شيوا نوروزي
صعود چشمگير در ردهبندي فيفا خبر خوشي براي فوتبال ايران بود، اما شعلهور شدن اختلافات گذشته کام همه را تلخ کرد. پس از انتشار صعود هفت پلهاي تيم ملي در رنکينگ جهاني و رسيدن به رده بيست و سوم جهان سرمربي پرتغالي يک بار ديگر دبير فدراسيون را به باد انتقادهايي تند گرفت؛ انتقادهايي که در اين برهه از زمان براي مردم و اهالي فوتبال بسيار عجيب بود. به ويژه آنکه دبير فدراسيون فوتبال نيز کم نياورد و با الفاظي توهينآميز پاسخ کارلوس کرش را داد!
همه اين اتفاقات در کمتر از 24 ساعت رخ داد؛ کرش عليه اسدي و اسدي عليه کرش. آقاي سرمربي در سالهايي که در ايران بوده بارها در تصميمگيريهاي فدراسيون دخالت داشته و چه علي کفاشيان و چه مهدي تاج از انتقادهاي او حساب ميبرند. خوشبختانه تيم ملي زودتر از آنچه انتظار ميرفت بدون گل خورده و با اقتدار کامل راهش را براي حضور در جام جهاني روسيه هموار کرد و همين مسئله نيز در ارتقاي جايگاه تيم کشورمان در ردهبندي بينالمللي تأثيرگذار بود.
با اين حال بگومگوهاي دنبالهدار خبر رسيدن به اين جايگاه را به شدت تحت تأثير قرار داد تا جايي که جدالهاي لفظي کرش و اسدي نقل محافل ورزشي شده و عملاً صعود چشمگير فوتبال ملي ايران به دست فراموشي سپرده شد. کرش دبير فدراسيون را جادوگر خطاب کرده و او را از جمله افرادي خوانده که از موفقيت تيم ملي خوشحال نيستند. لحن سرمربي پرتغالي مثل هميشه طلبکارانه و تحقيرآميز بود و پيش از اين هم شاهد درگيريهاي لفظي او با اسدي بوديم. با اين حال نبايد از حاضرجوابي دبير فدراسيون هم به سادگي گذشت، چراکه او هم ثابت کرد در صورت لزوم توانايي به کار بردن الفاظ توهينآميزي چون بزرگ شدن در جنگل را دارد. اگرچه در اين سالها به بيانيههاي تند سرمربي عليه مخالفانش و واکنشهاي تند و تيزتر مخالفان سرمربي عادت کردهايم، اما حاشيه اخير درست در زماني رخ داد که بايد از نزديک شدن به بهترين تيمهاي جهان لذت ميبرديم. در حالي که اين توهينها حيثيت فوتبال و حتي ورزش ايران را به شدت زير سؤال برده است.
تا حرف از مديريت ناکارآمد فدراسيون فوتبال زده ميشود، آقايان عليه رسانهها موضع ميگيرند و براي تبرئه کردن خود هزار و يک عذر و بهانه ميآورند. تا زماني که کفاشيان همه کاره ساختمان خيابان سئول بود نتوانست چارهاي براي جدالهاي لفظي کرش و منتقدانش پيدا کند. هرچند كه خودش اخيراً اعتراف كرده كه انتقادها را اصلاً نميشنيده اما با رئيس شدن مهدي تاج نيز هيچ تغييري در مديريت چالشهاي تيم ملي صورت نگرفت، چالشهايي که هميشه يک سر آنها کرش بود و در برخي موارد نيز شروعکننده ماجرا کسي جز آقاي سرمربي نبوده است. اينگونه که پيش ميرود قرار نيست فکري به حال بيانيههاي کرش شود.
آقايان مسئول در فدراسيون فوتبال گويا برايشان مهم نيست که اين حواشي آينده و اعتبار فوتبال کشور را تحت تأثير قرار دهد و رسانههاي خارجي به جاي آنکه از پيشرفت ايران بگويند درگيريهاي داخليمان را به سخره بگيرند و باز هم پاي سياست را وسط بکشند. در حالي که همه ما ميدانيم که فقدان مديريت کارآمد، حرفهاي و قاطع مسبب همه اين چالشهاست. سوءمديريت فدراسيون از همان زماني که قرارداد کرش به امضا رسيد شروع شد و تا به امروز ادامه داشته است. اگر مفاد قرارداد سرمربي بهدرستي اجرا ميشد، دستمزدهاي تعيين شده به موقع پرداخت ميشد، امکانات حرفهاي که کرش يا هر سرمربي حرفهاي دنيا به آنها نياز داشتند فراهم شده بود و... کارلوس هرگز بهخودش اجازه دخالت در امور مديريتي را نميداد يا لااقل جرئت به حاشيه کشيدن فوتبال ملي را پيدا نميکرد، اما متأسفانه خواستههاي به حق و مورد توافق طرفين به مرحله اجرا نرسيدند تا شرايط به گونهاي پيش رود که مرد پرتغالي خودش را همهکاره فوتبال ايران بداند.
کرش هر زمان که احساس خطر کند و خواستههايش اجرا نشود زمين و زمان را به هم ميدوزد تا به هدفش که موفقيت تيم ملي فوتبال کشورمان است برسد. در اين ميان مخالفان او از جمله عليرضا اسدي و چند نفر ديگر آماج بيانيهها و متلکهاي او بودهاند. البته در بررسي همه ابعاد جدالهاي لفظي اخير بايد معلوم شود که نقش دبير فدراسيون در عصبانيت کرش و انتقادهاي مطرح شده از سوي او چه بوده است. انتظار زيادي نيست که از تاج بخواهيم هرچه زودتر قبل از اينکه بيش از اين درگير اختلافات داخلي شويم علاجي بينديشد قبل از اينکه کار از کار بگذرد و موفقيتهاي چشمگير تيم ملي به خاطر همين اختلافات به باد فنا برود.