درآمد: روزهايي كه در گذر از آنيم، مصادف است با سالروز شهادت مظلومانه يكي از نامآورترين متفكران اسلامي، يعني شهيد والامقام آيتالله العظمي سيدمحمدباقر صدر( قده). آن عزيز دردورهاي خطير و حساس از حيات جامعه اسلامي، به دفاعي روزآمد از ميراث كلامي و فقهي اسلام پرداخت و برتري اين مكتب را برمكاتب بشر ساخته كه خويش را به جلوهگريهاي كاذب آراسته بودند، دركمال قدرت اثبات نمود. او در عرصه مبارزه با طواغيت نيز كارنامهاي درخور دارد كه حمايت از انقلاب اسلامي و رهبر كبير آن و نيز مواجهه با حزب بعث عراق از جمله آن است.
اينك در سالروز عروج آن پيامآور جهاد و شهادت و نيز خواهر انديشمندش، با دو تن از شاگردان شاخص آن بزرگ، يعني آيتالله العظمي سيد كاظم حائري و حجتالاسلام والمسلمين شيخ علي كوراني به گفتوگو نشستهايم. شايان ذكراست كه گفتوگو با حضرت آيتالله حائري به صورت مكتوب انجام گرفته است.
*** آيتالله سيد كاظم حائري***
لطفاً سابقه آشنايي خود را با شهيد آيتالله سيدمحمدباقر صدر بيان بفرماييد.
بسماللهالرحمنالرحيم. سابقه آشنايي اينجانب با ايشان از دوستي نشأت گرفت كه به درس ايشان حاضر ميشد و براي فهم دقيق بحث ايشان كه آن روزها در مبحث معروف به ترتّب بود احتياج به كمك داشت و از اينجانب تقاضا كرد در درس ايشان حاضر شوم تا به او از راه تقرير بحث كمك كنم.
حوزه درس شهيد صدر در مقايسه با حوزههاي ديگر از چه امتيازات و ويژگيهايي برخوردار بود؟
عمق، دقت، شمول، وسعت، حسن بيان و قدرت تفهيم در درس ايشان مشهود بود.
ايشان در زمينههاي مختلف فلسفه، اصول، فقه و تفسير ابتكارات و نوآوريهايي داشتند؛ اولاً سرّ اين توفيق را در ارائه اين ابتكارات و نوآوريها بيان و ثانياً نمونههايي از آنها را در مقايسه با آراي مشهور و علماي هر فن ذكر كنيد.
سرّ توفيق ايشان نبوغ فوقالعاده و زحمت كشيدن فوقالعاده در درس بود و ايشان ميفرمودند: «هر روز به اندازه كار پنج تن از محققين عادي كارهاي علمي ميكردم». نمونههاي مختلف تحقيقات علمي ايشان در مقايسه با ديگران زياد است از جمله:
الف) مسئله حق الطاعه است كه در برابر اصل معروف به برائت عقلي قائل شدهاند و اثبات اين مطلب در كتب اصولي ايشان مشهود است.
ب) تحقيقات دقيق ايشان در قاعده طهارت و از جمله سابقه نجاست اين قاعده را ميشكند، به دليل اينكه نميدانيم كلمه «قذر» در «حتي تعلم انه قذر» به كسر ذال بوده است يا به ضمّ ذال؛ در برابر رأي معروف كه سابقه نجاست تنها استصحاب طهارت را ميشكند، نه قاعده طهارت را.
ج) تفسير موضوعي قرآن كه نمونه آن را در اواخر عمرشان ضمن ۱۳ سخنراني ارائه دادند و سخنراني چهاردهم ايشان بحث اخلاقي بود كه در او ضمناً حدس وفات خودشان را اعلام كردند و اين سخنرانيهاي چهاردهگانه اخيراً در كتابچهاي به نام المدرسهالقرآنيه به چاپ رسيده است. البته مسئله تفسير موضوعي در آن تاريخ، ابتكاري بود و بعداً محققين ديگر نيز در اين راه گامهاي شاياني برداشتهاند كه از جمله «منشور جاويد» آيتالله سبحاني و «پيام قرآن» آيتالله مكارم را ميتوان نام برد.
د) بحث فلسفههاي غربي و مناقشه آن در آن تاريخ در عراق منحصر به شهيد صدر و در ايران منحصر به شهيد مطهري بود.
شهيد صدر در عصر سياست و حكومت چه نظرات و ديدگاههايي داشتند؟ ولايت فقيه از نظر ايشان چه جايگاهي در انديشه اسلامي دارد؟
در اوايل جوانيشان روش تشكيل حزب را به هدف برپا كردن حكومت اسلامي پيش گرفتند، ولي بعد از آن روش مرجعيت و مبناي ولايت فقيه را توصيه ميكردند و آن زمان كه مرحوم امام حكومت اسلامي را در ايران پايهريزي كردند، ايشان ميفرمودند: «اگر امام به من دستور دهد كه در فلان روستا نماينده ايشان باشم، فرمان خواهم برد».
آيا آنچه كه به ايشان نسبت داده ميشود كه مشروعيت ولايت فقيه را به آراي مردم ميدانستند، صحيح است؟ از نظر ايشان مردم در حكومت اسلامي چه جايگاهي دارند؟
آنچه كه در رساله عمليه ايشان هست حكايت از ولايت مطلقه فقيه ميكند، ولي بعضي از عبارات ايشان كه در بعضي از سلسله بحثهاي «الاسلام يقود الحياه» آمده است، تاب احتمالات ديگري در تفسير ولايت فقيه دارد، ولي اين كتاب براي عمل مقلدين نبوده است.
نگاه ايشان به انقلاب اسلامي ايران و رهبري آن، حضرت امام خميني چگونه بود؟
انقلاب اسلامي ايران يگانه آرزوي ايشان را برآورده كرد و طي نامهاي به شاگردان خود كه در قم بودند دستور ذوب در مرجعيت امام خميني را صادر كردند و ذوب به معناي آب و فاني شدن است.
شهيد صدر براي اجتهاد در فقه شيعه چه جايگاه و نقشي قائل بود؟
شهيد صدر معتقد بودند تنها فقه شيعه است كه پاسخگوي تمام مشكلات قانون يك حكومت و امت اسلامي است.
ايشان دو تفكر رايج سرمايهداري و سوسياليسم را در عرصههاي مختلف فلسفي و اقتصادي را نقد ميكردند. مهمترين محورهاي نقد ايشان در اين زمينه چه بود؟ به عبارت ديگر مهمترين نقص و ضعف اين دو نظام را چه ميدانستند؟
ايشان معتقد بود كه دو نظام سرمايهداري و سوسياليسم از نظر وضع اقتصادي جز سرگرداني و حيرت براي ملت چيز ديگري به ارمغان نميآورد و از نظر فلسفي هيچ كدام دنيا را به مبدأ و معاد ـكه دو حلقه قبل و بعد دنيا هستند و بايد همه حلقهها را سلسلهوار بررسي كردـ مربوط نميكند.
لطفاً اجمالي از فعاليتهاي سياسي ايشان را در عراق در مقابله با حكومت جائر بعث بيان بفرماييد.
ايشان به رهبري و ارشاد معارضه اسلامي در برابر حكومت عراق پرداختند و سرانجام در همين راه به مرتبه رفيع شهادت نائل شدند.
به نظر حضرتعالي براي تداوم حركتي كه آن شهيد بزرگوار آغاز كردند، در حوزههاي علميه چه بايد كرد؟ چه توصيهاي به طلاب و فضلاي جوان داريد؟
بر حوزههاي علميه لازم است، در كشوري كه حكومت اسلامي برپاشده است خلأهاي فقهي را كه در اثر نداشتن حكومت اسلامي به وجود آمده است، پر و انتفاضه ديگر كشورها را براي برپايي حكومت اسلامي مانند انتفاضه فلسطين و مصر و ساير كشورها را تا حد امكان راهنمايي و تأييد كنند.
*** حجتالاسلام و المسلمين شيخ علي كوراني ***
لطفاً درباره سابقه آشنايي خود با شهيد آيتالله سيدمحمدباقر صدر بفرماييد.
بسماللهالرحمنالرحيم. آشنايي ما با شهيد صدر در نجف اشرف حدود سال ۱۳۷۷ ه.ش، يعني تقريباً ۶۰ سال قبل بوده است. در آن زمان با اينكه شهيد صدر سن زيادي نداشتند، اما از نظر علمي مميز بودند. عدهاي از طلبههاي لبناني، عراقي و غيره كه با ايشان ارتباط داشتند از او خواستند درس خارج را شروع كند. درس خارج در نجف اهميت زيادي داشت و كم هم بود. چنانكه هر كس مسلمالاجتهاد بود درس خارج ميگفت. من آن وقت درس خارج نميخواندم و اوايلي كه شروع كردم در درس مرحوم آقاي خوئي حاضر شدم، اما بعداً حدود چهار سال در درس ايشان شركت كردم. قبل از شركت در درس، ارتباطم با شهيد صدر به صورت كلي بود، يعني در مواقع خاص به منزل ايشان ميرفتم. مثلاً زماني كه شيخ محمدجواد مغنيه به منزل ايشان ميآمد ما هم حاضر ميشديم تا اينكه مسئله جماعهالعلما پيش آمد. به اين صورت كه دايي شهيد صدر مرحوم آلياسين به آيتالله حكيم فرمودند:«شما براي مقابله با كمونيستها تشكيل دهيد و من هم حمايت ميكنم». بعد از تشكيل جماعهالعلما شهيد صدر در آن فعال بود. جماعهالعلما مجلهاي به نام «الاضواء» منتشر ميكرد كه متفكريني مثل شيخ محمدامين زينالعابدين، شيخ كاظم الحلفي، شيخ محمدمهدي شمسالدين و خود شهيد صدر در آن قلم ميزدند، من هم با اين مجله همكاري داشتم بعداً آنان به فكر افتادند كه حركتي را براي مقابله با مخالفين اسلام شروع كنند و به همين منظور «حركهالدعوه» را شكل دادند و من با اين تشكيلات هم همكاري ميكردم.
حوزه درسي شهيد صدر در مقايسه با حوزههاي ديگر از چه امتيازاتي برخوردار بود؟
در فقه و اصول اگرچه شهيد صدر نظرات جديدي داشتند، بهخصوص كه آنها را با قلم جديد ارائه داده است، اما در اين جهت مثل بقيه علما بود كه همواره نظراتي را بيان ميكنند و موافق يا مخالفي هم دارند. آنچه امتياز آن شهيد محسوب ميشود طرز تفكر و نوع فهم مسائل بوده است. ايشان به اقامه حكومت اسلامي و كارهاي سياسي اعتقاد داشتند، ولي ديگران نداشتند.
شهيد صدر معتقد بود نظرات اسلام بايد به صورت مدون تبيين شود، از اين رو در مقابل موج افكار كمونيستي آن زمان كتاب «فلسفتنا» را نوشتند. اين كتاب ابتدا مختصر بود، اما براي انتشار به ايشان مجوز ندادند و اين ممانعت منشأ خير شد، زيرا موجب توسعه و تكميل كتاب به شكل فعلي آن شد. يك زماني در عراق موج كمونيستي آنقدر زياد بود كه كسي نميتوانست نفس بكشد، كمونيستها كاملاً مسلط بودند. البته ما بعداً فهميديم اصل اين موج به تأييد و تشويق امريكا ايجاد شد، يعني عبدالكريم قاسم با اينكه در باطن يك امريكايي بود، اما ادعاي چپي ميكرد و دست كمونيستها را باز گذاشت، ولي آنها با فسادي كه راه انداختند با مردم درگير شدند و يك موج ضد كمونيستي از سوي مردم، علما و گروههاي متعدد به راه افتاد و شهيد صدر نيز در قالب جماعهالعلما، حركهالدعوه، الاضواء و نوشتن كتابهايي مثل فلسفتنا در اين راستا فعاليت ميكردند و اين طبيعي است كه وقتي اصل دين در معرض تهديد است، علما قيام كنند.
آيا اقتصادنا هم در جوّ خاصي نوشته شده است؟
بله، آن وقت كمونيستها افكاري را مطرح ميكردند كه زمان دين تمام شده است و دين هيچ برنامهاي براي زندگي ندارد و افيون ملتهاست، يعني همان طرز تفكر دين قرون وسطايي، شهيد صدر در مقابل اين افكار ضد ديني، طرح حكومتي اسلام و برنامههاي اقتصادي اسلام را مطرح كردند.
آيا در آن زمان كه اين فعاليتها در مقابل جوّ سوسياليستي و كمونيستي انجام ميگرفت، جوّ ليبراليستي غربي هم وجود داشت تا شهيد صدر در اين زمينه اقدام كنند؟
در عراق هيچ وقت جوّ ليبراليستي وجود نداشت، اصلاً آزادي نبود. از زمان عبدالكريم قاسم تا الان جو اختناق حاكم بوده است. اگر كسي يك ماشين تايپ داشت، يك كار ضد امنيت ملي تلقي ميشد. در زمان نوري سعيد تا حدودي آزادي در اين زمينهها بود، ولي از آن به بعد شرايطي براي اين كارها وجود نداشت و جوّ كمونيستي را هم خودشان ايجاد كردند.
چه نوآوريهايي در رساله عمليه ايشان «الفتاوي الواضحه» وجود دارد؟
اين كتاب به قلم شهيد صدر نوشته شد و خود ايشان از مرحوم محمدجواد مغنيه كه قلم رواني داشت خواست تا در آن اصلاحاتي انجام دهد. هدف ايشان اين بود كه رساله عمليهاي نوشته شود تا براي عامه مردم قابل فهم باشد و احتياج به شرح و تفسير نداشته باشد. نوع اين تفكر نقاط ضعف و قوتي دارد. قوتش اين است كه عامه مردم ميتوانند آن را بفهمند، اما از نظر ديگر فقه يك امر تخصصي است و اين مسئله از اينجا بايد طرح شود كه آيا وجود روحاني براي تدريس رسالههاي عمليه لازم است يا نه؟ به اعتقاد من اين يك امر تخصصي است و بعضي از فتاوا را همه مردم نميتوانند بفهمند، از اين رو واسطهاي بين مرجع تقليد و مقلد لازم است. شهيد صدر در صدد حذف اين واسطه بود كه نشد. البته خوب است كه مرجع مسائل را به عبارت آسان بنويسد، ولي بدون واسطه هم نميشود. تبويب مسائل هم در «الفتاوي الواضحه» متفاوت است مثل عبادات، سياسيات و ماليات كه ديگران هم شبيه آن را دارند.
شهيد صدر همين تلاش را براي اصلاح كتب درسي حوزه هم كردند.
بله، بهخصوص اين كار را در اصول انجام دادند. كتابهاي اصولي شهيد صدر خيلي خوب است، اما عبارتش براي توضيح مطلب زيادتر از معني است و صفات متن درسي را ندارد، لذا نتوانست جايگزين كفايه و امثال آن شود. كتابهايي كه در حوزه براي تدريس موفقاند به خاطر خصوصيت عبارت متنيشان است يعني در آنها معني بيشتر از عبارت است. اگر عبارت بيشتر از معني باشد در حوزه تدريس موفق نخواهد بود. به خاطر همين است كه كفايه هنوز حاكم است، البته كفايه خيلي فشرده است مثل لمعه شهيد اول. به اعتقاد من بهترين عبارتهاي متني در بين فقهاي شيعه و سني عبارتهاي محقق حلي و شهيد ثاني است.
شهيد آيتالله صدر در عرصه سياست و حكومت چه نظرات و ديدگاههايي داشتند؟
شهيد صدر به دليل اينكه ذهن تيز و فعالي داشت و جولان فكرياش زياد بود، نظراتش متغير و متجدد بود مثلاً در زمينه مرجعيت، ايشان ابتدا مرجعيت شورايي و شوراي فقها را پيشنهاد كرد، اما بعداً خودشان متقاعد شدند و مرجعيت شخصي را پذيرفتند. اگرچه تأثيرات آن نظريه هنوز در سيستم حزبالدعوه و بعضي از فقها باقي است و كارآيي آنچناني هم ندارد. خود شهيد صدر در مسئله شورا متأثر از مصريها بودند. يك وقت بررسي كردم كه اين سازماندهي شورايي از كجا آمده است، ديدم مصريها از اندونزي و اندونزيها هم از هلنديها گرفتهاند، از اين رو قديميترين احزاب اسلامي شورايي در اندونزي بوده است. بعداً حسن البناء مصري و ديگران از آنجا آوردند و ما هم از مصريها گرفتيم.
نگاه ايشان به انقلاب اسلامي ايران و رهبري آن، حضرت امامخميني(ره) چگونه بود؟
ايشان در اين زمينه حالتهاي مختلفي داشتند. مرحوم امام خميني كه به نجف آمدند مرجعيت آقاي حكيم حاكم بود و آن مرحوم در استقبال از امام فعاليت آنچناني نداشت، اما مرحوم آقاي خوئي و شاگردانش به ميدان آمدند. حتي آقاي خوئي بيانيه شديدي شبيه تكفير عليه شاه صادر كردند. مرحوم شهيد صدر با اينكه خودشان اعتقاد به حكومت اسلامي و پياده شدن اسلام داشت و در مبنا با امام هماهنگ بود، اما در روش كار با امام متفاوت بود. تحليل ايشان اين بود كه اين طور موفق نميشود و از خونريزي هراس فوقالعادهاي داشت، ولي كمكم مؤيد شد و با پيروزي انقلاب خيلي خوشحال شد و در مواضع مختلف هم حمايت ميكرد. به همين منظور نامهاي به بعضي از شاگردانش در قم نوشت كه در خدمت امام باشند. حتي خودشان هم بعد از فشار دولت عراق خواست به ايران بيايد تا در خدمت انقلاب باشد، ولي امام ترك عراق را مصلحت ندانستند.
به نظر حضرتعالي براي تداوم حركتي كه آن شهيد بزرگوار آغاز كردند در حوزههاي علميه چه بايد كرد؟
روشن كردن مسائل ولايت فقيه مهم است به اينكه انتصابي است يا انتخابي يا بينابين؟ در واقع اصل وجوب حكومت اسلامي در زمان غيبت يا مسئله ولايت فقها ديگر با بودن ولي فقيه، بايد تحقيق و پژوهش شود. مسئله مهم ديگر موضع شرعي و قانوني در مقابل مخالفين نهضت و حكومت اسلامي در عصر غيبت است. آنچه مسلم است فقهاي شيعه در اين زمينه دو دستهاند. از اينكه موضع حكومت در مقابل مخالفين چه باشد و آنها چقدر آزادي بيان براي ديدگاه خود داشته باشند، مهم است و در حوزههاي علميه بايد روي اين مسائل كار شود.