سامان عباسپور
باگذشت زمان و فراگير شدن ابزارهاي رسانهاي، اهميت پيام -كه رسانهها ابزاري براي انتقال آن هستند- بيشازپيش مشخصشده است. قلم يكي از شيوههاي توليد و انتقال پيام است كه گسترش ابزارهاي رسانهاي نهتنها از جايگاه آن نكاسته، بلكه اهميت قلم و نويسندگي در اين شرايط بيشازپيش احساس ميشود. در مقام مقايسه، پيشرفت جبهه انقلاب درزمينه نويسندگي و رسانهاي نسبت به قبل چيزي نيست كه بتوان آن را انكار كرد. به نظر ميرسد فعالان رسانهاي جبهه انقلاب ضرورت نقشآفريني در اين زمينه، بهويژه در سالهاي اخير را بيش از گذشته احساس كردهاند. بااينهمه، ترديدي نيست كه اين حوزه تلاشهاي بسي بيشتر ازآنچه تاكنون صورت گرفته را ميطلبد و جبهه فرهنگي و رسانهاي انقلاب اسلامي در اين عرصه رسالتي سنگين بر عهده دارد.
از اصليترين عوامل وقوع انقلاب و ادامه مسير آن، نقشآفريني مردم بوده و هست. در حال حاضر نيز، بقاي جمهوري اسلامي به نقشآفريني مردم است و اگر امروز شاهد نقش برجسته جمهوري اسلامي در منطقه و جهان هستيم به خاطر حضور و پشتوانه مردمي آن است. تاريخ جمهوري اسلامي و رخدادهايي كه حدود چهار دهه اخير شاهد آن بودهايم، نشان داده است كه عموم مردم نسبت به خواص و بهاصطلاح نخبگان سياسي نقش مثبت و سازندهتري در پيشبرد آرمانها و اهداف انقلاب و نظام اسلامي داشتهاند. اين در حالي است كه بخشي از نخبگان سياسي در سطوح مختلف، در برهههايي ضربات سختي را به انقلاب وارد كردهاند.
بنابراين در چنين شرايطي هرچقدر كه ميدان نقد و نظارت بر نخبگان سياسي درون و بيرون قدرت افزايش پيدا كند، به نفع نظام اسلامي خواهد بود، چراكه عرصه را براي هزينهآفريني آنها براي نظام كه عموماً در بستر ترجيح منافع حزبي و فردي نسبت به منافع نظام توسط آنها صورت ميگيرد، تنگتر خواهد كرد. اين مسئله بيشازپيش رسالت فعالان رسانهاي جبهه انقلاب را سنگين ميكند. فعالان عرصه قلم متعلق به جبهه انقلاب بايد بر عملكرد و رويه مسئولان و فعالان سياسي نظارت داشته باشند و براي نقد سازنده آنها خط قرمزي براي خود قائل نشوند.
افزون بر اين، فعالان رسانهاي انقلابي بايد پرچم نقد سازنده و نظارت بر سياسيون را خود در دست بگيرند و پرچمدار نظارت بر مسئولان باشند تا بدين شكل ابتكار عمل به دست آنها باشد. يكي از نكات مهم و تعيينكنندهاي كه انتظار ميرود فعالان رسانهاي جبهه انقلاب نسبت به آن توجه لازم را داشته باشند، اين است كه دفاع از نظام و انقلاب يقيناً به معناي توجيه رفتارها و اشتباهات ارگانها و مسئولان كشور نيست، بلكه نظارت و انتقاد مستمر از عملكرد آنها، خود به معناي حراست از انقلاب و لازمه آن است.
اين در حالي است كه وجود شرايط جنگي و صفآرايي كه بهواسطه جنگ نرم تمامعيار عليه انقلاب اسلامي شاهد آن هستيم، تكليف انقلابيون را در عرصه رسانه و قلم، بيشازپيش سنگين ميكند.
ميشود با قلم براي منافع مردم نوشت و در راستاي منافع ملي قلم زد و البته ميشود هم بهواسطه قلم منافع ملي را قرباني منافع سياسي و حزبي كرد و حتي براي منافع دشمنان ملت نوشت. بهعنوانمثال هستند كساني كه براي تحميل قراردادهاي غيرقابلدفاع بر كشورمان كه طي آن منافع ملي ايرانيان هيچ جايي ندارد، بسترسازي ميكنند. يقيناً نقش برخي از قلمبهدستان و رسانهها در تركتازي طرفهاي غربي براي امتيازگيري هر چه بيشتر از ايران در جريان مذاكرات هستهاي سالهاي اخير و تحميل خسارت محض برجام بر كشور را نميتوان انكار كرد، نمونه بارز اين عمل را ميتوان در اعتراف مهدي رحمانيان مديرمسئول روزنامه شرق ديد كه صريحاً در مصاحبهاي اعتراف كرد كه «مجبور بوديم برجام را براي مردم بزك كنيم». دفاع از منافع بيگانگان و بزك كردن چهره دولت جنايتكاري چون ايالاتمتحده، نمونههايي از قلمزدنهايي است كه نهتنها در راستاي منافع ملي و براي مردم نيست، بلكه دقيقاً در تقابل با منافع ملي كشور است. يقيناً با هيچ استدلالي نميتوان تلاشهاي آنان را كه براي بزك چهره كشوري چون امريكا -كه اتفاقاً اين روزها يادآور انواع جنايتها و خصومتهايش عليه ايرانيان است- قلمبهدست ميگيرند در راستاي منافع ملي دانست. بنابراين اينكه قلمزدن در چه مسيري و براي چه كساني باشد اهميت زيادي دارد. امام خامنهاي در مورد خصوصيات لازم اهل قلم ميفرمايند: « كسي كه قلم به دست ميگيرد، بايد تقوا، صداقت، عفاف و انصاف نسبت به ديگران جزو طبيعت ثانوياش بشود.»
البته اين را تجربه جمهوري اسلامي و تقابل ايران با دشمنان نشان داده است كه قلمزدن براي منافع ملي، يقيناً بدون هزينه نيست و آنان كه در اين عرصه وارد ميشوند، طبيعتاً بايد منتظر پيامدهاي آنهم باشند. همانگونه كه اشاره شد باز بودن ميدان نقد و نظارت بر مسئولان، در راستاي اهداف و آرمانهاي نظام و انقلاب است و مسير هزينهافزايي آنها براي نظام را ناهموار ميكند. با وجود اين بخشي از مسئولان همواره در قبال فضاي نقد و نظارت مقاومت ميكنند و درواقع رغبتي به فضاي انتقادي ندارند. اين واقعيتي است كه بهويژه در سالهاي اخير بيشازپيش شاهد آن هستيم. تجربه حاكميت دولتهاي مختلف بر كشور نشان داده است كساني كه مدام از آزادي نقد و تحمل مخالف سخن ميگويند بيش از ديگران نسبت به تحمل منتقدين آسيبپذير بودهاند و اتفاقاً در عمل نشان دادهاند اعتقادي به فضاي باز انتقادي و تحمل صداي متفاوت را ندارند. بهعنوان نمونه در شرايط كنوني و بهرغم آنكه برخی مسئولان مدام از لزوم آزادي نقد ميگويند و ژست تحمل مخالف ميگيرند اما در عمل انتقاد از آنها هزينههاي قابلتوجهي به همراه دارد. درواقع فضاي انتقادي عليه آنها نهتنها برخوردهاي حذفي به دنبال دارد بلكه در سطحي گستردهتر تخريب همهجانبه و ترور شخصيت منتقدين از ديگر پيامدهاي انتقاد به برخي از مسئولان است. اين واقعيت تأسفباري است كه در همين چند هفته اخير مواردي از آن را شاهد بوديم كه انتقاد به برخي سياستها چگونه با حجم عظيم تخريب و هتاكي عليه منتقدان همراه شد.
بايد گفت آنچه قابلتوجه است اينكه تعدد ابزارهاي رسانهاي و گسترش شبكههاي اجتماعي شرايطي را به وجود آورده كه طي آن شاهد توليد و توزيع حجم انبوه محتوا در قالبهاي مختلف بهويژه در قالب نوشتاري هستيم. اين واقعيت اهميت قلم و نوشتن را بيشازپيش نشان ميدهد چراكه در شرايط تعدد و گستردگي مطالب، توليد محتواي باكيفيت اتفاقاً اهميت بيشتري دارد. افزون بر اين، اين وضعيت بهمثابه حضور تمامعيار دشمن در ميدان رسانه است و براي مقابله با حجم انبوه توليدات طرف مقابل، توليد محتواي هر چه بيشتر و تلاش براي انتقال پيام از سوي جبهه انقلاب اسلامي ضرورتي مضاعف دارد.