به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۱۴ و ۳۰ دقيقه روز دوشنبه ۲۶ فروردين ماه مأموران كلانتري ۱۳۳ شهر زيبا از مرگ مشكوك مادر و دختري بر اثر آتشسوزي در خانهشان واقع در بلوار تعاون خيابان آلاله شرقي با خبر شدند.
قاضي محمدشهرياري بازپرس كشيك ويژه قتل از دادسراي جنايي به همراه تيمي از كارآگاهان جنايي و پزشكي قانوني در محل حادثه حاضر شدند. در نخستين گام هويت مادر و دختر به نامهاي ليدا- ۳۵ ساله و روژين- ۸ ساله شناسايي شدند. محل كشف اجساد، زيرزمين ساختماني دو طبقه كنار شوفاژخانه بود. بازپرس شهرياري در بررسي صحنه جرم با آثار خراشيدگي در گلوي مقتولان و كبودي صورت و گلوي آنها روبهرو شد كه نشان ميداد ليدا و روژين قبل از آتشسوزي در جنايت هولناكي به قتل رسيدهاند. از سوي ديگر پزشكي قانوني در محل حادثه اعلام كرد دو مقتول بر اثر خفگي و فشار بر عناصر حياتي گردن جان باختهاند.
مأموران آتشنشاني نيز اعلام كردند اين آتشسوزي عمدي بوده و عامل يا عاملان اين جنايت قصد انحراف پليس را داشتهاند. در گام بعدي كامپيوتر مقتول از سوي بازپرس بررسي شد و عكس پسر جواني كه در يك پوشه مخفي گذاشته شده بود، كشف شد.
همسايهها با ديدن عكس پسر جوان گفتند وي مدتي است به اين خانه رفت و آمد دارد و ادعا ميكند شوهر صيغهاي مقتول است. همزمان با ادامه تحقيقات، زنگ تلفن همراه مقتول كه در اختيار بازپرس بود به صدا درآمد. لحظاتي بعد بدون آنكه صدايي از آن سوي خط به گوش بازپرس شهرياري برسد، تماس قطع ميشود. قاضي شهرياري به خبرنگار ما گفت: بعد از قطع تلفن متوجه شدم قاتل براي كنجكاوي با تلفن همراه تماس گرفته است.
بلافاصله با آن شماره تماس گرفتم اما گوشي تلفن خاموش بود. كارآگاهان بلافاصله موضوع را پيگيري كردند و مشخص اين خط تلفن همراه هم متعلق به مقتول است و تماس از شهرك طلائيه قرچك ورامين برقرار شده است. به سرعت بعد از گرفتن نيابت قضايي همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي ورامين شديم.
در حالي كه بررسيها ادامه داشت، مرد جواني با تلفن همراه مقتول تماس گرفت و مدعي شد شوهر صيغهاي مقتول است. من متوجه شدم كه وي همان تماسگيرنده قبلي است. با شيوههاي فني و روانشناسي با وي ارتباط برقرار كردم. همزمان با صحبت من با متهم، كارآگاهان منزل متهم را در ورامين شناسايي كردند و ساعتي بعد وي را هنگام خروج از منزل به دام انداختند. قاضي شهرياري افزود: متهم ابتدا منكر جنايت شد اما وقتي موبايل و كارت عابر مقتول در لانه كبوترش كشف شد، به جنايت اعتراف كرد. وي در پايان گفت: وقتي در محل حادثه با جسد دختري كوچولو روبهرو شدم، اطمينان داشتم همين امروز قاتل را شناسايي و دستگير ميكنم.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجي زاده ، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ، با اعلام اين خبر گفت: متهم روز گذشته براي صدور قرار بازداشت قانوني به شعبه اول بازپرسي ويژه قتل دادسراي جنايي اعزام و قرار بازداشت موقت از سوي بازپرس پرونده صادر شد و تحقيقات تكميلي براي مشخص شدن انگيزه ارتكاب جنايت در دستور كار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفته است.
گفتوگو با قاتل متهم ۲۶ ساله كه مجتبي نام دارد، آرام و خونسرد در حالي كه موهاي بلندش را گاهي از جلوي چشمانش كنار ميزد، به سؤالات خبرنگار ما پاسخ داد.
چه نسبتي با مقتولان داشتي ؟ ليدا همسر صيغهاي من بود و دخترش روژين هم از شوهر قبلياش بود.
نحوه آشناييات را با مقتول بگو ؟ سيزده بدر سال قبل در پاركي با ليدا آشنا شدم. مدتي بعد متوجه شدم وي از شوهر قبلياش طلاق گرفته و با تنها دخترش روژين زندگي ميكند. ارتباط ما ادامه داشت تا اينكه او را صيغه كردم. من خانهام در ورامين بود به خاطر همين هفتهاي دو شب به خانهاش ميآمدم.
چي شد كه او را كشتي ؟ ما ابتدا با يكديگر خوب بوديم و من از اينكه در كنار او بودم، احساس آرامش ميكردم اما كم كم با يكديگر اختلاف پيدا كرديم. از او خواستم تا با من ازدواج كند اما ليدا قبول نميكرد و ميگفت بعد از پايان صيغهنامه قصد جدايي از من را دارد. همين موضوع باعث اختلاف ما شد. من چندين بار با او درگير شدم و خواستم لجبازي نكند و با من ازدواج كند اما فايدهاي نداشت.
حادثه چگونه اتفاق افتاد ؟ شب قبل از حادثه به همراه كمانچهام به خانهاش رفتم. شب براي او كمانچه زدم و خواستم تا گذشته را فراموش كند و قبول كند تا من در كنارش باشم. شب را آنجا خوابيدم تا صبح وقتي روژين به مدرسه رفت، از خواب بيدار شدم. دوباره مانند گذشته با يكديگر مشاجره كرديم تا اينكه درگيري ما بالا گرفت. ليدا داخل پذيرايي ايستاده بود و من ناگهان از پشت گردنش را گرفتم و فشار دادم. او با دستانش به صورتم چنگ زد اما نتوانست از دست من نجات يابد. آنقدر فشار دادم تا اينكه خفه شد و روي زمين افتاد. بعد جسدش را به اتاق خواب بردم.
بعد چي شد ؟ خيلي عصباني بودم تا ظهر آنجا ماندم تا اينكه روژين از مدرسه بازگشت. وقتي در را به رويش باز كردم، بلافاصله سراغ مادرش را گرفت. به او گفتم مادرش خواب است. روژين به اتاق خواب رفت تا مادرش را از خواب بيدار كند. دختر كوچولو مدام مادرش را تكان ميداد و او را صدا ميزد تا بيدارش كند.
روژين گريه ميكرد و به من گفت كه چرا مادرش بيدار نميشود. گويا او متوجه مرگ مادرش شده بود و قصد داشت از دست من فراركند كه من جلوي دهانش را گرفتم تا صدايش را همسايهها نشوند. بعد او را به اتاق خواب كنار مادرش كشاندم و روي زمين خوابندم. روي او نشستم و با دست ديگرم گلويش را فشار دادم تا او هم آرام گرفت.
دختر كوچولو را به چه گناهي كشتي ؟ روژين تنها شاهد بود و مرا ميشناخت. ميخواستم با قتل روژين گرفتار نشوم.
بعد از جنايت چه كار كردي ؟ من بلافاصله از گاوصندوق مقتول موبايل دوم و كارت عابر بانك مقتول را برداشتم و براي فريب پليس پتويي را كه كنار شيلنگ گاز بود، آتش زدم تا جنايت را آتشسوزي جلوه دهم و بعد به خانهمان رفتم.
فكر ميكردي به اين زودي دستگير شوي؟ نه، چون تمام جوانب را سنجيده بودم اما زيركي بازپرس خيلي زود مرا به دام انداخت.
شغلت چيست؟ در مترو دستفروشي ميكردم.
حرف آخر ؟ خيلي پشيمان هستم اما ميدانم فايدهاي ندارد.