عليالخصوص در شرايط فعلي كه نگاه محافل سياسي كشور به بايستهها و نبايستههاي تحزب اسلامي است، چنين اظهارنظرهايي ميتواند موجب سوءاستفاده دشمنان شود.
احزاب و دغدغه چارچوبهاي نظام پرواضح است كه در هر ساختار سياسي قواعدي مشخص مورد توافق احزاب و گروههاي سياسي است و اساساً همين اشتراكات، زمينه همگرايي و وفاق را تشكيل ميدهد. در چارچوب دموكراسي احزاب و گروههاي سياسي از بخشي از منافع خويش صرفنظر ميكنند تا بتوانند در كنار هم و به خاطر آنچه مهمتر ميدانند باهم هماهنگ باشند. البته در اينكه چه قواعدي و با چه روشي مورد اتفاق گروههاي سياسي قرار ميگيرد در جوامع مختلف تفاوت وجود دارد. گاهي هراس از يك دشمن خارجي، گاهي در اولويت بودن امنيت و گاهي هم اعتقادات و نگرشهاي يكسان، بستر اين همگرايي را تشكيل ميدهد.
مهمترين سند اين وفاق و همگرايي را ميتوان در قانون اساسي هر كشوري مشاهده كرد كه در آن مهمترين و اصيلترين ارزشها و قواعد جامعه به صورت مادههاي قانوني تنظيم شدهاند، اما مهم اينجاست كه بدانيم در جوامعي كه به حد بلوغ سياسي دست يافتهاند ارزشها و انگارهها و قواعد نظام سياسي مورد حمايت و حفاظت و حراست تمام احزاب و گروههاي سياسي است و در شرايط حاد و بحراني نيز سياسيون به راحتي براي حفظ اصول نظام از منافع خود ميگذرند.
ولايت فقيه كاريزماتيك نيست! تحليلگران و صاحبنظران غربي عرصه سياست معتقدند كه رهبران سياسي در برخي از جوامع داراي نفوذي سحرآميز هستند و به نوعي بر ذهن مرئوسين حكمراني ميكنند و همين مسئله نيز باعث ميشود تا مردم ضعفها و رفتارهاي اشتباه رهبران را نيز اموري لازم و ضروري پندارند! غرب در مورد مسئله ولايت فقيه در ايران نيز از همين رهيافت استفاده ميكند تا ولايت فقيه را يك امر عجيب و غريب و غيرعقلايي جلوه دهد. متأسفانه برخي در داخل نيز همين تحليلهاي سطحي را بازتاب ميدهند.
آقاي هاشمي رفسنجاني نيز اخيراً در خصوص مسئله تحزب در ايران مباحثي را مطرح كردهاند كه بدون شك دشمنان از اين سخنان سوءاستفاده ميكنند. وي در ديدار اعضاي شوراي مركزي جبهه اعتدالگرايان نفوذ شخصيت، صداقت و كارآمدي حضرت امام را رافع مشكلات كشور پس از انقلاب خوانده و ميگويد: وجود شخصيتهاي بانفوذ و مورد قبول هميشگي نيست، لذا اين احزاب و تشكلها هستند كه ماندگارند و بايد بار اداره كشور را با انسجام، برنامه و كارآمدي بر دوش بگيرند.
برداشت نگارنده از صحبتهاي اخير آقاي هاشمي آن است كه ايشان معتقدند با فوت بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي ولايت فقيه نفوذ خود در جامعه را از دست داده است و احزاب و گروههاي سياسي فعال در كشور بايد بار اداره كشور را به دوش كشند.
البته عملكرد گروههاي چپ پس از فوت امام نيز نشان ميدهد كه آنها نيز چنين رويكردي دارند!در واقع با ارتحال بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي گروههاي چپ كه اكنون خود را اصلاحطلب معرفي مينمايند، ديگر زير بيرق ولي فقيه نرفتند و عملاً پروژههاي براندازي را پيگيري كردند، به طوري كه در سالهاي ۷۸ و ۸۸ ما عملاً شاهد راهاندازي آشوبهاي خياباني از سوي اين افراد عليه نظام بوديم و شعارهاي ضد ولايت فقيه حاميان اين گروهها علني شد.
تكثرگرايي سياسي حول محور ولايت فقيه با گذشت بيش از دو دهه از آغاز زعامت حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي، ميتوان با اعتقاد كامل و يقين اعلام نمود كه تصميم خبرگان در سال ۶۸ تصميمي بسيار درست و به عبارت دقيقتر تشخيص صحيحي بوده است. در اين دو دهه مقام معظم رهبري جانشين خلف امام خميني(ره) بوده و جا پاي ايشان گذاشتهاند و همچون آن پير سفر كرده كشتي انقلاب را از توفانهاي سخت به ساحل امن رساندهاند. اما اكنون و در ميانه دهه عدالت و پيشرفت فضاي سياسي كشور در آستانه يك تغيير بزرگ قرار دارد. گروههاي سياسي به تدريج در حال بلوغ سياسي هستند و جايگاه ولايت فقيه نيز به يك جايگاه ارزنده و درخور شأن آن تبديل شده است. هرچند در اين ميان ما گروههاي سياسي مطرود نيز داشتهايم، اما بايد بدانيم كه مشكل اين افراد با آيتالله خامنهاي (مدظلهالعالي) نيست بلكه آنها با اصل ولايت فقيه مشكل دارند. از همان ابتدا و در دوران امام نيز هر از چندگاهي اين دلخوري آنها از ولايت فقيه آشكار ميشد، هرچند هنوز جسارت اعلان علني جنگ با ولي فقيه را در خود نميديدند.
البته ما نيز با نظر آيتالله هاشمي براي ورود احزاب به عرصه مديريتي كشور موافقيم، اما معتقديم كه اين فعاليتها بايد در ذيل ميثاق ملي كشور يعني قانون اساسي و رهبري ولايت فقيه صورت گيرد. امروز شرايط ما با شرايط دهه ۶۰ بسيار متفاوت است و جايگاه امروز ايران اسلامي نيز جايگاه متفاوت و برجستهاي در منطقه و جهان است. جالب اينجاست كه نفوذ معنوي ولي فقيه نيز در دلها همچنان قوي و عميق است. امروز مردم ما همان مردم دهه ۶۰ هستند كه تجلي روح خدا را در ولايت آيتالله خامنهاي ميبينند و حاضرند در راستاي «اطيعوالله واطيعوا الرسول و اولي الامرمنكم» جانفشاني كنند. در فضاي سياسي نيز ما شاهد رويشهاي بسياري بوديم و اميد است كه در آيندهاي نه چندان دور بتوانيم تحزبي قوي و اسلامي در كشور پديد آوريم.
انتظار مردم از آيتالله هاشمي چيست؟! در حالي كه دشمنان نظام اسلامي در سالهاي اخير بارها و بارها تلاش نمودهاند تا آيتالله هاشمي را از جرگه انقلابيون جدا نمايند، اما خط مشي رهبر معظم انقلاب اسلامي حفظ ايشان در دايره خلصين انقلاب است. هاشمي يكي از مهرههاي كليدي انقلاب اسلامي و نظام بوده است كه ميتواند با تجربه مديريتي خويش بازوي قدرتمند ولايت فقيه باشد.
اكنون نيز كشور از حضور ايشان در كرسي رياست مجمع تشخيص مصلحت بهره ميبرد، اما اكنون چشم دشمنان به سخنان ايشان است تا هر لفظي از ايشان را ضد انقلابي نشان دهند و نتيجه مطلوب خويش را كه همان القاي دودستگي در نظام است بگيرند. امروز ما واقعاً نيازمند تحزب اسلامي و قدرتمند هستيم كه بتواند فرهنگ سياسي در كشور را تقويت كند و از تصادمها و خصمها بكاهد. در چنين شرايطي انتظار ميرود كه آيتالله هاشمي حداقل در قبال حزبي كه از دل دولت ايشان بيرون آمده است احساس مسئوليت نموده و اجازه نميدادند كه برخي از كارگزارانيها در فتنه ۸۸ عليه نظام موضع بگيرند و در كنار منافقين و سلطنتطلبها عليه ولايت فقيه اقدامي كنند.
ما نيازمند احزاب مقتدر هستيم، اما مطمئنا قرار نيست اين اقتدار عليه قانون استفاده شود و تبديل به هرج و مرج و آشوب شود. ما نيازمند احزابي هستيم كه چارچوبهاي اساسي نظام را قبول داشته باشند و در بزنگاهها به ياري نظام بيايند. متأسفانه در جامعه ما تحزب يك امر مذموم است. شايد اين قبح به خاطر عملكرد ضعيف و جانبدارانه احزاب فعلي بوده است. در چنين شرايطي انتظار ميرود شخصيتي همچون هاشمي به كمك نظام آيد و به تشريح تحزب اسلامي بپردازد. البته ايشان بايد به اين سؤال نيز پاسخ دهند كه چرا تاكنون هيچ موضعگيري در قبال عملكرد حزبي كه دست ساخته ايشان بوده است، نداشتهاند. ايشان سعي ميكنند تا از حاشيه متن سياست را مديريت كنند در حالي كه ما امروز و در شرايط سخت انتظار داريم تا هاشمي همچون دوران انقلاب ياري مخلص و پركار در كنار ولي فقيه باشد.