تبديل عرصه اقتصاد به محور اصلي تقابل نظام سلطه عليه انقلاب اسلامي پس از آن بود كه قدرتهاي غرب به اين باور رسيدند كه از ساير روشهاي نظامي، امنيتي و حتي فرهنگي قادر به مهار حركت انقلاب نيستند و به همين دليل راهبردهاي خود را بر طراحي و اجراي يك جنگ پيچيده اقتصادي عليه ايران اسلامي متمركز كردند. هدف اصلي آنان در اين راهبرد، اجتماعي كردن مطالبات اقتصادي مردم و تبديل آن به بستري براي مبارزه با ماهيت حقيقي نظام اسلامي بود.
اين راهبرد در يك پروسه زماني، آنگاه جديتر و عملياتيتر شد كه دشمنان با برآورد از محيط داخلي به جمعبندي رسيدند كه با تشديد تحريمها و فشارها قادرند در نظام محاسباتي مسئولان كشور اثر گذاشته و بر اساس يك قاعده كلي كه «احساس ضعف موجب تشويق دشمن به حمله خواهد شد» تشديد تحريمهاي اقتصادي يا به تعبيري جنگ اقتصادي را به نقطه كانوني تقابل با نظام اسلامي تبديل كردند. نكتهاي كه مقام معظم رهبري در ديدار دستاندركاران راهيان نور در هفته گذشته، با تحليل چرايي آغاز جنگ تحميلي عليه ايران در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب، به آن تأكيد كرده و يادآور شدند: اشتباه برخي در چالش بزرگ اقتصادي كه كشور اكنون دچار آن شده است، اين بود كه در زمينه اقتصادي اظهار ضعف شده و دشمن ديد كه در اينجا ميتوان فشار آورد و فشار را زياد كرد.
شناخت دقيقتر اين صحنه، به طور طبيعي مسئولان و مديران اجرايي كشور را بايد به اين جمعبندي برساند كه در شرايطي كه دشمنان با صراحت عرصه تقابل با نظام اسلامي را عرصه اقتصادي اعلام و تمام ظرفيتهاي خود را براي شكست و استحاله نظام از اين مسير به كار گرفتهاند، نميتوان براي حل آن به خود دشمنان اميد بست و از آنان براي حل مشكلات اقتصادي و بيكاري در كشور درخواست مساعدت و ياري كرد، چراكه خود او اين مسير را براي تسليم نظام اسلامي برگزيده است. اين امر را شايد بتوان دليل اصلي فاصله معنادار ميان شعار و عمل دولت يازدهم در تحقق «اقتصاد مقاومتي» دانست كه اين روزها به اذعان تمامي كارشناسان و فعالان اقتصادي و سياسي كشور به عنوان تنها راه مقابله با جنگ اقتصادي دشمن قابل ارزيابي است.
در اين زمينه به چند نكته مهم ديگر ميتوان اشاره كرد:
1- نظام سلطه در هدفگذاري خود در جنگ اقتصادي، در عين اينكه تلاش دارد اجتماعي كردن مطالبات اقتصادي را به بستري براي مبارزه با ماهيت حقيقي نظام تبديل كند، اما در امتداد آن تبديل آن به ابزاري براي مهار نيروهاي انقلاب در داخل و پايان بخشيدن به حمايت از سرپنجههاي انقلاب در منطقه را دنبال كرده و البته كتمان هم نميكند.
2- از آغاز امسال و به دنبال طرح شعار سال به عنوان «اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل» اگرچه تلاشهاي زيادي از سوي مسئولان اجرايي براي ارائه راهكارهاي مختلف جهت عملياتي كردن آن صورت گرفته است، اما نشان كمتري از عملياتي شدن آنها ميتوان يافت، به گونهاي كه تأثيري در زندگي اجتماعي مردم داشته باشد و اين درحالي است كه بسياري از مسئولان اجرايي اعتقادي به آن نداشته و بعضاً ابراز هم ميكنند.
3- اگر نگاه به بيرون دولتمردان را بزرگترين ضعف و عامل اصلي عدم تحقق برنامههاي پيشبيني شده براي اقتصاد مقاومتي بدانيم، عدم اعتقاد و باور به ظرفيت و توان نيروها براي حل مشكلات اقتصادي، عامل ديگري است كه نه تنها سبب ميشود ظرفيتهاي دروني براي مواجهه با جنگ اقتصادي دشمن به كار گرفته شود، بلكه ساير بخشهايي را كه اين ظرفيت و توان را دارند كه توان داخلي را براي تحقق اقتصاد مقاومتي به كار گيرند تضعيف كرده يا منفعل سازند كه در اين زمينه ميتوان به برخوردهاي صورت گرفته با قرارگاه خاتمالانبيا(ص) و بسيج و... اشاره كرد.
4- لازمه تحقق اقتصاد مقاومتي بهرهگيري از روحيه و تفكر مديريت جهادي است كه اين امر البته الزاماتي نظير تلاش و مجاهده بيشتر، توقعات مادي كمتر مديران، اعتماد به جوانان و بهرهگيري از علوم دانشبنيان و... را با خود دارد و اين البته با بدنه مديريتي كه فاقد تحرك و توان لازم است و با عارضه «نجومي بگيري» و اشرافيگري دست به گريبان است، بسيار دشوار مينمايد و قريب به محال است.