معمولاً اکثر آزارهایی که بر زنان در محل کار می رود، خشونت های کلامی، روانی و جنسی است اما مشکلی که در این میان وجود دارد، پنهان بودن همین خشونت های روانی و تابو بودن خشونت های اخلاقی و جنسی است که همین دو امر باعث می شود، کمتر به این مسائل پرداخته شود و آتش زیر خاکستر بماند. البته که در شرایط سخت اقتصادی ، داشتن شغل بویژه برای زنان خودسرپرست و بدسرپرست حق و ضرورتی است حیاتی اما عدم وجود مبانی قانونی، نبود حمایت های اجتماعی و ضعف های فرهنگی جامعه ، سبب شده است نیازمندی های مادی واثبات توانایی های فردی و هویت اجتماعی زنان ابزاری باشد در دست عده ای نااهل به ظاهر اخلاق ماب که عهده دار مسولیت، مرجع امور و مورد وثوق می نمایند. لذا می طلبد قانونگذاران و مسولان با در نظر گرفتن جوانب مختلف امر ، در جهت ایجاد امنیت زنان تدابیری بیندیشند شایسته شان و حق وجودی آنان .
سالهاست که زنان وارد محیطهای کاری خارج از خانه
وباصطلاح محیط های اجتماعی شدهاند و با همراهی طیف متنوعی از عوامل مختلف فرهنگی،
اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، امروزه اشتغال برای بسیاری از زنان یک انتخاب نیست بلکه
اجباری برای تامین زندگی خود یا یکی از اعضای خانواده است. اما آیا هم راستا با
گسترش این حضور ، قانونگذاران و مسولان در جهت ایجاد امنیت زنان تدابیری اندیشیده اند؟آیا به واقع هیچ مانعی در راه
حضور وپیشرفت زنان وجود ندارد وصرف نظر از شعارهای انتخاباتی ، آنان برابر با
همتای مرد دیده می شوند ؟وقتی زنان در محیط های کاری با انواع مختلفی از ناامنی و آزار
روبه رو می شوند کدام قانون از آنان حمایت می کند؟ آیا در گیر و دار سنت و تجدد و
غیبت قانون ، باید پذیرفت حاکمیت سنت ها و باورهای زن ستیزی را که زنانگی را تنها با ویژگی هایی چون سربه زیری و
سکوت و صبر و دم نزدن از خواسته ها و نیازهای خود تعریف می کند ؟ ما زنان باید در
بافت ذهنی و رفتاری خود به نابرابری، ناامنی و خشونت تسلیم و واکنشی نشان ندهیم تا
از ما بعنوان زن خوب یاد شود؟ بالاخره کدام تعریف از زن ، انسان و انسانیت باور
ماست؟چرا بعد از 38 سال از عمر جمهوری اسلامی و حضور زنانی در مجلس شورای اسلامی هنوز سقف توانایی
های حضور و مدیریتی زنان را قرائت های ناشی از نگاه و فهم نارسا تعیین و محدود می کند و در بروز اشکال مختلف ناامنی و خشونت علیه
زنان ، به سبب قرار گرفتن آنان در موقعیتهای پایین و ارتباط نداشتن با شبکه های
قدرت مردانه ، زن در چهره بچه صغیری دیده می شود که خط خوردن و حذفش راه حلی مناسب
و بی هزینه است و فریاد او به جایی نمی رسد ؟ ایجاد امنیت برای اشتغال زنان و
فراهم نمودن زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او از
جمله وظایف اصلی و مهم مسئولان و قانونگذاران است که در قانون حمایت از حقوق و
مسولیتهای زنان در عرصه های داخلی و بین المللی ( مصوب سال 1385) نوشته شده است
اما نبود ضمانت اجرایی و ساز و کارهای بعدی ، آن را به محاق برده است و عملا قوانین نانوشته و
سلیقه ای اعمال می گردد. اسلام دین جامع و کامل است، قانون اساسی بلاخص در اصل بیست و یکم
معطوف به حقوق زن است ، خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی
انسان است و در این راستا فرامین 16 گانه مقام معظم رهبری ابلاغ می شود اما زنان از
لحاظ اجتماعی و اداری تحت پوشش هیچگونه حمایتی نیستند واین واقعیت ،خود را در آمار تصاعدی طلاق ، بیمار های
روحی، ناهنجاری های اجتماعی و نیز در ناکارآمدی دستگاههای دولتی نشان می دهد . نا امنی
محیط های کاری همواره ناشی از قدرت است که در بخش خصوصی متکی بر ثروت و سرمایه است و نبود
فرصت شغلی و مشكلات اقتصادی خانوادگی عاملی برای قربانی شدن زنان به شکل های مختلف
است و در بخش دولتی قدرت مبتنی است بر جایگاه سیاسی ومیزان برخورداری از حمایت. و