غلامحسين بهبودي
بهتازگي كه بحث در مورد يكي از كشتههاي اغتشاشات اخير در جامعه مطرح شد و يكي از هنرپيشههاي سينما هم وي را كارگر رستوران خودش معرفي كرد و خواسته يا ناخواسته نام وي را بيشتر بر سر زبانها انداخت، صحبت از گروهي به نام كومله به ميان آمد كه گفته ميشد فرد كشتهشده عضو آن بوده است. شايد خيلي از جوانها اين گروهك و گروههايي چون دموكرات را نشناسند و ندانند كه اينها در تاريخ معاصر كشورمان، خصوصاً در دفاع مقدس چه جناياتي انجام دادهاند.
مباحث جداييطلبانه در غرب كشور، قدمتي بيش از 70 سال دارد. در دوم بهمن ماه 1324 بود كه حزب دموكرات از حضور طولاني ارتش سرخ شوروي در شمال كشور استفاده كرد و موجوديت جمهوري مهاباد را اعلام كرد. اين جمهوري كمتر از يك سال بعد با عقبنشيني ارتش سرخ كه طبق قاببنديهاي بينالمللي بلوك شرق و غرب صورت گرفته بود، با ورود ارتش ايران از هم پاشيد، اما احساسات جداييطلبانه از بين نرفت. انقلاب اسلامي ايران در بهمن سال 1357 بهانهاي بود تا گروههاي يخزدهاي مثل دموكرات جاني دوباره بگيرند. آنها به اسم همراهي با انقلاب و در واقع براي سهمخواهي از آن، تنها پس از گذشت هشت روز از پيروزي انقلاب، در اول اسفند ماه 1357، پادگان مهاباد را خلع سلاح كردند.
البته اين بار دموكرات تنها تركتاز خطه كردستان نبود. اين بار او حريفان ديگري مثل چريكهاي فدايي خلق، حزب روزگاري و البته حزب كومله داشت كه در ميان آنها، كومله در كاربرد ابزار خشونت و سرسختي زبانزد بود.
كومله از ادغام سه گروه چپگرا در همان سال پيروزي انقلاب، يعني 1357 تشكيل شد. اين گروه خيلي زود با انقلاب نوپاي اسلامي دچار زاويه و تنش شدند. اگر دموكراتها در كنار به كار بردن اسلحه، نيمنگاهي به مذاكرات داشتند، كومله اسلحه را بيشتر ترجيح ميداد و حتي با حزب دموكرات نيز وارد زد و خوردهاي طولاني و خونيني شد.
يكي از دلايل مطرح شدن نام حزب كومله در كنار حزب بزرگتر و مهمتري مثل دموكرات، همين روشهاي خشن و خونينشان بود كه باعث ميشد نامشان بر سر زبانها بيفتد. بسياري از داستانها و حكايتها از سر بريدن، مثله كردن ابدان شهدا، شكنجه پاسدارها و ارتشيها و... مربوط به جنايات كومله ميشود.
يكي از رزمندگاني كه مدتي توسط كوملهها اسير شده بود، تعريف ميكند: «حدود يك سال و چندي كه در دست آنها اسير بودم به انواع و اقسام و به هر مناسبتي شكنجه شدم. همان اول اسارت كه به پايگاه منتقل شدم، گفتند هيچ اطميناني در حفظ اينها نيست، به همين خاطر پاشنههاي هر دو پايم را با مته و دلر سوراخ كردند و به پاي برادران ديگر نعل كوبيدند!»
شهيد ناهيد فاتحي كرجو يكي از معروفترين قربانيان جنايات ضد انقلاب در كردستان است. وي كه به سميه كردستان معروف است، فقط 17 سال داشت كه به جرم دوستداري حضرت امام و حمايت از نهضت اسلامي در زمستان سال 1360 توسط كوملهها ربوده شد. كمي بعد گزارشهاي عجيبي از گرداندن دختري در روستاها شنيده ميشد كه به طرز وحشيانهاي شكنجه شده بود. يكي از روستايياني كه شاهد برخورد خشن كوملهها با ناهيد بود، ميگويد: «آنها سر دختري را تراشيده بودند و او را در روستا ميگرداندند. كوملهها به آن دختر نوجوان ميگفتند: آزادت نميكنيم مگر اينكه به خميني توهين كني.» شهيد كرجو نهايتاً بعد از 11 ماه اسارت و شكنجه به شهادت ميرسد و پيكرش در حالي پيدا ميشود كه سرش تراشيده و شكسته شده بود.
بسياري از رزمندگان دفاع مقدس و خصوصاً آنها كه نبرد در كوهستانهاي سخت غرب و شمالغرب كشور را تجربه كردهاند، ماجرا و خاطراتي از وحشيگريهاي كومله و دموكرات دارند. به گفته يكي از رزمندگان حاضر در كردستان ماجراهايي كه در دهه 90 در مورد داعش شنيده شد را ما سه دهه قبل در كردستان ديديم. همان سربريدنها، آزارها، شكنجهها، وحشيگريها و حتي آتش زدن و مثله كردنها را كومله و دموكرات انجام ميدادند. آنها ميخواستند با اين كار ترس به دل رزمندگان بيندازند. نه تنها ما را نميترساندند كه چهره واقعي خودشان را به مردم بومي كردستان نشان ميدادند. همين رفتارها بود كه باعث شد مردم با سپاه و بسيج و ارتش متحد بشوند و امنيت و آرامش را براي شهرها و روستاهايشان به ارمغان بياورند.