اين روزها رسانههاي خارجي سلطنت طلبان به دنبال اين هستند تا با بزرگنمايي برخي دستاوردهاي تصنعي در خصوص دوران پهلوي، سران اين حكومت را به عنوان يك ناجي ملي و عادل نشان دهند، با اين حال با نگاهي كوتاه به اتفاقاتي كه در دوران محمد رضا پهلوي و به خصوص رضا شاه روي داده ميتوان به عمق فجايعي كه در كشور رخ داده پي برد.
شايد يكي از مهمترين مسائلي كه به عنوان يك نقطه ضعف تاريخي در خصوص پهلويها مطرح است، بيعدالتی شگفتانگيزي است كه در كشور وجود داشت و امروز سلطنتطلبان سعي ميكنند با همين حربه به نظام جمهوري اسلامي حمله كنند.
اكنون چهار دهه از عمر انقلاب اسلامي ميگذرد و ميتوان گفت بيشتر جمعيت كنوني كشور متولدان دوره پس از انقلاب هستند و خاطره عيني چنداني از دوره پس از انقلاب ندارند. از سويي ضعفهاي نظام آموزشي و كاستيهاي توليد رسانهاي موجب كماطلاعي بسياري از جوانان كشور از تاريخ اين مرزوبوم شده است. در چنين شرايطي توليد انبوهي از شبهات از سوي رسانههاي ضدانقلاب و برخي پادوهاي داخلي آنها موجب تشكيك در نسل سوم و چهارم نسبت به برخي مسائل تاريخي شده و حتي گاه منجر به قلب حقايق ميشود. از جمله محورهايي كه گاه به محور شبههافكني رسانههاي ضدانقلاب تبديل ميشود، موضوع عدالت و مقايسه آن در دوره قبل و پس از انقلاب است. درحاليكه فساد و بيعدالتي نظام ستمشاهي حتي مورد اذعان خود كارگزاران آن رژيم بوده است، برخي به دنبال القاي مطالب خلاف واقع و بهاشتباه انداختن جوانان در اين موضوع هستند. با توجه به مجال محدود، تنها ميتوان به چند نكته مهم در خصوص مقايسه وضعيت پيش و پس از انقلاب اسلامي در سرفصل عدالت پرداخت:
توسعه نامتوازن در كشور و بيبهره ماندن طبقات محروم
از جمله بارزترين جلوههاي ضدعدالت در كارنامه رژيم پهلوي، فقدان توسعه متوازن در كشور بود، حتي اگر ادعاهاي برخي بزك كنندگان چهره پهلوي را در خصوص توسعه دوره پهلوي و برخي دستاوردهاي آن بپذيريم، يك نكته را آنها هم نميتوانند انكار كنند كه اين توسعه تنها در برخي نقاط كشور از جمله چند شهر و بهخصوص تهران رخداده است. نمادهايي همچون فلان ورزشگاه يا فلان برج يا هتل تنها در دسترس بخش محدودي از مردم كشور (آنهم از طبقات خاص) بود، بنابراين افتخار به چنين ساختوسازهايي درحاليكه بيشتر جمعيت كشور در فقدان امكانات اوليه همچون آب و برق به سر ميبردند، چندان عاقلانه نيست. از شاخصهايي كه در مقايسه اين دو دوره لازم به بررسي است، فاصله طبقاتي چه در حوزه ثروت و چه در حوزه دسترسي به امكانات است. در موضوع نابرابري درآمدي، شاخص «ضريب جيني» براي ارزيابي علمي محسوب ميشود. درحاليكه در سالهاي قبل از انقلاب اسلامي شاخص ضريب جيني به عدد 0/53 هم ميرسد كه نشان از اوجگيري فاصله ميان طبقه غني و فقير است. در سالهاي پس از انقلاب اين عدد كاهش قابلملاحظهاي يافته، بهگونهاي كه حتي در دورههايي كه تكنوكراتها از آرمانهاي انقلاب فاصله گرفتند نيز عدد ضريب جيني بهمراتب كمتر است.
شكاف فقر و غنا در بالاترين حد ممكن
بررسي جامعهشناختي دوره پهلوي نشان ميدهد، جامعه ايراني در آن دوره شديداً از شكاف فقر و غنا رنج ميبرده است، بهگونهاي كه بهجز اندكي از جمعيت كشور كه از طبقه مرفه نزديك به دربار يا سرمايهسالاران دهه 40 و 50 به شمار ميآمدند و قشر محدودي از طبقه متوسط جديد ساكن در كلانشهرها، بيشتر جمعيت كشور را روستانشينان، حاشيهنشينان و اقشار مستضعف و محروم تشكيل ميدادند، اين در حالي است كه بنا بر آمارهاي مستقل جمعيت طبقه متوسط در دوره پس از انقلاب اسلامي رشد چشمگيري داشته است و از سويي محروميتزدايي و فقرزدايي گستردهاي كه طي چهار دهه گذشته انجام پذيرفته، در كاهش حجم طبقه محروم و مستضعف مؤثر بوده است. اين بدان معنا نيست كه اكنون فقر و محروميت بهطوركلي از جامعه رخت بربسته بلكه روند كاهشي قابلتوجهي داشته است.
تصرف 7هزار روستا
برخي اين شبهه را مطرح ميكنند كه دستاوردهاي انقلاب اسلامي از جمله پيشرفت مبتنيبر عدالت، نه دستاورد نظام سياسي بلكه دستاورد زمان است، به اين معنا كه اينها نتيجه طبيعي گذشت 40 سال است و اگر رژيم پهلوي بر سر كار ميماند همين روند را طي ميكرد، در حالي كه چنين نيست و اتفاقاً رژيم پهلوي تا آخرين روزي كه بر سر كار بود روندي مغاير اين مسير را طي كرد. شاه تنها در مقطعي به سفارش امريكاييها اقدامات اصلاحي آن هم تنها در برخي از مناطق كشور در دستور كار قرار داد و در مقابل، حجم عظيم درآمدهاي سرشار نفتي را به مصارف دربار و ريختوپاشهاي رژيم مصروف ساخت. اصولاً در قاموس توسعه پهلوي، مستضعفين جايگاهي نداشتند كه قرار باشد روزي به آنها رسيدگي شود.
شبهه ديگري كه در حوزه عدالت مطرح است، مسئله فساد اداري و اقتصادي در دوره قبل و پس از انقلاب اسلامي است. عددهاي نجومي كه در اين چند سال در رسانهها از فسادهاي مالي چندهزارميلياردي گفته ميشود، در كنار تبليغات اغواكننده رسانههاي ضدانقلاب و تطهيرگر پهلوي گاه چنين القا ميكند كه پيش از انقلاب حاكميت كاملاً پاكدستي بر سر كار بوده و اكنون شاهد فساد هستيم. بسياري از جوانان ما نميدانند كه رضاخان (كه قبل از رسيدن به حكومت در حد نگهبان سفارتخانه غربيهاي در تهران بود) هنگاميكه سلطنت را واگذار كرد 10درصد كل اراضي (كه از مرغوبترين اراضي كشور بود) و حدود 7هزار روستا را تماماً به تصرف خود درآورده و به نام خود ثبت كرده بود. چنين فساد گستردهاي تنها بخش كوچكي از پرونده قطور فساد مالي و اقتصادي خاندان پهلوي و وابستگان رژيم شاه است كه متأسفانه در رسانهها كمتر بازگو شده است، البته وجود فسادهاي نجومي در دوره كنوني زيبنده نظام اسلامي نيست و كسي مدافع وجود فساد نيست، اما فراموش نكنيم كه چنين فسادهايي در همين زمان و توسط نهادهاي نظارتي نظام كشف و اطلاعرساني ميشود. درحاليكه رژيم شاه هيچگاه از فساد خود نگفت و تنها زماني كه ديگر انقلاب رژيم را در معرض فروپاشي كشانده بود چند نفر از كارگزاران بختبرگشته را به زندان افكندند تا ژست مبارزه با فساد بگيرند. براي نظام اسلامي اين افتخار است كه افرادي در سطح معاون اول رئيسجمهور محاكمه و مجازات شدهاند و اگر امروز همه از وجود تعدادي پرونده فساد با ارقام بالا مطلع هستند، از طريق سازوكارهاي داخل نظام و مراجع قانوني مطلع شدهاند، حالآنكه رژيم پهلوي اصولاً مبتلابه فساد سيستماتيكي بود كه همه اركان رژيم را گرفتار كرده بود.
اكنون اگر كاستيهايي هم وجود داشته باشد، افتخار انقلاب و نظام آن است كه در رأس آن رهبري است كه پاكدستي، ساده زيستي و دوري از اشرافيت، مردمي بودن و شجاعت انقلابي وي زبانزد همه و مورد اعتراف حتي دشمنان است. اين فرصت و ظرفيت عظيم چيزي نيست كه بتوان آن را ناديده گرفت و البته بيانصافي است كه بدون مطالعه تاريخ و صرفاً با مشاهده چند مستند بيپايه ساخته رسانههاي ضدانقلاب به قضاوت چند دهه از تاريخ پرفرازونشيب اين سرزمين نشست.
منبع: برهان