رسول خادم در ورزش ايران استثناست، چه آن روزهايي که کشتي ميگرفت و چه امروز که با پوشيدن کت و شلوار چند سالي است پشت ميز مديريت مينشيند، هرچند مانند برخي مديران نيست که به ميز و صندلي چسبيده باشد، به همين خاطر و براي اينکه نميتواند از کشتي دل بکند، همزمان با مديريت، گرمکن ميپوشد و کنار تشک کشتيگيران را کوچ ميکند. ورزش ايران چنين مديري را كم داشته است، آن هم با چنين سابقهاي. صحبتهاي جديد خادم را بايد تحليل کرد. صحبتهايش درباره ماجراي عليرضا کريمي و نوع روياروييمان با ورزشکاران رژيم اشغالگر قدس. دلسوزي براي ورزش اول کشور را ميتوان از تکتک جملات اين مصاحبه بيرون کشيد، صحبتهايي که ته آن، اين است که ديگر دوران شترسواري دولادولا گذشته است.
حرف خادم اين است که نميشود از يک طرف شعار مبارزه نكردن با ورزشکاران رژيم صهيونيستي به عنوان يک آرمان در راه حمايت از مردم مظلوم فلسطين را سرداد و از طرف ديگر دلايل اين عدم رويارويي را با گواهي پزشکي يا شکستهاي مصلحتي توجيه کرد. خادم حرفش اين است؛ بياييد همانطور که پاي آرمانهايمان در داخل ايستادهايم، در خارج از کشور، روي تشک مسابقه يا هر مسابقه ديگري و در هر رشته ديگري، آرمانمان را درباره اينکه رژيمي به نام صهيونيستي را به رسميت نميشناسيم، فرياد بزنيم. حرف او اين است که پاي اعتقاد و آرمانهايمان بايستيم و پنهانکاري را کنار بگذاريم.
قطعاً ايستادن پاي اعتقادات و آرمانهايمان با توجه به دشمنان قسمخوردهاي که نظام اسلامي کشورمان در غرب دارد، هزينههايي هم خواهد داشت، هزينههايي که کم و زياد هم خواهند بود. مانند امروز که کشتيگير پهلوان کشورمان شش ماه بايد خارج از گود بنشيند يا ممکن است در آينده اين هزينهها با توجه به حساسيتهايي که جوامع بينالمللي ورزش بر اثر فشار لابي صهيونيستها دارند، بيشتر شود، اما نميشود از يک طرف به آرمانهايمان افتخار کنيم و از طرف ديگر اين طرف و آن طرف برويم و بگوييم كه اينچنين نبوده و هزينهاي براي آن ندهيم. با توجه به خصومت و دشمني سران رژيم صهيونيستي، مبارزه نکردن با ورزشکاران اين رژيم که سياست جمهوري اسلامي ايران است، در آينده تحقير بيشتر آنها را به دنبال خواهد داشت. در چنين شرايطي بايد آماده پذيرفتن هر هزينهاي باشيم و به قول خادم، اگر قرار است به خاطر اين کار، ورزش کشور تعليق شود پس با عزت پاي آرمانمان در به رسميت نشناختن رژيم کودککش اشغالگر قدس بايستيم و هزينهاش را هم با افتخار بپردازيم.
به هر حال چيزي که بديهي است اينکه در صورت تعليق در هر رشتهاي آن هم مانند کشتي، اين ورزش دنياست كه متضرر ميشود. ايران قطب کشتي دنياست و اين کشورهاي ديگر هستند که براي گرما بخشيدن به رقابتهايشان به حضور پهلوانان کشورمان روي تشکهايشان نياز دارند. در صورت تکرار ماجرايي مانند عليرضا کريمي، توپ اينبار در زمين اتحاديه جهاني کشتي خواهد بود؛ اينکه تسليم فشارهاي سياسي غرب و لابي يهوديها شود و دور ايران را خط بکشد یا براي اينكه کشتي در بين تماشاگران جهان همان هيجان و جذابيت هميشگي را داشته باشد، بايد دور ورود سياست به ورزش را خط بکشد و با جدا کردن اين مسئله از حضور کشتي ايران در مسابقات بينالمللي استقبال کند.
البته صحبتهاي خادم تنها معطوف به اين نيست که پاي هزينهاي که اعتقاداتمان دارد، ايستادگي کنيم. در بخش ديگري از صحبتهاي مهم رئيس فدراسيون کشتي از زخمي سخن به ميان آمده که سالهاست ورزش ايران گرفتار آن است و هر روز که ميگذرد، چرکينتر ميشود. روي صحبت خادم با مسئولاني است که انگار درد ورزش را متوجه نميشوند. صحبت از مديراني است که در روزهاي سخت به جاي اينکه کنار کشتي باشند، خودشان را کنار ميکشند، آن هم در شرايطي که با توجه به وظيفه تعريف شدهشان بايد حتي بيشتر از فدراسيون آستينهايشان را بالا ميزدند، اما نه تنها ساکت نشستند بلکه حتي عقب هم رفتند تا در روزهايي که کشتي کشورمان پس از ماجراي عليرضا کريمي شاهد هجمه شديدي از داخل و خارج کشور بود، ترکشي به آنها اصابت نکند. كاري كه برخلاف روزهايي بود که اگر کريمي مدال ميگرفت، کمتر عکس يادگاري بود که کنار اين قهرمان کشورمان از دست بدهند!
روي صحبتي که متوجه مديران وزارت ورزش و کميته ملي المپيک بود. دو متولي اصلي ورزش کشور در روزهاي سختي که رئيس فدراسيون کشتي از اين کشور به آن کشور در حال رايزني براي عدم تعليق ورزش اول کشورمان بود، گوشهاي تنها نظارهگر بودند و حتي به قول خادم «آنقدر عقب ايستادند که اصلاً ديده نشدند». اعتراف تلخ خادم حرف خيلي از مديران دلسوز ورزش است، مديراني که در روزهاي حساس به جاي اينکه گرمي حمايت متوليان ورزش را احساس کنند، تنها راهي ميدان نبرد شدند. حرفهاي خادم شايد براي برخي تلخ و گزنده باشد، اما استثنا بودنش را در ورزش فرياد ميزند، مديري که آخرين حرفهايش نشان از دلسوزي و آيندهنگري دارد، برخلاف برخي که نه تنها درد ورزش را ندارند، بلکه حضورشان در ورزش تنها براي پر کردن يک رزومه و ديده شدن است. به همين خاطر است که قدر مديراني مانند خادم را هرچند كه اندك هستند، اما بايد دانست و براي آينده ورزش کشور تکثيرشان کرد.