رسول خادم تمام اعتبار و داشتههايش را به ميدان آورد تا كشتي ايران در برابر شيطنتهاي لابي صهيونيستي حاكم بر كميته بينالمللي المپيك كمترين ضربه را بخورد و خوشبختانه این تلاشها به ثمر نشست اما همه آنچه گذشت موجب سربلندي كشتي ايران است، چراكه ورزش پهلواني و جوانمردي ما درست به خاطر حفظ و پايبندي به همين آرمانها تحريم و تعليق ميشود، اتفاقي كه جز اين هم نميتوانيم انتظار داشته باشيم، وقتي طرفمان رژيم جعلي و كودككشي است كه سالها پا روي بديهيترين اصول انساني گذاشته و نژادپرستي و مظلومكشي آن شهره آفاق است.
البته در اين ميان نبايد از برخي سهلانگاريها و قصورهاي داخلي نيز به سادگي گذشت. رسول خادم و فدراسيون كشتي در اين مبارزه نابرابر تنها بودند، آن هم در حالي كه مسئولان بلندپايه كشورهاي مقابل از رژيم اشغالگر قدس گرفته تا برخي مدعيان دوستي پا به ميدان گذاشتند و عليه كشتي ايران موضعگيري كردند، اما اينجا و در روزهايي كه فدراسيون و پيشكسوتان كشتي از لزوم دخالت مسئولان ديپلماسي خارجي و آقايان بالادست سخن ميگفتند، همه تنها نظارهگر بودند.
استخوان خردكردههاي كشتي فرياد ميزدند كه اين داستان ماجرايي فراتر از تشك كشتي است و نيازمند برقراري لابيهاي تأثيرگذار با حمايت سياستمداران سياست خارجي كشور است، اما اينجا همه بيخيال بودند و در نهايت براي يك بازيكن بيخيال و يك باشگاه پا پيش گذاشتند و به منافع ملي و ورزش اول و مدالآور كشور پشت كردند.
كشتي ايران حتی اگر تعلیق میشد، پيروز اين ميدان بزرگ بود. ميدانيم كه خادم با تمام توان از حق مسلم ورزشكاران كشورمان براي عدم رويارويي با نمايندگان رژيم غاصب صهيونيستي دفاع ميكند و ميدانيم كه هيچكدام از ورزشكاران كشورمان كه پيش از اين با افتخار از رويارويي با نمايندگان اين رژيم خودداري كردهاند از اقدام خود پشيمان نيستند.
رسم كشتي، رسم پهلواني و جوانمردي است و كشتي ايران به عنوان يكي از قدرتهاي بلامنازع كشتي جهان، پرچمدار اين پهلواني و جوانمردي است! حالا اگر میخواستند به خاطر رعايت اين رسم و اصل كشتي تعليق و تحريممان کنند، چه باك. اصلاً بگذار کشتی دنیا یکسال بدون ایران بودن را تجربه کند تا بفهمد «کشتی بدون ایران» مثل کشتی بدون بدنه و بادبان است. كشتي ايران آبرو و اعتبار كشتي دنياست و اين حرف يا ادعايي نيست كه از زبان ما بيرون آيد كه اين نظر تمام كشورهاي صاحب كشتي است. پس به طور حتم آنكه از اين تعليق و تحريم بيشترين ضربه را خواهد خورد، كشتي دنياست نه كشتي ايران، هرچند كه بر اين باوريم به هيچ عنوان نبايد در برابر اين ظلم آشكار كوتاه آمد.
وزارت ورزش، كميته ملي المپيك و مسئولان بلندپايه سياست خارجي كشور وظيفه دارند از همين حالا پيگير حق كشتي ايران و کریمی و مربی او و ورزشكاران اين رشته كشورمان باشند. وظيفه آنهاست كه با برقراري لابي قدرتمند و مذاكرات سفت و سخت سياسي اجازه ندهند حق ورزش كشورمان ناديده گرفته شود و حرف لابي صهيونيست حاكم بر IOC و اتحاديه جهاني كشتي به كرسي بنشيند. كشتي و كشتيگيران ايران در هر صورتي پيروز اين مبارزه هستند، اما نبايد دست روي دست گذاشت. نبايد خادم و فدراسيون را در اين مبارزه نابرابر تنها به ميدان فرستاد. كشتي ايران بزرگ بوده، هست و حالا با اين شيطنتها و اعمال سليقههاي زشت بزرگتر از گذشته و حال باقي خواهد ماند.