«بهگوشم» كاري از مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس معاونت فرهنگي نيروي زميني سپاه است كه خاطرات كوتاهي از رزمندگان دوران دفاع مقدس را شامل ميشود. وجه تمايز مجموعه بهگوشم، مربوط به دستهبندي رزمندگان در سمتهايي ميشود كه اين عزيزان در جبهههاي جنگ از آن برخوردار بودند. به اين ترتيب كه دفتر اول مجموعه بهگوشم شامل خاطرات فرماندهان گردان حاضر در جنگ ميشود و در دفتر دوم نيز خواننده را با خاطراتي از فرماندهان گروهان روبهرو ميسازد.
در دفتر اول مجموعه بهگوشم، ما با 44 خاطره از 44 فرمانده گردانهاي دفاع مقدس آشنا ميشويم كه از حيث جمعآوري خاطره اين تعداد از فرماندهان گردان جنگ و همچنين به اشتراك گذاشتن عمق تجربه و داشتههاي ذهنيشان حائز اهميت است. در دفتر دوم نيز 23 فرمانده گروهان، خاطره از دوران رزمندگيشان را مطرح ميسازند.
دستهبندي موضوعي يكي از ويژگيهاي اين مجموعه به شمار ميرود. به عنوان نمونه بررسي امدادهاي غيبي در جنگ و همچنين ارتباطهاي معنوي و روحي رزمندگان با يكديگر از جمله موضوعاتي است كه تقريباً به شكل سلسلهوار در اين خاطرات مرور ميشود و خواننده علاوه بر بهرهگيري از خاطراتي خواندني، موضوعي خاص را نيز تعقيب ميكند و از برخي رسوم و واقعيات جبههها مطلع ميشود. اما يكي از كاستيهاي اين مجموعه، اشتباهاتي است كه در خلال برخي از خاطرات به چشم ميآيد. به عنوان نمونه در پاورقي يكي از خاطرات به اشتباه نام يكي از فرماندهان دوران دفاع مقدس با مجاهدان عراقي اشتباه گرفته شده كه متأسفانه اين گونه اشتباهات خواننده عموماً جوان را نيز به اشتباه مياندازد. البته اين اشتباهات آن طور نيست كه بخواهيم كليات كار را زير سؤال ببريم. بلكه اگر جمعآورندگان اين مجموعه با دقت بيشتري به تنظيم مجموعه بهگوشم ميپرداختند، نتيجه بهتري عايد ميشد. در زير بخشي از دفتر اول به گوشم را تقديم حضورتان ميكنيم: احساس ميكردم توي يك باغم؛ باغي بزرگ و سرسبز. پر از رودهاي جاري، آب و هواي خوبي داشت. مدتي توي آن باغ بودم. دلم نميخواست خارج شوم. يك دفعه حس كردم كسي محكم زد توي گوشم. چشمهايم را كه باز كردم، ديدم توي منطقهام. داييام به همراه سيدجلال طاهري بالاي سرم بودند. تصميم داشتند مرا ببرند عقب...