اين قضيه «ميرزا آقا» و آن قضيه «آب و صابون روحاني» خاطراتي را از سالهاي گذشته، براي ثبت در تاريخ تازه كرد تا همه تاريخ را براي خود و آرامش روح خود ننويسيم! و بدانيم صفحاتي از تاريخ هم هست که از بازخواني آن شرم خواهيم کرد، اگر اهل شرم و حيا باشيم!
به گمانم اوايل سال 88 يا اواخر 87 بود که احمدينژاد در سفر به يکي از استانهاي غربي در اقدامي هيجاني، آپارتماني را به دختري هديه داد. ظاهراً دختري کارآفرين بود يا از همانهايي که براي دريافت کمک به رئيسجمهور نامه مينوشتند يا چيزي شبيه به همين. آن زمان آقاي قوچاني- سردبير مهرنامه که در آن موقع سردبير اعتماد ملي يا يکي ديگر از همين روزنامههاي زنجيرهاي بود- مقالهاي در مذمت اين اقدام احمدينژاد با استناد به نهجالبلاغه نوشت تا ثابت کند که چقدر از منش مولايمان دور هستيم! از اميرالمؤمنين ميپرسند: «از عدالت و بخشش، کدام يک برتر است؟» و امام پاسخ ميدهد: «عدالت هر چيزي را در سر جاي خود قرار ميدهد و بخشش آن را از جاي خود فراتر ميبرد.» آقاي نويسنده با اشاره به اين کلام مولا، نتيجه گرفته بود که چون نميتوان به همه دختران مشابه يا همه نيازمندان، چنين هديهاي داد، پس کار احمدينژاد خروج از عدالت است.
در تفسير اين سخن اميرالمؤمنين و در نتيجهگيري آن مقاله فعلاً بحثي نداريم. نکتهاي را که براي ثبت در تاريخ بايد گفت اين است که آقايان حالا نهجالبلاغهها را بستهاند و در پستوي کتابخانهها مخفي کردهاند و به پيرمردي به نام «ميرزا آقا» که مثلاً در حين سخنراني روحاني، نگاه خاصي به دوربين يک عکاس داشته است، يک خودرو هديه ميدهند. بعد روزنامهها و سايتهاي اصلاحطلبان براي اين اقدام دولت، هورا ميکشند و چهها که از اين اقدام خردمندانه نميگويند و نمينويسند. کجاست آن نهجالبلاغه شما؟! کجا رفت عدالت علي؟! چرا رگ غيرت عدالتپيشگي شما تکان نميخورد؟! چرا وقتي دولت يازدهم بر سر کار آمد، خوي اصلاحطلبي را با خوي تملق و تبليغ دولت مستقر عوض کرديد؟ مگر همه چيز آنطور که ميخواستيد اصلاح شده بود؟!
من به جرئت ميتوانم صدها گفتار و کردار و خط و ربط را از رئيس دولتهاي نهم و دهم نام ببرم که در تمام آن سالها، هم بسياري از طرفدارانش را آزار ميداد و هم همه اصلاحطلبان را، اما نکته اينجاست که آن طرفداران هنوز از آن رفتارها در آزار هستند، ولي دولت يازدهم عيناً همه آن رفتارها و منشها را تکرار کرد! و اگر نه به نام رئيسجمهور يازدهم، بلكه به برنامههايش چشم ميدوختيد، گويي با رئيسجمهور قبلي يک روح هستند در دو بدن! چرا به سفرهاي استاني به همان شکل رئيسجمهور قبلي ادامه داديد؟ چرا يارانههاي رئيسجمهور قبلي را قطع نکرديد؟ چرا بانکها را شبيه رئيسجمهور قبلي اداره کرديد و وامهاي کلان را شبيه او پرداخت ميکرديد؟ چرا حقوقهاي نجومي را که ميگوييد قانونش در دولت قبلي تصويب شده بود، اجرا کرديد و ادامه داديد؟!
خوب ميدانيد که اگر بخواهيم به اين قياس ادامه دهيم و وارد مصداقها و جزئيات شويم، روزمان شب ميشود و حرفمان تمام نميشود. از آن ميان يکي را که برايتان خيلي دشوار بود، يادآوري ميکنم. يادتان هست وقتي رئيسجمهور سابق با لحن کوچهبازاري مثلاً ميگفت: «آب را بريزيد همانجا که ميسوزد» در روزنامههايتان غوغا ميکرديد که اين لمپنيسم است و لحن او را توأم با تمسخر و عاري از آداب و نزاکت ميدانستيد و به او حمله ميکرديد. چه شد که وقتي در تبليغات 96 با همان لحن خارج از آداب گفته شد «آب و صابون کجا بيارم روتون را بشوريد»، سراغ لغتنامههايتان رفتيد تا روي واژه لمپنيسم خط سياه بکشيد که گويي اصلاً چنين اصطلاحي خدا نيافريد!
اصلاحطلبان روزهاي دشواري پيشرو دارند. ابتدا وعده رقيب براي افزايش يارانهها را «گداپروري» ناميدند و اصلاً سري به نهجالبلاغه نزدند تا ببينند مولا گداي واقعي را آن کس ميداند که 54 ميليون حقوق ميگيرد و دوباره نامه تقاضاي افزايش حقوق مينويسد! و آن کس که 400 ميليارد تومان وام صفر درصد ميگيرد و دوباره در پي وام بعدي ميآيد، ولي حالا همينها وعده ميدهند که با افزايش يارانه دهکهاي پايين، فقر مطلق را ريشهکن ميکنند، يعني اگر ما اصلاحطلبان گداپروري کنيم خوب است اما براي شما ننگ است.
آنها با شعار 96 درصدي و 4 درصدي يک نامزد، خواسته يا ناخواسته در طرف 4 درصديها قرار گرفتند. حالا در چهار سال آينده هر دو سر 96 و 4 درصدي را باختهاند. به 96 درصديها بايد قول اشتغال، يارانه، کارانه، عبور از رکود و ارزاني و فراواني بدهند و به 4 درصديها قول وامهاي کلان صفردرصدي و حقوقهاي دولتي فربه و چشمپوشي بر فرار مالياتي، رشوهخواري در پروژههاي کلان، دريافت زيرميزي و رواج تقلب علمي!
به گواهي شاهدان، حجم دروغ، تمسخر و توهين در سايتهاي اصلاحطلبي در انتخابات 96 يک رکورد دستنيافتني بود. به همين خاطر و به خاطر آن نهجالبلاغهخوانهاي اصلاحطلب ميگويم اصلاحطلبان بزرگترين دروغ سياست و انتخابات را به خودشان گفتند نه به مردم و بزرگترين حلقه فريب را هم به گردن خود آويختند، وقتي صفحه «اخلاق» را که تنها افتخارشان در سالهاي اخير بود، در همين انتخابات براي هميشه بستند.