کد خبر: 871424
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
گاهي يك تصوير مي‌تواند تمام برداشت ذهني ما از يك واقعه يا حادثه خاص را شامل شود. انگار كه با ديدن يا يادآوري آن تصوير كليت واقعه مورد نظر در ذهنمان مجسم مي‌شود.
 عليرضا محمدي
گاهي يك تصوير مي‌تواند تمام برداشت ذهني ما از يك واقعه يا حادثه خاص را شامل شود. انگار كه با ديدن يا يادآوري آن تصوير كليت واقعه مورد نظر در ذهنمان مجسم مي‌شود. مثلاً بهترين تعريف از همراهي ارتش با امام و انقلاب در عكس معروف حسين پرتوي خلاصه مي‌شود. همان عكسي كه همافرها در حال احترام نظامي به حضرت امام هستند و از آن به عنوان تير خلاص رژيم طاغوت نيز ياد مي‌شود.
نظير اين عكس‌ها همه جاي دنيا و در ادوار مختلف گرفته مي‌شوند. هر تصويري هم منعكس‌كننده شرايط وقوع حادثه مورد نظر، اختصاصات و حتي باورهاي رايج مردم پديدآورده‌اش است. مثل تصوير معروف شهيد حسن جنگجو رزمنده نوجوان تبريزي كه به تنهايي روايتگر مقطعي حساس از تاريخ معاصر كشورمان است.اين عكس شرح دفاعي را مي‌دهد كه با دست‌هاي خالي در برابر انبوه سلاح‌هاي دشمن متجاوز انجام مي‌گرفت. داستان مرداني را روايت مي‌كند كه سن و سال و قد و هيكل امتيازشان نبود. شجاعت ، غيرت ، شرافت و ايمان داشتند و خدا براي جهاد و قيامشان كافي بود.
مثل خيلي از خواننده‌هاي روزنامه جوان، براي اولين بار عكس شهيد جنگجو را در دوران كودكي ديدم. شايد شش يا هفت سالم بود. بي‌آنكه خواندن را خوب ياد گرفته باشم، از چشم‌هاي رزمنده درون عكس مي‌خواندم كه چند كيلومتر آن طرف‌تر از ما، چه مردان مردي با چه سرسختي و سماجتي مي‌جنگند تا آتش دشمن را از شهرهايمان دور نگه ‌دارند.
شهيد جنگجو در عالم كودكي برايم يك مرد كامل به نظر مي‌رسيد. مردي كه هيچ ترسي در نگاهش نبود و اين حجم از شجاعت و تهورش او را شبيه افسانه‌ها و قهرمان‌هاي فيلم‌ها كرده بود! بايد اعتراف كنم حسن جنگجو را شبيه پارتيزان‌هايي مي‌ديدم كه در فيلم‌هاي جنگي در برابر آلماني‌ها مي‌جنگيدند.حالا يك هموطن ايراني مثل همان پارتيزان‌ها در گل و لاي فرو رفته بود تا دشمن متجاوز ديگري را از خاك و سرزمينش بيرون براند. دشمني كه چه فاشيست يا نازي بناميمش يا بعثي، متجاوز بود و راهي جز ادب كردن و بيرون راندنش نداشتيم.
حالا كه بازگشت پيكر شهيد جنگجو بار ديگر نام و تصوير او را از پستوي خاطره‌هاي در حال فراموش شده‌مان بيرون كشيده است، فرصت داريم بار ديگر به اين تصوير خيره شويم و آن را بهتر ببينيم؛ اينجا ما چه داريم؟ تصوير رزمنده‌اي كه كاملاً توي گل و آب فرو رفته و صورتش از سياهي به سختي ديده مي‌شود. اما چشم‌هاي اين رزمنده به خوبي نمايان هستند و تنها خدا مي‌داند كه اين چشم‌ها از پس چه كارهايي برمي‌آيند!
نگاه و صلابت جنگجو تمام تاريخ دفاع مقدس را خلاصه مي‌كند. با آن اسلحه ام‌يك از رده خارج شده‌اي كه در دست دارد، با زبان بي‌زباني مي‌گويد اين طرف ميدان نبرد از سلاح مادي بهره‌اي ندارد. نوجوان‌ها در كنار پيرمردها جور ارتشي را مي‌كشند كه به خاطر شرايط نوپاي انقلاب تضعيف شده است.در چنين شرايطي كه بايد پير و جوان، زن و مرد و كودك و بزرگ رزمنده بشوند و با سرسختي در مقابل دشمن ايستادگي كنند.  مرد توي تصوير كه گمان مي‌رفت نوجوان است و الان مشخص شده 20 سال داشته و چهره و جثه‌اي كوچك دارد، در گل و لاي فرو رفته تا بدانيم جنگ به اين راحتي‌ها نيست. نه آنقدر راحت كه با كيسه‌اي تخمه آفتابگردان در سينما بنشينيم و نابود شدن سربازان بعثي را در فيلم آخرين گذرگاه تماشا كنيم!
جنگجو در جبهه‌اي قرار دارد كه ايمان حرف اول را مي‌زند، وگرنه كه ام يك در برابر تي72 حرفي براي گفتن ندارد. جنگجو از دل مردمي است كه همه هستي‌شان را فداي دفاع از كشور و اعتقاداتشان مي‌كنند، وگرنه كه مرد ريز جثه را چه به جنگ با كماندوهاي گارد رياست جمهوري عراق. جنگجو در جبهه‌اي است كه نبرد استضعاف و استكبار را از دل داستان‌هاي اسطوره‌اي بيرون کشيده و در ميدان عمل به اثبات رسانده است. جنگجو براي ملتي مي‌جنگيد كه در دنياي آن روز تنهاي تنها بود.
جنگجو آمد تا يادمان باشد همين جنگجوها بودند كه صلح و آرامش امروز را برايمان به ارمغان آوردند؛ مرداني كه در گل و لاي فرو رفتند تا عزت و شرافتمان آلوده هيچ ننگ و تسليمي نشود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار