اخیراً هم با تصمیم برخی نمایندگان کنگره به افزایش حضور نظامی امریکا در خلیج فارس و تقابل ملموس با منافع ایران در این محیط، حلقه ای جدید به این زنجیره افزوده شده است. در کنار ابعاد مختلف این خط مشی امریکائی و زوایای پیدا و پنهان لایحه ای که در این زمینه در مجلس نمایندگان (با عنوان لایحه اختیارات دفاع ملی در سال مالی 2015) در حال تصویب است (و نیازمند بررسی تحلیلی مجزا است)، کاربرد واژه جعلی عربی علیه حقوق تاریخی ایران بر «خلیج فارس»، نکته دیگری است که در این خصوص نکاتی چند ارائه می شود.
نمایندگانی که دخیل تدوین لایحه فوق در مجلس نمایندگان امریکا هستند، عموماً افرادی ضدایرانی و با گرایش های تند هستند که حاضرند منافع ایران را به هر طریق و در هر قالب که ممکن است، مورد خدشه قرار داده و امریکا را به تقابل با ایران ترغیب نمایند. از این رو، استفاده از نام جعلی عربی برای خلیج همیشه فارس، تنها زاویه ای از زوایای تهدیدآمیز لایحه فوق الذکر است.
همانطور که اشاره شد، در امریکا عمده افرادی که در قدرت هستند، نسبت به ایران اساساً روحیه ستیز دارند. در کنار ذات ستیزه جویانه، روحیه کینه جویانه و انتقام گیری امریکائیها، آنها از اینکه کشوری به نام ایران در برابر سلطه امریکا مقاومت کرده و نوعی استقلال طلبی را به زیان امریکا و در جهت ایجاد محوریتی جدید در روابط بین المللی –با هر سطح و عمق یا نفوذی که باشد- پدید آورده، به عنوان یک بازیگر هنجارشکن بلکه ساختار شکن می نگرند. اینکه گفته می شود علامت هائی برای کاهش تنش از سوی امریکا داده شده یا می شود، باید برآورد و ارزشگذاری راهبردی شود و در این برآورد است که ناچیزی بودن کارکرد عملی آن در مناسبات دوجانبه و بین المللی آشکار می گردد. به همین دلیل است که هر روز در ساختار حکومتی امریکا، تصمیمات و اقداماتی ضدایرانی اتخاذ و عملی می شوند. قوه مقننه هم بخشی از این ساختار است و اتفاقاً خصومت گرائی در میان آنها به ویژه مجلس نمایندگان، بسیار بیشتر از برخی نهادهای دفاعی و امنیتی است. بلکه رویکرد این نهادها، نشات گرفته از گراهائی است که در این مجلس داده می شود.
در خصوص هدف قرار دادن حقوق حیاتی ایران توسط قوه مقننه آن هم در شرایط حاضر، به نظر من باید دو نکته را همزمان دید: اولاً صبغه ضدایرانی کارکرد ساختارهای حکومتی امریکا به ویژه قوه مقننه؛ ثانیاً افزون سازی اعمال فشار امریکا بر توافق های بعدی هسته ای میان ایران و گروه 1+5 (و در واقع، میان ایران و امریکا). ثالثاً تمهید زمینه های قانونی برای اجرای راهبردی که دولت امریکا برای مرور دفاعی چهارساله، دو ماه پیش تدوین و منتشر کرده است. مرکزثقل لایحه ای که اشاره فرمودید، به نکته های دوم و سوم مربوط می شود. یعنی اینکه چگونه بتوان با استفاده از قدرت کنگره، دولت را مصمم تر به «حداقل امتیازدهی» و «حداکثر امتیازگیری» در این توافق نمود و همچنین تقابل با ایران را در فراسوی مقوله هسته ای هم نظم و نظام بخشید. اما برای اینکه این تصمیم اصلی، تک بعدی نباشد، از حاشیه های مسائل راهبردی هم به ویژه در زمینه هائی که عزت ایران مطرح است، استفاده شده است. جایگاه بکاربردن عناوین جعلی به جای خلیج فارس، حاشیه سازی در کنار هدف گیری مستقیم علیه منافع ایران در مساله هسته ای است.
خلیج فارس، از منظر حقوق بین الملل دریاها و اصول کلان و عام الشمول حقوق بین الملل، خلیج «فارس» است و ایران به لحاظ تاریخی بر نام و عنوان آن حقوقی قطعی و غیرقابل تغییر دارد. این عناوین، نه تنها نام گذاریهای ساده بلکه معیارهائی برای تحدید حدود جغرافیائی هستند که عناصر اساسی نقشه جهان را تشکیل می دهند. اقدام به جعل در این زمینه، به اندازه ای نگران کننده است که حفظ مفاهیم جغرافیائی و مولفه های تشکیل دهنده جغرافیا و نقشه جهانی اهمیت اساسی در نظام بین المللی دارند. از آنجا که تمامیت ارضی و استقلال دولتها در گرو تثبیت نقشه جهانی است، حقوق بین الملل از دست کاریهائی که به صورت یکطرفه در این نقشه جهانی صورت گیرند، به ویژه زمانی که بدون موافقت دولت ذیحق باشد، حمایت نمی کند.
سازمان ملل متحد هم به ویژه در نشست های مرتبط با عناوین جغرافیائی با مهر تائید زدن بر نام خلیح فارس و حتی پرهیز از کاربرد عنوان ناقص «خلیج» در اسناد سازمان ملل متحد، تاکید کرده است که این غائله باید با اصرار بر همین نام و جلوگیری از نامگذاریهای تقابلی خاتمه یابد.
اما امریکائیها تا کنون به چه میزان از موازین بین المللی و تصمیمات جهانشمول تبعیت کرده اند که اجرای تصمیم مربوط به خلیج همیشه فارس نیز در گستره آن قرار گیرد؟! امریکائیها همواره درصدد دست گذاشتن بر روی مسائلی بوده و هستند که موجب تقابل سازی در سطح روابط دو یا چندجانبه دولتهائی شده یا می شود که نزدیکی فکری و عملی با امریکا ندارند. از این رو، در کنار تاکیدهای مکرر در اسناد این کشور بر نام خلیج فارس، گاه هم از عنوان «خلیج» بدون ذکر قصد فارسی آن استفاده شده است؛ اقدامی که دبیرخانه سازمان ملل متحد (به عنوان یکی از ارکان اصلی ششگانه این سازمان) در تصمیم 8 اوت 1994 به شماره ST/CS/Ser.A/29/Add.2 صراحتاً اعلام کرد که ذکر عنوان مذکور با صورت کلی «خلیج» در اسناد این سازمان ممنوع است و باید عنوان کامل «خلیج فارس» استفاده شود.
اما اقدام صریح برای قرار دادن نام های جعلی در برابر خلیج فارس آن هم جعل و نسخه سازی عربی برای آن، شرارت امریکائیها را نشان می دهد. این اقدام هرچند ممکن است از التماس های کشورهای عربی (به ویژه عربستان) به امریکا هم نشات گرفته باشد اما نوعی جریان سازی برای تشدید اختلاف میان ایران و اعراب است.
در هر حال، ضرورت بلکه حیاتی بودن اقدام دیپلماتیک و حقوقی کشور به این رویداد که علیه منافع حیاتی کشورمان صورت گرفته است، واضح و آشکار است. سکوت در برابر این رویدادها، به حقوق تاریخی ایران بر خلیه همیشه فارس صدمه خواهد زد.
دكتر نادر ساعد
استاد حقوق بين الملل