نويسنده: علي احمدي فراهاني
ترور آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني در 4 خرداد 1358، از جمله آن طيف از عمليات تروريستي گروه موسوم به فرقان است كه كمتر مورد بازخواني تاريخپژوهان قرار گرفته است. در ساليان پيشين دفتر نشر آثار مرحوم هاشمي براي جبران اين خلأ، جزوهاي با عنوان «در آستانه شهادت» را منتشر كرد كه بهرغم رويكرد شديد تبليغي و جانبدارانه، اسناد و تصاويري ديدني را در خود دارد. عباس بشيري گردآورنده اين جزوه در مقدمه خويش آورده است: «روزهاي ماه خرداد در تاريخ پرفراز و نشيب انقلاب اسلامي جايگاه خاصي را به خود اختصاص دادهاند. از روز پانزدهم خرداد سال 42 كه سرآغاز نهضت اسلامي بود گرفته تا سوم خرداد سال 61 كه خرمشهر عزيز از چنگال مزدوران متجاوز آزاد گرديد و از آن روز تا چهاردهم خرداد سال 68 كه امام عظيمالشأن با «دلي آرام و قلبي مطمئن» به ديار باقي شتافت و بسيارند از اين روزهاي پرخاطره از اين ماه كه در دل و جان ما ماندگار شدند و بر برگهاي تاريخ پرافتخار انقلاب اسلامي به يادگار ماندند. در اين ميان بيترديد يكي از روزهاي به يادماندني اين ماه، روز چهارم خرداد سال 1358 است كه در آن دستان ناپاك دشمنان اسلام و انقلاب از آستين مستحجرين و منافقين بيرون آمد تا روحاني مجاهد و مبارز خستگيناپذير حضرت حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني را در اقدامي خيانتبار ترور كند، غافل از اينكه دعاي خير امام و نذر پر بركت ايشان و راز و نيازهاي مخلصانه مردم از ستم رها شده اين سرزمين به خواست خداوند متعال بر نيت پليد آنان غلبه ميكند و اين خدمتگزار اسلام را براي ايران عزيز نگه ميدارد. البته شايد در گذر زمان و در هياهوي ترديدها و ابهامها كساني بخواهند چنين روزهايي از ياد بروند و چنين وانمود كنند كه چنان مرداني را از ياد بردهاند، اما آيا فرهنگ ديرپاي اسلامي - ايراني ما در قدرشناسي از انسانهاي وارستهاي كه جان و مال خويش را در راه اعتلاي اسلام و ميهن گذاردهاند، چنين فرصتي را به آنان خواهد داد؟آيا آنهايي كه چنين ميانديشند روزهايي را كه هاشمي در شكنجهگاههاي رژيم ستمشاهي با خونابه ناخنهاي از بُن كشيدهاش وضو ميگرفت و بر پاهاي ورمكرده از ضربات شلاق ميايستاد و قامت نماز عشق ميبست و تفسير قرآن را مينگاشت از ياد بردهاند؟ آيا آنها روزهايي را كه هاشمي با تير جهل و كجانديشي تا آستانه شهادت پيش رفت و امام عظيمالشأن، او را به سبب مجاهدتهايش عزيز داشت و فرزند برومند اسلام خواند و براي سلامتياش به درگاه احديت نذر و نياز كرد، از ياد بردهاند؟...
آيا آنها «حضور فداكارانه و مدبرانه هاشمي را در صحنههاي جنگ» و «زحمات طاقتفرسا و مستمر او را در تمشيت امور ارتش و سپاه در دوران پُر ماجراي جنگ تحميلي و اداره و فرماندهي نيروهاي مسلح و هدايت آن در عمليات جنگ را كه هميشه با تلاش شبانهروزي و در موارد متعدد با پيروزيهاي بزرگ براي ملت ايران همراه بود، از ياد بردهاند؟ بيگمان چنين نيست كه آنها هاشمي را نشناسند يا آن روزها را به ياد نداشته باشند، زيرا بيترديد در گذر از تاريخ 30 ساله انقلاب، بعد از نام پُر بركت امام خميني(ره)، تكرار هيچ نامي متواتر از نام هاشمي رفسنجاني در صحنه انقلاب نبوده است. چه آن روزي كه با عضويت در شوراي انقلاب به امر امام(ره)، كميته سوخت را براي حل و فصل مشكلات اعتصابات كارگران زحمتكش صنعت نفت هدايت كرد و چه روزها، ماهها و سالهاي بعد كه در كسوت سرپرستي وزارت كشور، نمايندگي امام(ره) در شورايعالي دفاع، رياست مجلس شوراي اسلامي، خطيب نماز جمعه تهران، فرمانده عمليات والفجر، عضويت در ستاد انقلاب فرهنگي، عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام، جانشيني فرماندهي كل قوا، عضويت در مجلس خبرگان رهبري، عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي و پذيرش رياست جمهوري در راه اعتلاي اسلام و ايران مجاهدت كرد و چه روزي كه رداي رياست مجلس خبرگان رهبري و رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام را بر تن كرد و همانند سپري سترگ سد راه بدخواهان شد.»
گردآورنده در فصل ديگري از مقدمه نگاري خود، سعي دارد مرحوم هاشمي را در خلال بيانات ساليان گذشته رهبر معظم انقلاب معرفي كند. او در اين بخش مينويسد: آري او «مردي بزرگ از فرزندان اسلام و حواريين امام عظيمالشأن، عالمي مجاهد، فقيهي اسلامشناس و سياستمداري هوشمند و مديري دردآشنا و دلسوز بود.» او «مردي بزرگ از سابقين اولين انقلاب و از حواريين و انصار ديرين امام راحل، عالمي متفكر، فقيهي زمانشناس، مجاهدي خستگيناپذير، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور» بود و ملت ما «لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را در ميدانهاي دشوار آزمود.» او« مايه اميد و مورد علاقه و اعتماد امام در همه امور سياسي و نظامي در كشور بود.» او «ياور صميمي امام و شخصيت برجسته نظام جمهوري اسلامي و بازوي توانا و زبانگوياي آن» بود. او شخصيتي است كه «پرونده تلاشش در راه خدا و مجاهدتش براي حاكميت دين و اعتلاي كلمه اسلام، حتي پيش از نخستين روزهاي شروع نهضت آغاز شد و سرگذشت رنجها و سختيها و فعاليتهاي كم نظيري را در خود گنجانيد». «چهره موجهي كه به بركت حركت در صراط مستقيم انقلاب، همواره امين امام(ره) و محبوب امت بود.» بهراستي او «يك نعمت بزرگ الهي و حقيقتاً جزو صُلَحاي زمان ما بود» و «سابقه درخشان مجاهدات او صفحه منوري است كه هرگز از حافظه ملت وفادار ما زدوده نخواهد شد.»
بشيري پس از نگارش اين ديباچه و مدح و ثناي مطول، سرانجام به چرايي و چگونگي تدوين اين جزوه ميرسد و درباره چند و چون تهيه آن مينويسد: «مجموعه حاضر، بخشي از كتاب كارنامه و خاطرات سالهاي 57 و58 حضرت آيتالله هاشمي رفسنجاني است كه پيش از اين به نام انقلاب و پيروزي توسط دفتر نشر معارف انقلاب چاپ و منتشر شده است. دفتر نشر معارف انقلاب با توجه به اهميت حادثه ترور نافرجام ايشان توسط گروه فرقان تصميم گرفت، اين واقعه را كه در كتاب مذكور به اجمال مطرح شده بود، با شرح و بسط بيشتر تنظيم و به همراه اسناد و عكسهاي تازهتري به صورت كتابي مستقل چاپ و منتشر نمايد. اميد است مطالعه اين كتاب بتواند علاقهمندان تاريخ معاصر ايران را با ناگفتههاي بيشتري از تاريخ سالهاي آغازين انقلاب اسلامي آشنا سازد.»به هر روي اين جزوه، نه به عنوان آخرين سخن در موضوع خويش كه به عنوان يكي از منابع موجود دراينباره، ميتواند مورد اعتنا و استناد تاريخپژوهان انقلاب اسلامي قرارگيرد.