کد خبر: 876779
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۱
يك كتاب، يك اسباب بازي چيني و يك پرس كشك و بادنجان را دو روز پيش فرصت يافتم در پايتخت مقايسه كنم...
غلامرضا صادقيان
يك كتاب، يك اسباب بازي چيني و يك پرس كشك و بادنجان را دو روز پيش فرصت يافتم در پايتخت مقايسه كنم و اين مقايسه براي مسئولان ما كه عموماً دستشان از جامعه و مردم كوتاه است و براي كسي كه بينديشد، سرشار از ناگفته‌هاست. 

براي خريد كتاب «جامعه‌شناسي معرفت» از خيابان فاطمي به همراه پسر شش ساله‌ام، پياده با گذر از پارك لاله به خيابان انقلاب رفتيم و كتاب را 5 هزار تومان خريديم. اگر با آژانس مي‌رفتيم 30 هزار تومان و با اسنپ 20 هزار تومان و با تاكسي با عوض كردن دو خط 12 هزار تومان بايد كرايه مي‌داديم. اين قيمت حمل و نقل را گفتم كه فقط بدانيم اما غرض يك مقايسه ديگر است. 

در بازگشت از ميان انبوه دستفروشان آن حوالي، چشم بچه به اسباب‌بازي حباب‌ساز چيني خيره ماند. چيني‌ها هر روز مدل جديدي از اين «حباب» سازها را تقديم ما مي‌كنند. فروشنده كه مردي ناشنوا بود با زبان اشاره توضيح داد كه چگونه بايد از آن استفاده كرد. با يك فوت به يكباره صد حباب از شيپور خارج مي‌شد. بچه معمولاً از من مستقيماً نمي‌خواهد كه اين چيزها را بخرم اما چيزي گفت كه مجبور شدم جنس چيني را با اشتياق خريداري كنم: «چه حالي مي‌ده! چقدر كيف داره!»

قيمت حباب‌ساز چيني هم 5 هزار تومان بود، درست به قيمت كتاب! كتاب جامعه‌شناسي دكتر محمد توكل نام پنج مترجم را روي جلد دارد كه با نظارت دكتر توكل ترجمه و چاپ شده است. در اينجا اين توضيح ضروري است كه بسياري از اقشار دانشگاهي ما بخش اصلي درآمدشان از همين فعاليت‌هاي علمي و نوشتن و ترجمه كتاب‌ها تأمين مي‌شود و به همين خاطر استادان دانشگاه به دانشجويان توصيه مي‌كنند كه تا مي‌شود دنبال نسخه الكترونيكي كتاب‌ها نباشند و كتاب را خريداري كنند. معمولاً براي هر واحد درسي نيز چند كتاب معرفي مي‌شود، يكي براي امتحان، يكي براي مطالعه عميق‌تر، يكي هم براي كنفرانس. تا شايد بازار كتاب يك تكانكي بخورد و تيراژها كه نشانه‌اي از رزق و روزي قشر تحصيلكرده و نخبه كشور را با خود دارند، از 300 و 500 و نهايت هزار، فراتر برود (هرچند به اعتراف اهل فن هنوز در همين حد است و بيشتر آن فروش نمي‌رود و آنچه فروش مي‌رود هم همه‌اش خوانده نمي‌شود).

اين 5هزار تومان براي يك كتاب به چه كسي مي‌رسد؟ به توليد‌كننده كاغذ در روسيه؟ به وارد‌كننده آن؟ به حروفچين كتاب؟ به مصصح آن؟ به صفحه آراي كتاب؟ به چاپخانه با تنوع كارگران و تكنسين‌هاي آن؟ به ناشر با تنوع كارشناسان آن؟ به هر يك از آن پنج مترجم؟ به دكتر محمد توكل؟ به فروشنده آن ؟ به كدام يك؟! توجه داشته باشيد كه براي اختصار بخش‌هاي ديگري از دست‌اندركاران توليد يك كتاب را نام نبردم. 

دوستم حسين گل‌محمدي از روزنامه نگاران قديمي تذكر مي‌دهد كه حتماً در اين ميان يادآوري كنم براي رسيدن به 5هزار تومان حباب‌ساز چيني، بايد فقط يك قاچاقچي بود و يك‌ دستفروش، اما براي اينكه مترجم كتابي در حوزه معرفت‌شناسي شد بايد سال‌ها در دانشگاه‌ها در رشته‌هاي جامعه‌شناسي و فلسفه، خون دل خورد و زحمت كشيد و بسياري از راه‌هاي درآمد آسان و فراوان را به روي خود بست و در كتابخانه‌ها بست نشست و شب‌ها بيدار ماند تا بتواني مطلبي را در جامعه‌شناسي معرفت ترجمه كني و در بهره‌مندي مادي از قضيه، سهمي از اين 5 هزار تومان ببري! 

اما همه داستان من اين نيست. در همين تهران يك برند معروف حليم‌فروشي، يك پرس كشك و بادنجان را 10 هزار تومان مي‌فروشد. يك ملاقه از آن را كف ظرف يكبار مصرف پهن مي‌كند و با يك نان لواش به قيمت دو برابر آن كتاب مي‌فروشد. سيني كشك و بادنجان مغازه حليم‌فروشي را با كمي اغماض به اندازه يك پرس تقسيم كردم. تقريباً صد پرس مي‌شد. يعني اين ظرف را كه مردم براي آن توي صف ايستاده‌اند، در حدود يك ميليون تومان مي‌فروشد. باز با كمي تساهل قيمت مواد اوليه را حساب كردم. نهايت براي اين مقدار كشك و بادنجان مبلغ 60هزار تومان بادنجان و كشك و پياز و نعناع و روغن مصرف شده است. (اين توضيح ضروري است كه از همين 60 هزار تومان، حتي يك پنجم آن هم به مزرعه و كشاورز باز نمي‌گردد و سود اصلي بازار تره بار در دست دلال‌ها و سود روغن هم درانحصار چند نفر است. ) اگر سهم كارگري را كه با حقوق نهايتاً ماهي 700 تا 800 هزار تومان، طباخ و فروشنده كشك و بادنجان است، محاسبه كنيم، نتيجه مي‌گيريم كه كشك و بادنجان به 9تا 10 برابر قيمت توليد شده و سود هزار درصدي فروخته مي‌شود. بخشي از علل افزايش فلافل‌فروشي‌ها كه 3500 تومان است و سوسيس بندري فروشي‌ها كه 4 هزار تومان است در شرايط بسيار غيربهداشتي و با سوسيس آلماني ارزان‌قيمت و رب و روغن سرطان‌زا تهيه مي‌شود و شلوغي بازار اين اغذيه‌فروشي‌ها در خيابان‌هاي پايتخت بي شك از همين طمع‌ورزي اغذيه‌فروشي‌هايي است كه غذاي نسبتاً‌ سالم‌تر را با سود هزار درصدي مي‌فروشند. 

در شهرهايي مثل اصفهان و شيراز – كه با آنها آشنا هستم- و شهرهاي گراني هستند، هنوز يك خانواده پنج نفره با 5 يا 6 هزار تومان آش مخصوص و با كيفيت، يك صبحانه يا شام كامل مي‌خورد، اما در تهران روز به روز فاصله‌ها بيشتر مي‌شود. فاصله‌هايي كه به سود حباب‌هاي وارداتي و به زيان سلامت مردم است و البته علم آموزي و فرهيختگي هم در حسرت حباب سازچيني و كشك و بادنجان ايراني و حتي در حسرت جا ماندن از آنان است. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار