کد خبر: 719689
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۵
انقلاب صنعتي در غرب زن را از خانه بيرون كشيد اما نه براي حقوق انساني‌اش، بلكه براي فرستادن او به كارخانه و استفاده ابزاري از او، براي توليد بيشتر و در نتيجه سلطه بيشتر.
پيمان محمودي
 در جريان بازاريابي براي اين توليدات كه در قالب پروژه آباداني و استعمار دولت‌ها بود اين انديشه را كه در همه معادلات، بالاخص تقسيم كار ميان زنان و مردان، بايد موازنه باشد به ساير كشورها تسري دادند. در جريان رويارويي ما با انديشه‌هاي مدرن كه عمدتاً از زمان قاجار به اين سو بوده است شاهد شكل‌گيري نحله‌ها، احزاب و انديشه‌هاي نويي در جامعه خود بوده‌ايم. هر كدام از اين تفكرات خواسته‌ها و مطالباتي داشته‌اند كه با جامعه سنتي آن زمان مطابقت نداشته و البته هر كدام سعي در تلاش براي همسوسازي بخشي از جامعه با خود بوده‌اند. يكي از اين نحله‌ها مربوط به جنبش‌هاي حقوق زنان بوده است كه به اشكال مختلف خود را نشان داده بود.
 
 
ظهور فمينيسم در خاستگاه‌هاي انحرافي
 
از جمله اولين جرقه‌هاي جنبش اعتراضي زنان ايران مي‌توان به پيدايش فرقه‌هايي نظير «بابيه» و «بهائيه» اشاره كرد. اين دو جريان، تحولي را در نقش زنان به‌وجود آوردند كه بر اساس نگاه غربي و نوعي بدعت مذهبي بود. در اين فرقه‌ها آزادي از پوشش و ديگر رسوم غربي براي زنان تبليغ مي‌شد، ولي به سبب فتنه‌هاي سياسي كه برانگيختند سركوب شدند و فعاليت‌هاي آنان نيز به محاق رفت. از جمله زناني كه در جنبش باب شركت كرده و از او پيروي نموده «زرين تاج قزويني» ملقب به «قره‌العين» بود. به نظر آنچه در ايران وجود داشته است بيش از آن كه به «فمينيسم» نزديك باشد، نوعي «جنبش» زنانه بوده است. بايد بين جنبش زنانه و انديشه‌هاي فمينيستي تفاوت قائل شد. اگر جنبش زنان ابزار سياسي درخواست عدالت از سوي زنان بوده، فمينيسم ايدئولوژي آن است. فمينيسم براي مشكلات فردي زنان قائل به ريشه‌هاي اجتماعي و سياسي است. فمينيسم در واقع به افكار و آرايي اشاره دارد كه زنان براي تغيير خودآگاهي‌شان و تغيير جامعه به‌وجود آورده‌اند. در نگرش فمينيست‌ها به حيات اجتماعي، زنان گروه اجتماعي ستمديده‌اي به حساب مي‌آيند كه زنان و مردان ساخته جامعه‌اند و مي‌توان توضيحي اجتماعي براي فرادستي مردان ارائه كرد. اينان مي‌گويند تفاوت‌هاي ايجاد شده بين زنان و مردان تنها به يك دليل است و آن استمرار و بازتوليد سلطه مردان است. در ايران آنچه قابل توجه است مبارزه زنان براي دستيابي به حقوق فردي و اجتماعي‌شان است.
گروهي اندك و كم‌شمار از زنان تجددطلب شهري كه نوعاً هم در تهران بوده‌اند از جمله دختران ناصرالدين شاه با عضويت در لژهاي فراماسوني به فعاليت پنهاني مشغول شدند. از طرفي برخي زنان مثل «بي‌بي مريم» خواهر سردار اسعد بختياري از سران مشروطه، هم در زمان اشغال كشور، هم در زمان انقلاب مشروطه به تهران آمده و سلاح دست گرفته و عملاً در صحنه نبرد شركت داشته است. نكته مهم درباره فمينيسم در ايران آن است كه جنبش زنان در ايران هيچ گاه يك جنبش توده‌اي نبوده است. يعني فعالان آن در جامعه از عامه مردم نبوده‌اند بلكه بيشتر شامل نخبگان زن و طبقه خاصي از متجددين مي‌شدند. يعني كساني كه اساساً يا از نويسندگان و متصديان مناصب دولتي و دانشگاهي بوده‌اند يا از خانواده اشراف و اعيان.
 
 
الگوي شاه پسند از موقعيت «زن»
 

در زمان سلطنت رضا‌شاه اگرچه زنان هم مانند ساير اقشار در خفقان حاكم اجازه فعاليت نداشتند، اما رضاشاه خود با اقداماتي از جمله كشف حجاب درصدد بود تا به حضور زنان در جامعه تأكيد كند. در واقع رضا‌شاه درباره زنان نيز همچون مردان چشم متابعت داشت. كشف حجاب سبب شد بين زنان سنتي و مدرن شكافي ايجاد شود. حتي سبب شد تا زنان در خانواده‌هاي مذهبي از ترس بي‌حجاب شدن در ملأ عام از خانه‌ها بيرون نروند. از طرفي اين تغيير لباس از آن جا كه مدل مستقل و الگوي مناسبي را براي زنان پيشنهاد نكرده بود بازار ايران را به روي مصرف لباس‌ها و مدهاي غربي باز كرد و كشور به بازار مصرف توليدات كشورهاي غربي مبدل شد. رضا‌شاه پس از بازگشت از تركيه از زنان تحصيلكرده دعوت كرد و «كانون بانوان» را تشكيل كرد. يكي از برنامه‌هاي اين كانون براندازي حجاب زنان بود. اين كانون در واقع پايان فعاليت مستقل زناني محسوب مي‌شد كه درصدد ارتقاي حقوق مدني خود بودند. دانشگاه تهران درهايش را به روي دختران گشود و مكان‌هاي عمومي مانند سينماها و كافه‌ها در صورت عدم اجازه به زنان جريمه مي‌شدند. در دهه 30 هـ.ش مردان هوادار حقوق زنان خواستار تحول موقعيت زن در محيط خانواده و مشاركت آنها در فعاليت‌هاي اجتماعي شدند كه اين اقدام نيز خود در پي پروژه نوسازي صورت مي‌گرفت كه از طرف دولت پهلوي دوم مورد حمايت بود. به گونه‌اي كه حتي فرح همسر و اشرف خواهر شاه در جنبش‌هاي حقوق زنان فعاليت داشتند. در واقع بعد از كودتاي 28 مرداد حاكميت رسماً پايان كار مستقل انجمن‌ها را اعلام كرد و شاه در صدد بود تا سازمان‌هاي زنان را مطابق اراده خود راه‌اندازي كند و بر همين اساس در سال 1338 از سوي اشرف پهلوي انجمن زنان كشور راه اندازي شد و شاخه‌هاي آن توسط حمايت دولتي در كشور گسترش يافت. مردان حامي حقوق زنان در اين دوره موانعي را كه در برابر احقاق حقوق زنان قرار داشت به دو گروه تقسيم مي‌كنند؛ يكي نگرش مردسالار حاكم بر جامعه ايران و دوم عدم آگاهي و آمادگي زنان براي پذيرش نقش‌ها و فعاليت‌هاي اجتماعي.

فعاليت مردان در اين دوره حول محور سواد‌آموزي زنان و جلوگيري از ستم مردان بر زنان و اثبات تساوي حقوق زن و مرد متمركز بود. عبدالحسين خسرو پناه در همين زمينه اشاره مي‌كند كه گسترش مدارس دخترانه در ايران موجب شد تا راهي براي اشتغال زنان اقشار متوسط و اعيان گشوده شود. تجربه زنان اروپايي در جنگ جهاني اول تأثير عميقي بر زنان و مردان تجدد‌طلب ايراني گذارد. برخي از زنان ايراني مانند «صديقه دولت‌آبادي» وارد فعاليت اقتصادي شدند. چند تن از زنان اشراف به فكر نوسازي كشاورزي افتادند و تجهيزات كشاورزي از اروپا وارد كردند. در اين دوره در كنار فعاليت زنان غيرمذهبي كه بيشتر مورد حمايت دولت بود دانشمنداني چون شهيد مطهري و دكتر شريعتي سعي نمودند تا الگوي متفاوتي از زن مسلمان ارائه دهند. شريعتي با انتشار كتاب «فاطمه فاطمه است» و مطهري نيز با كتاب «مسئله حجاب» به فعاليت در اين زمينه پرداختند. محمد‌رضا پهلوي همچنين در ماجراي انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي نقشي را براي حق رأي زنان در جامعه در نظر گرفته بود كه امام با آن مخالفت كرد: «ما با ترقي زنان مخالف نيستيم. ما با اين فحشا مخالفيم. با اين كارهاي غلط مخالفيم. مگر مردها در اين مملكت آزادي دارند كه زن‌ها داشته باشند.»

دستگاه تبليغاتي رژيم شاه مي‌كوشيد الگويي تازه از زن ايراني ارائه دهد و اين الگو از راه مجلات عاميانه‌اي كه براي جوانان يا زنان منتشر مي‌شد به ويژه مجله «زن روز» در جامعه مطرح مي‌گشت. برنامه‌هاي ديگر همچون انتخاب دختر شايسته سال كه خود تقليدي از مسابقات غرب بود در راستاي الگو‌سازي‌هاي مناسب براي نظام پهلوي در چارچوب ايدئولوژي شاهنشاهي قرار داشت. الگوي زن ايراني مورد نظر شاه در ملكه فرح ديبا تجسم يافته بود كه با شكست روبه‌رو شد و به كوشش زنان ايراني در يافتن الگويي اصيل و اسلامي منجر شد.
 
 
 
ديدگاه‌هاي موجود ذيل مقوله فمينيسم در ايران

اساساً در جنبش‌هاي فمينيستي از جمله جريان‌هاي فمينيستي كه در ايران بروز يافت سه ديدگاه عمده وجود دارد:

الف) ديدگاه تساوي‌گرا: اينان مردان و زنان را با هم برابر مي‌دانند، نه متفاوت و متضاد و براي حل مشكلات زنان بر آموزش تأكيد دارند و معتقدند كه فرادستي زنان در جامعه نتيجه عرف، قوانين و عادات بشري است.

ب) فمينيسم اجتماعي و راديكال: معتقدين به فمينيسم راديكال، به تفاوت بين زن و مرد اشاره دارند و با تأكيد بر خصلت‌ها و ويژگي‌هاي زنانه مانند عواطف و احساسات، زنان را از نظر اخلاقي برتر مي‌دانند و معتقدند كه بايد از طريق صلح‌طلبي، سوء‌مديريت مردان را در جامعه رفع كرد.

ج) ديدگاه نفي تفاوت جوهري: از نظر اينان بين زن و مرد روابط سلطه‌آميزي وجود دارد كه محصول شرايط تاريخي و اجتماعي جامعه خاصي است كه به ساير جوامع تعميم داده شده است.

گرايشات فمينيستي پس از انقلاب اسلامي هم به اشكال مختلفي در كشور متجلي شد. يكي فمينيست‌هاي غربگرا بودند و يكي فمينيست‌هاي به اصطلاح مذهبي. گروه اول اهداف خود را در قالب ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي و اخلاقي غرب دنبال مي‌كنند و به دنبال حذف نهاد دين از جامعه هستند. اما گروه دوم خواهان تجديد نظر در قوانين و ساختار جامعه هستند و معتقدند كه جامعه ايران سال‌ها تحت سلطه مرد‌سالاري بوده و معتقد به اصلاح قوانين و نظرات فرهنگي در جامعه هستند. اينان خواستار برابري انسان‌ها و عدالت اجتماعي بين زن و مرد هستند و تغيير در قوانين مربوط به حقوق، ارث بري، ديه، حق شهادت در محاكم، حضانت طفل، حق طلاق و... را دنبال مي‌كنند. اينان نيز خود به دو دسته راديكال و محافظه‌كار تقسيم مي‌شوند. راديكال‌ها معتقدند كه شريعت پاسخگوي تمام سؤالات زنان جامعه نيست و بايد از طريق ديگري پاسخ داده شود. نقطه نظرات اينان به تدريج جنبه سياسي يافته و محدوديت‌هاي اجتماعي زنان را ناشي از ساختار سياسي مي‌دانند. اما فمينيست‌هاي محافظه‌كار خواستار تعديل برخي قوانين معدل‌تر درباره زنان هستند و همچنين بر نقش‌هاي سنتي زن در جامعه نيز تأكيد مي‌ورزند. به تعبير ديگر بايد گفت كه طرح موضوع فمينيسم اسلامي در واقع نشانگر تفسيري فمينيستي از اسلام است و اساساً فمينيست اسلامي در درون خود داراي يك پارادوكس اساسي است. اينان مفاهيمي مانند اومانيسم، سكولاريسم، حقوق بشر و... را از دنياي غرب عاريت گرفته و با ارائه برداشت‌هاي جديد از قرآن با روش تأويل‌گرايي و هرمنوتيك به تطابق اين انديشه‌ها با دين مي‌پردازند. در يك جمع‌بندي مي‌توان گفت موضوع مبارزاتي جنبش حقوق زنان قبل از انقلاب، هرچند در قالب اعتراض به دولت پدرسالار و سرمايه‌داري پدرسالار بوده كه در پي رسيدن به حقوق برابر زن و مرد بوده و استقرار نظام پارلماني كه پيروزي روشنفكران را در پي داشت و نيز برخي منافذ حكومت سلطنتي اين امكان را فراهم كرد تا زنان بتوانند آزادتر به فعاليت بپردازند، اما زمينه را به شدت براي طرح و ترويج عقايد افراطي فمينيستي و غالباً ضددين فراهم نمود تا طرح دگرگون‌سازي شرايط زن ايراني را دنبال سازد. بعد از انقلاب نيز جنبش‌هاي فمينيستي به اشكال مختلف به حيات و فعاليت‌هاي خود ادامه داده و كوشش‌هاي گوناگوني در راستاي اهداف خود انجام دادند كه بررسي آن مجالي مجزا مي‌طلبد.

* كارشناس ارشد جامعه‌شناسي

منابع:

- صحيفه امام خميني (ره)

- ايران در قرن بيستم، ژان پير ديگار، برنارد هوكار، ويان ريشار، ترجمه هوشنگ مهدوي، نشر البرز

- كشاكش آرا در جامعه‌شناسي، استيون سيدمن، هادي جليلي، نشر ني

- هدف‌ها و مبارزه زن ايراني از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوي، محمد حسين خسرو پناه1381 نشر پيام امروز تهران

- فمينيسم توطئه غرب عليه زنان، سيد‌حسين اسحاقي نشريه مبلغان

 
 
 
 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر