداف خود دست يافتند، آيا اين بدين معني است كه بايد در آينده نزديك به انتظار محقق شدن تنها يكي از توطئههاي عرب عليه ايران نشست يا حتي انتظار تجزيه ايران را داشت؟