غلامحسين بهبودي
جنگ تحميلي هشت ساله عراق عليه ايران، نه فقط در مرزها كه درون كشورمان با شدت مثالزدني دنبال ميشد. در اين سو اختلاف آرا و عقايدي وجود داشت كه انگار بروز جنگ را بهانهاي براي باز كردن زخمهاي كهنه قلمداد ميكرد و به اشكال مختلفي بروز مييافت. برخي از اين اختلافنظرها نيز حتي پيش از شروع جنگ وجود داشت و در مجموع ضربه سختي به جبهه داخلي وارد كرد.
شروع جنگبنيصدر و نحوه تعاملش با جنگ نمونهاي از اختلاف عقايد را به نمايش ميگذارد. او به ظاهر انساني تحصيلكرده بود و همين برگه برندهاش (تحصيلات آكادميك) و خودبزرگبيني كه دچارش شده بود بدترين ضربات را به جبهه داخلي وارد كرد. در اينجا قرار نيست فقط به نقش بنيصدر پرداخته شود، او نماينده قشري است كه پرچم علم را به دست ميگيرند، اما چشم بر روي تمامي واقعيات عيني ميبندند. در زماني كه عراق خود را تجهيز ميكرد تا با تمام قوا به كشورمان حمله كند، همين عده بودند كه در برابر تمامي هشدارها لبخندي معنادار ميزدند و با نگاهي عاقل اندر سفيه تلقي خود از امور بينالملل را به رخ طرف مقابل ميكشيدند.
اين سخن كه «با بررسي مراودات بينالمللي، عراق هرگز به ايران حمله نخواهد كرد» سخني بود كه بارها از زبان اين قشر شنيده شد و چشم به تمامي گزارشهاي رسيده از تحركات عراق در مرزها بست تا اينكه عراق با تمام قوا به كشورمان حمله كرد. وقتي متوجه عمق اشتباه استراتژيك اين قشر ميشويم كه عراق تنها در يك هفته اول جنگ حدود 15 هزار كيلومتر مربع از خاك كشورمان را اشغال كرد.
اواسط جنگاختلاف عقيده ديگري كه در داخل كشور وجود داشت و به جبهه داخلي ضربه زد، در اواسط جنگ خودش را نشان داد. يك گروه كه سردمدارانش را بايد حزب منحله نهضت آزادي بدانيم، افرادي بودند كه از رأس قدرت كنار گذاشته شدند و جنگ را عاملي براي عقدهگشايي قلمداد ميكردند. اين عده در صدد فرصتي بودند تا بغض فروخورده را باز كنند و چه فرصتي بهتر از تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر كه بهانه لازم را به دستشان داد.
بعد از فتح خرمشهر وقتي نيروهايي ايراني طي عمليات رمضان متوقف شدند و اين عمليات به اهداف خود دست نيافت، بيانيهاي از سوي نهضت آزادي منتشر شد كه در آن ادامه جنگ را نكوهش ميكرد. در تداوم اين اظهارنظرها مهندس بازرگان نيز كتاب خود تحت عنوان انقلاب ايران در دو حركت را منتشر كرد و در فصل جنگ با عراق، تداوم جنگ را زير سؤال برد. در نتيجه نهضت آزادي حمايت خود از جنگ را قطع و حضور در جبههها را تحريم كرد. اتفاقي كه ميتوانست باعث دلسرد شدن اقشاري از مردم و عدم حمايتشان از جنگ شود.
پايان جنگيكسري اختلاف عقيده هم وجود داشت كه هر چه به مقاطع پاياني جنگ نزديك ميشديم، بيشتر خود را نشان ميداد. مشكل در نحوه اتمام جنگ بروز مييافت. يكسري اعتقاد داشتند كه جنگ بايد در بغداد پايان يابد و گروهي ديگر ميگفتند «در صورت اشغال بغداد جامعه جهاني با بمب اتم جلوي ما را خواهد گرفت.» كاملاً مشخص بود كه اين دو طرز فكر هرچند از اردوگاه انقلاب برميخاستند، هرگز كاروان جنگ را به مقصد خوبي رهنمون نميساختند.
در يك مقطع از جنگ وقتي فرماندهان رده بالاي سپاه از مرحوم هاشمي درخواست تجهيز 1500 گردان براي فتح بغداد، العماره و بصره را ميكنند، با پاسخ تند وي مواجه ميشوند چراكه به قول شمخاني، هاشمي اعتقاد به شعار جنگ جنگ با يك پيروزي داشت و معتقد بود با گرفتن يك هدف عمده مثل بصره يا فاو، بايد جنگ را در ميز مذاكره پايان داد. نتيجه اين اختلاف نظرها باعث شد تا نهايتاً عمليات بزرگ ما با 150 گردان انجام شود. (غير از كربلاي4 با 250 گردان) تعداد نيروهايي كه هرگز موفق به فتح بخش مهمي از خاك عراق نشدند و همواره به در بسته بصره برخوردند. هرچند فاو در زمستان 64 اشغال شد، اما تصرف اين شهر بندري نيز به اعتراف خود هاشمي، چيزي نبود كه بتواند صدام را وادار به پذيرش شروط ايران كند.
من حيثالمجموع برخلاف جبهه دشمن كه از يك حرف واحد «فرامين صدام» پيروي ميكرد در اين سو اختلاف عقايد بسياري وجود داشت كه باعث شد هرگز تمامي قواي كشور در خدمت جنگ قرار نگيرند. چه در شروع جنگ كه اهمالكاريها و خيانتهاي بسياري صورت گرفت، چه در اواسط جنگ كه جبههگيرهاي دلسردكننده را شاهد بوديم و چه در سراسر جنگ كه اهداف پيش روي سياسيون و نظاميها متفاوت بودند، همگي گرهاي بر گرههاي جنگ ميافزودند.