غلامحسين بهبودي
بيش از 7 هزار بانوي ايراني در طول دفاع مقدس به شهادت رسيدهاند. آن هم نه تنها در بمباران و حوادثي از اين دست، بلكه برخي از اين شهدا در ميادين نبرد و دوشادوش ساير رزمندگان جنگيدند و ايستادند تا توانستند شهادت را نصيب خود كنند. يك نفر مثل شهيده مريم فرهانيان آنقدر در شهر جنگزدهاش آبادان ماند و به مداواي رزمندگان پرداخت تا اينكه تركشي از گلولههاي خمپاره دشمن نصيبش شد و شهادت را براي خودش خريد. يا يك نفر ديگر مثل شهيد ناهيد فاتحي كرجو به خاطر توهين نكردن به حضرت امام، ماهها توسط ضد انقلاب شكنجه شد و از اين روستا به آن روستا و از اين آبادي به آن آبادي كشانده شد تا در نهايت مظلوم و غريب به شهادت رسيد. يا تاريخچه جنگ سراغ دارد يك دختر نوجوان 12 ساله به نام سهام خيام را كه زاده و بزرگ شده بخش ساحلي هويزه بود. سهام كه در برخورد با شهيد علمالهدي از منش و حرفهاي او تأثير گرفته بود، آنقدر در مقابل سربازان متجاوز عراقي ايستاد و سنگبارانشان كرد تا اينكه به رگبارش بستند و شهيدش كردند.
دفاع مقدس هر لحظه و هر گوشهاش مملو از چنين زنان و دختراني است. حتي آنها كه يك لحظه هم فضاي جبههها را درك نكردند نيز رزمي به مراتب سختتر از مردان داشتند. مادر شهيدان جوادنيا را ميشناسيد؟ مادري كه چهار فرزندش يك به يك جبهه رفتند و يك به يك نيز به شهادت رسيدند. يعني «فاطمه عباسيورده» در همان دهه 60 چهار بار با خبر مرگ (شهادت) تكهاي از جانش رو به رو شد. دستهگلهايي كه با خون دل پرورش داده بود و حالا پر پر شدنشان را به نظاره ميايستاد.
از اين دست مادران در دفاع مقدس كم نيستند. مثل دلبر صرفهجويان مادر پنج شهيد، سيده سليمه حسيني مادر سه شهيد، قره سواري مادر سه شهيد و. . . هر كدام از اين مادرها وقتي با خبر شهادت يكي از عزيزانشان رو به رو ميشدند چه حسي داشتند؟ اگر پيش خودشان ميگفتند همين يكي بس است كه آن چند تاي ديگر به شهادت نميرسيدند. به حتم گلايه و شكوه از ديگر فرزندانشان را به حدي نرساندند كه آنها هم رخصت حضور در جبهه پيدا كردند و به شهادت رسيدند.
زنان ايراني چه در كسوت يك مادر يا در كسوت يك همسر همواره بينظير و مقاوم بودند. منيژه لشكري همسر آزاده خلبان شهيد حسين لشكري كه از سوي رهبري لقب «سيد اسراي ايراني» گرفت، از شيرزناني است كه در عنفوان جواني با موضوع اسارت 18 ساله همسرش قهرمانانه برخورد ميكند. او طي اين سالها خود را وقف بزرگ كردن پسرشان ميكند كه تنها يادگار شهيد بود. يكي از مأموران صليب سرخ جهاني كه در جريان آزادسازي شهيد لشكر فعاليت ميكرد، وقتي از صبر و چشمانتظاري خانم لشكري مطلع ميشود، رو به همسرش حسين لشكري ميگويد: زنان ايراني مثالزدني هستند. نميدانم چطور همسر شما با وجود جواني و زيبايي چندين سال بدون اينكه بداند زنده هستيد يا نه، انتظار آمدنتان را كشيد.
عجيب است كه بانوان ايراني با وجود همه اين حماسهآفرينيها همواره در حاشيه قرار داشتند. زناني كه هماينك نيز سهم خود را به كشور و انقلابمان ادا ميكنند و در موضوع دفاع از حرم، باز هم از خود صبر و ايستادگي نشان ميدهند.
اكنون كه موسم دفاع از حريم اهل بيت و جبهه مقاومت اسلامي هنوز باقي است، چه كسي سراغ از زناني ميگيرد كه در اوج جواني، همسران جوان خود را رهسپار اين جبهه پر مخاطره ميسازند. بانواني كه برخي از آنها متولد دهه 70 هستند و چندين سال بعد از اتمام دفاع مقدس به دنيا آمدهاند.
ما همه مديون بانوان مقاوم ايراني هستيم. يعني تاريخ مديون اين زنان قهرمان است. اگر شهيد لشكري 18 سال اسارت كشيد، همسرش نيز درد 18 سال انتظار و دوري را تحمل كرد. يا اگر هر شهيدي يك بار طعم مرگي شيرين به نام شهادت را ميچشد، چه كسي ميداند مادران و همسران اين شهدا طي سالها دوري چه ميكشند و چه خون دلها ميخورند. شايد پر بيراه نباشد اگر بگوييم جنگ واقعي نه در ميادين جنگ كه در كنج خانهها و در چشمانتظاري و صبر مادران و همسران شهدا رقم ميخورد. يا شكوه آزادگي نه در اردوگاهها بلكه پشت پنجره بستهاي رقم ميخورد كه زن جواني هر روز از درز آن كوچه را ميپايد و حسرت وصال را نفس ميكشد. بيشه شيران ايراني اگر مردان مردي دارد، اين مردان را زناني زاييدهاند كه از هر مردي مردترند.