شهيد علي اكبر وهاج معروف به چريك گمنام، از شهداي مبارزات انقلابي است كه 21 بهمن ماه 1357، يك روز مانده به پيروزي انقلاب اسلامي به شهادت رسيد. اكنون كه به تازگي ايام الله دهه فجر را پشت سر گذاشتيم، گذري كوتاه به زندگي اين شهيد بزرگوار داشتيم كه ماحصلش را پيشرو داريد.
پسر نقرهاياول آبان ماه 1323 بود كه سومين فرزند خانواده وهاج متولد شد. رنگ چهرهاش متمايل به نقرهاي بود و به همين خاطر پدربزرگش نام سيمينپور (پسر نقرهاي) را برايش انتخاب كرد. شهيد وهاج تا اواخر دهه دوم زندگياش با نام سيمينپور زندگي كرد تا اينكه حوالي سال 1352 با گوشههايي از حقايق دين اسلام از طريق سخنان فخرالدين حجازي آشنا شد و از همان زمان اسم علي اكبر را براي خودش انتخاب كرد. انتخاب اين نام مذهبي، آغاز مسير جديدي بود كه علي اكبر براي خود برگزيده بود. راهي كه او را به سوي جهاد، ايثار و نهايتاً شهادت سوق داد.
تحول درونيشهيد وهاج قبل از اينكه وارد جريان انقلاب شود، تحت تأثير زمانه و محيط زندگياش، هم نماز ميخواهد و هم در اماكني مثل كابارهها حضور مييافت! اما بعد از آنكه با اسلام انقلابي آشنا شد، مسير زندگياش را به كلي تغيير داد. وي كه راه و رسم درست زندگي كردن را آموخته بود، از جلسات پربار تفسير قرآن و درس اخلاق حاج آقا مجتبي تهراني بهره ميبرد. آشنايي با نهضت حضرت امام باعث آنچنان تحولي درسبك زندگي شهيد وهاج شد كه بسياري از دوستان و آشنايانش تغييرات شگرف وي در زندگي را باور نميكردند. چنانچه در عيد سال 1353، اقوام اين شهيد براي اولين بار او را با محاسني كه بر چهره داشت ميبينند و متوجه ميشوند كه علياكبر و برادرانش مسير ديگري را در زندگي خود انتخاب كردهاند.
تشكيل گروههاي انقلابيعلي اكبر بعد از انتخاب راه و رسم جهاد و مبارزه، ابتدا به فعاليتهاي تبليغي و فرهنگي عليه رژيم طاغوت ميپردازد. سپس اقدام به تشكيل گروهها و فعاليتهاي مخفي و زيرزميني ميكند. وي همچنين توجه ويژهاي در خصوص اتحاد بين گروههاي سياسي داشت. از طريق فخرالدين حجازي با دكتر شريعتي آشنا ميشود و بعد از چندين جلسه ديدار و گفتوگو با دكتر شريعتي، سعي ميكند در كنار چهرههايي چون استاد مطهري، مهندس بازرگان، دكتر شريعتي و... سهمي در ايجاد اتحاد بين سياسيون داشته باشد.
مبارزات مسلحانهاولين جرقههاي مبارزات مسلحانه شهيد وهاج، به آتش كشيدن مراكز فسق و فجور مثل مشروب فروشيها و قمارخانهها بود. به دليل وجدان و تقيد ديني كه داشت، هميشه سعي ميكرد هنگام تعطيلي اين مراكز به آنها حمله كند، مبادا جان بيگناهي به خطر بيفتد. مدتي بعد وقتي حادثه 17 شهريور 1357 در ميدان ژاله رخ داد و تعدادي از هموطنانمان به شهادت رسيدند، علي اكبر به صورت جدي وارد فاز مبارزات مسلحانه ميشود. او و دوستان انقلابياش تصميم ميگيرند اقدام به ساخت بمبهاي دستساز كنند. در ضمن سعي ميكنند از راههاي مختلف اسلحه تهيه كنند. گروه شهيد وهاج و دوستانش براي تهيه سلاحهاي بيشتر، راهكار حمله به پاسگاههاي ژاندارمري و كلانتريها را در دستور كار قرار ميدهند و سلاحهاي به دست آمده را بين زيرمجموعههاي خود در شهرهاي مختلف توزيع ميكنند.
شهادت يك روز قبل از پيروزيشهادت علي اكبر وهاج در 21 بهمن ماه 1357 رقم خورد. يك روز مانده به تكبير پيروزي ملت ايران، علياكبر در درگيري با عمال رژيم طاغوت، آسماني شد. روز 21 بهمن خبر رسيد كه همافرها در معرض حمله نيروهاي گارد هستند. علي اكبر كه از شب قبل در تعقيب و گريز و زد و خورد با مأموران رژيم بود، صبح براي آخرين بار به خانه برميگردد و دوباره به خيابانها ميرود. هدف او و دوستانش، دور كردن نيروهاي گارد از اطراف پايگاه همافرها بود. آنجا درگيري سنگيني بين انقلابيها و نظاميهاي طرفدار رژيم شكل ميگيرد. در يك موقعيت، وقتي عدهاي از مردم محاصره ميشوند علي اكبر مسلسل به دست به مقابله با دشمن ميپردازد و سعي ميكند مردم را پراكنده كند، اما خودش به محاصره گارديها ميافتد. آنقدر ميجنگد تا اينكه عقربههاي ساعت به عدد 9 ميرسد. در اين زمان و مكان، علي اكبر با خداي خويش وعده ديدار داشت. رأس ساعت 9 گلولههاي گارديها به جسم خاكياش اصابت ميكند و لحظاتي بعد، روح ملكوتياش به پرواز در ميآيد.