يكي از مهمترين روشهاي آزموده شده در ايجاد اشتغال توجه ويژه به مزيتهاي نسبي و صنايع كوچك است كه ظاهراً نظر وزير كار با طرح اشتغال 10 هزار نفري در صنعت فرش به خوبي به اصل ماجرا جلب شده است. البته اگر فردا وزارت صنعت، معدن و تجارت مدعي متولي بودن اين طرح نشود و آن را به گوشه پروندههاي راكد پرت نكند.
صنعت فرش ايران هنوز هم به عنوان اولين محصول ايراني در رديف صادرات كالا خود نمايي ميكند و در صورت حمايت از آن و خبرهاي مربوط به باز شدن دروازههاي امريكا براي پذيرايي از فرش دستباف زمينهها براي ايجاد اشتغال پايدار مهيا است.
با اين حال صنعت فرش به دليل وجود مافيا تا مرز خداحافظي هزاران فرشباف از اين صنعت رفته است و دستاندركاران همواره بر وجود نوعي زياده خواهي مافياي فعال در آن تأكيد كردهاند.
لذا از همين رو است كه پيش از اجراي طرح اشتغالزايي 10 هزار نفري فرش كه از سوي مدير عامل اتحاديه توليدكنندگان فرش دستباف به آن اشاره شده اكيدا نيازمند تحول در ساختار سيستم صنعت فرش از توليد تا صادرات هستيم و گرنه تخصيص تسهيلات 12 ميليوني نيز سرنوشتي همچون سرنوشت طرحهاي زود بازده خواهد داشت و تنها دلالان فعال از اين تسهيلات بهره خواهند برد.
نگارنده بر اين باور است كه در صورت اجراي درست چنين طرحي، صنعت بومي فرش به رغم ورود نيروهاي كار افغاني و حتي چيني در صورت برخورد درست ميتواند به عنوان يكي از مهمترين صنعت دستي ايران تحركات شايستهاي را فراهم آورد واين كار را ميتوان بر اساس الگو برداري از نحوه حمايت از تعاونيهاي واقعي با اعضاي واقعي! در امريكاي جنوبي دنبال كرد كه در كتاب «پيش رفتن با جمع» تجربه اقتصاد تودهاي در امريكاي لاتين نوشته آلبرت هيرشمن به خوبي اشاره شده است. در اين كتاب آمده است كه چگونه يك نهاد بينالمللي (با هر قصد و نيتي) به ساماندهي گروههاي مستعد و واقعي در اقتصاد منطقه ميپردازد و با اعطاي تسهيلاتي كم ( در قياس با تسهيلات صنايع سنگين )به گروههاي واقعي هدف منجر به رونق اقتصادي منطقه ميشود. ما نميتوانيم در حالي كه صنعت فرش از زياده خواهي برخي صادركنندگان در عذاب است فرشبافان هنرمند را به بيگاري و نوعي استثمار مجاب كنيم وبعد مدعي شويم با پرداخت تسهيلات 12 ميليوني اشتغال ايجاد ميكنيم.
ما نميتوانيم در حالي كه واسطههاي بيوجدان براي سود بيشتر از محصولات و رنگ چيني ناپايدار استفاده ميكنند، بازارهاي بينالمللي را براي هميشه حفظ كنيم. قاطي شدن رنگهاي قالي در حقيقت بردن آبروي صنايع دستي ايران و تيغ انداختن به فرش ايراني است.
ما نميتوانيم در حالي كه بافنده واقعي در عطش سرمايه اوليه ميسوزد وحتي يك دهم قيمت قالي را دريافت نميكند، انتظار اشتغال پايدار داشته باشيم. تقريبا بيشتر قاليبافان هنرمند عطاي كار موروثي خود رابه لقايش بخشيدهاند. قاليبافاني كه زماني در كارگاههاي متعدد از تبريز تا اصفهان و از كاشان و قم تا كاشمر فعال بودهاند با روش دستمزد پايين براي سود بيشتر دلالان و صادركنندگان هر روز آب ميروند.
اين گروه هنرمند و زحمتكش چيز زيادي نميخواهد اگر دولتمردان به جاي دعوا بر سر متولي بودن به ساماندهي بازار بپردازند.
آنها انتظار دارند با چنين طرحهاي حمايتي و شناسايي واقعي هنرمندان بافنده دوباره پاي به عرصه فعاليت روي آورند به شرط آنكه زير شاخههاي وزارت صنعت و بازرگاني بر سر تصاحب متولي بودن صنعت فرش با يكديگر مجادله نكنند. به شرط آن كه براي تامين مواد اوليه با نوسانات قيمتي عجيب و غريب مواجه نشود.
مراقب باشيم كه تنها نيت خوب براي موفقيت طرح اشتغال فرشي با اعطاي تسهيلات كافي نيست. بلكه شناسايي افراد و رفع موانع اين بازار نياز به يك همت و اراده واقعي دارد. كاري نكنيم كه گرهها زده شود اما فرش گلدار نشود !