تيم ملي فوتبال اگرچه در جام ملتها نتيجه مطلوبي نگرفت اما استفاده از بازيكنان جوان نشان داد كه سرمربي تيم ملي به مشكل اصلي فوتبال ايران پيبرده است. پس از بازنشسته شدن نسل طلايي فوتبال كشورمان هيچ يك از مربيان وقت تيمملي ريسك ميدان دادن به استعدادهاي كم سن و سال اما باانگيزه را نپذيرفته بود. همه آنها ترجيح دادند با استفاده از بازيكنان قديمي نتيجه بگيرند و منتقدانشان را ساكت نگه دارند. منتها سرمربي پرتغالي ثابت كرد برخلاف مربيان پيشين علاقه خاصي به بهره گرفتن از پديدههاي فوتبال ايران دارد. حضور بازيكناني چون آزمون، جهانبخش، پورعليگنجي، اميري و بيرانوند در جام ملتها عرصهاي شد براي ظهور نسل جديدي از بازيكنان بااستعداد وطني. مجيد جهانپور مربي باسابقه فوتبال ايران از جمله مربياني است كه در تيمهاي گيلاني پگاه و استقلال رشت و در تيم ملي همراه با محمد مايليكهن تجربه جوانگرايي را داشته؛ تجربهاي كه خوب هم نتيجه داده است. با او در اين خصوص به گفتوگو نشستيم.
جوانگرايي چه تأثيرات مثبتي ميتواند در بيشرفت فوتبال داشته باشد؟
طبيعي است كه بازيكنان جوان در مقايسه با بازيكنان مسنتر و در مرز بازنشستگي از نظر انگيزه، جوياي نام بودن و توانايي در شرايط بهتري قرار دارند. با حضور آنها در زمين خون تازهاي به رگهاي فوتبال تزريق ميشود ولي به اين شرط كه اين مسئله هم در فوتبالمان قانونمند شود. همين كه در اين فصل از رقابتها قانوني وضع شده كه هر تيم نميتواند بيش از 18بازيكن بزرگسال استفاده كند، همين مسئله باشگاهها را مجبور ميكند كه به سمت توجه به تيمهاي پايه حركت كنند. اين اتفاق از هر جهت به نفع فوتبال است، به ويژه كه بازيكنان باتجربه دستمزدهاي زيادي دريافت ميكنند.
به عنوان يك كارشناس فوتبال تا چه اندازه به ميدان دادن به جوانها اعتقاد داريد؟
شخصاً به جوانگرايي اعتقاد زيادي دارم چراكه منافع زيادي براي فوتبال دارد. باشگاهها در هزينههاي خود صرفهجويي ميكنند، تماشاگران اشتياق بيشتري به تماشاي بازيها پيدا ميكنند و همچنين بازيكنان هم اين فرصت را دارند كه تواناييهاي خود را به معرض نمايش بگذارند.
جوانگرايي در فوتبال ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در اين سالها همواره اين مشكل وجود داشته كه همه به دنبال كسب نتيجه هستند. دقيقاً به همين خاطر است كه به مربيان اصلاً فرصت داده نميشود و از طرفي مديران باشگاهها نيز تحت فشار هستند. از همين رو همه برنامهها كوتاه مدت و براي كسب نتيجه است. جز چند باشگاه محدود ساير تيمها هيچ برنامه مدوني ندارند. فعلاً تنها دو باشگاه فولاد و سپاهان هستند كه چرخه بازيكنسازي را فعال نگه داشتهاند. در صورتي كه ساير تيمها هم ميتوانند از بازيكنان جوان خود استفاده كنند. هم شادابي تيم افزايش پيدا ميكند، هم هواداران معناي واقعي اهميت دادن به فوتبال پايه را حس ميكنند و بازيكنان نيز از فوتبالي كه ارائه ميدهند لذت ميبرند.
براي رسيدن به وضعيت مطلوب چه راهكاري ميتواند به كمك فوتبال ايران بيايد؟
قطعاً به سرعت و در يك مدت زمان كوتاه نميتوان به نتيجه دلخواه رسيد. در وهله اول بايد يك برنامه ميانمدت را در دستور كار قرار دهيم و با كار تدريجي راه را براي حضور بازيكنان جوان باز كنيم. براي جوانگرايي دو راه پيش روي باشگاههاي ما قرار دارد؛ اول آنكه از جوانان بااستعداد سراسر كشور استفاده كنيم. دومين مسئلهاي كه ميتواند ما را در راه رسيدن به جوانگرايي ايدهآل ياري كند اين است كه هر باشگاهي آكادمي داشته باشد، بازيكنان را مرحله به مرحله پرورش دهد و در نهايت از استعدادهاي آنها استفاده كنيم. رسيدن به اين ايدهآلها بدون شك به حداقل 5، 6 سال زمان نياز دارد.
فرصت دادن به جوانها در جام ملتها تاچه اندازه به وضعيت ايدهآل نزديك بود؟
در استراليا بازيكناني مثل وريا غفوري و پورعليگنجي خوب ظاهر شدند. منتها اين دو بازيكن جانشين بازيكناني شدند كه به دليل مصدوميت به بازيها نرسيدند (منتظري و بيكزاده). در اصل اين انتخابها اجباري بودند. در عين حال توجه كردن به بازيكنان جوان انگيزه آنها را افزايش ميدهد و اين مسئله تأثير مستقيمي در بالا رفتن كيفيت بازيهاي باشگاهي و ملي دارد. توجه به بازيهاي ليگ و كشف استعدادهاي جوان بايد يكي از استراتژيهاي اصلي تيم ملي باشد.
البته به غير از اين دو بازيكن نفرات ديگري هم از جمله سردار آزمون در تركيب تيم ملي خوش درخشيدند.
بله ولي نبايد فراموش كرد كه سردار آزمون و جهانبخش شرايط متفاوتي نسبت به ساير بازيكنان جوان دارند. آنها در خارج از كشور تمرين ميكنند و لژيونرهاي موفقي هستند. براي موفقيت در مقوله بازيكنسازي بايد شرايط تمريني كه در خارج از كشور براي بازيكنان فراهم است را همين جا مهيا كنيم. بايد استعدادهاي فوتبالمان شناسايي شوند. تحقق چنين برنامههايي دور از دسترس مربيان ايراني نيست ولي امكانات سختافزاري و نگاه مسئولان بايد تغيير كند. وقتي مشكلاتي چون كمبود بودجه و عقب افتادن دستمزد بازيكنان وجود دارد مديران ديگر وقتي براي جوانگرايي ندارند. آرسنال و برنامههاي اين باشگاه را ببينيد. آرسن ونگر سالهاست كه بدون هيچ نگراني استعداديابي ميكند ولي اينجا به ندرت ميبينيم كه يك مربي دو، سه سال با يك تيم همكاري كند.
منتقدان كرش معتقدند بازي تيم ملي در جام جهاني هيچ تفاوتي با جام ملتهاي آسيا نداشت. شما با اين عقيده موافقيد؟
جام ملتها با جام جهاني متفاوت است، سطح اين دو تورنمنت اصلاً با هم قابل مقايسه نيست. بازي در آسيا به مراتب آسانتر است. خب فلسفه كارلوس كرش دفاع كردن و گل نخوردن است. در چنين سيستمي توپ را به حريف ميدهند و از ضدحملات استفاده ميكنند. ولي بايد به اين نكته توجه داشت كه تيمي كه توپ را در اختيار دارد شانسش براي گلزني بيشتر است و بازيكنان هم از بازي خود لذت ميبرند. البته اين فاكتورها هميشه كارايي ندارند اما تيمهاي بزرگ جهان معمولاً آمار مالكيت توپشان بسيار بيشتر از حريف است. به هر حال كرش طرفدار فوتبال تهاجمي نيست. اين را ميتوان از نتايج تيم ملي فهميد. بيشتر بردهايمان با يك يا دو گل به دست آمده. با اين حال اين فوتبال دفاعي هم يك سبك است.
با اتمام كار تيم ملي در جام ملتها نگرانيهايي از بابت بازگشت ستارههاي نوظهور مليپوش به ليگ پرحاشيه ايران وجود دارد. براي حفظ اين استعدادها براي سالهاي آتي چه فاكتورهايي بايد مد نظر مسئولان فوتبال باشد؟
فاكتورهاي زيادي در اين مسئله دخيل هستند. شخصيت خود بازيكن و اينكه در چه مكتبي رشد كرده است يكي از اين موارد است. از طرفي اين بازيكنان به محيط كاري باشگاهي نياز دارند تا هم از نظر فني افت نكنند و هم باشگاه رفتار، تغذيه، خواب و... بازيكنان را زير نظر داشته باشد، كاري كه تمام باشگاههاي مطرح جهان انجام ميدهند. ما هم بايد همين كار را انجام دهيم و استعدادهايمان را به راحتي از دست ندهيم. هرچند كه با توجه به شرايط اين روزهاي فوتبال مديران ما به مسائل فوتبالي بازيكنان هم نميرسند چه رسد به رفتارهاي خارج از زمين.