جسي زني ۴۰ ساله كه انگيزه ادامه زندگي را به دليل بزهكار شدن پسرش و ترك وي از سوي همسرش از دست داده، در حالي كه از بيماري صرع رنج ميبرد مصمم است زندگي مادرش را سر و سامان دهد ولي تلما مادرش تلاش ميكند تا او را از تصميمش منصرف كند. رؤيا بختياري و شعله پاكروان در اين نمايش نقشآفريني ميكنند و جواد مراتي طراحي لباس، آنكيدو دارش موسيقي و علي فرحراد دستيار كارگردان و مدير توليد «شب بخير مادر» را به عهده دارند. احسان فكاء كارگردان نمايش، تئاتر را از سال ۷۶ آغاز كرده و تا به حال ۱۰ نمايش را در تئاتر شهر و تالار مولوي روي صحنه برده است. گفتوگويي با وي انجام دادهايم تا درخصوص نمايش جديدش و حال و هواي اجرا در فرهنگسراي نياوران بپرسيم.
آقاي فكاء! چه شد كه سالن گوشه فرهنگسراي نياوران را براي اجراي نمايش جديدتان انتخاب كرديد؟
در اجراي تئاتر قرعه به نام كسي نميافتد، آنقدر بايد تلاش كرد و با چكمه پولادي دنبال يك اجرا افتاد تا بتوان يك سالن را براي نمايش پيدا كرد. من هشت سال بود كه تئاتر كار نكرده بودم تا اينكه امسال توانستم كار «شب بخير مادر» را در نياوران اجرا كنم.
چرا «شب بخير مادر» را در تئاترشهر و ايرانشهر اجرا نكرديد؟
هزار و يك دليل دارد. من همواره معتقد بودم تئاتر نبايد تمركز داشته باشد. مناطق شمالي تهران شرايط فرهنگي و بافت جمعيتي خاص خودشان را دارند و از كمبود فضاي فرهنگي در كنار اين همه فضاي تجاري رنج ميبرند، سزاوار نيست اين مناطق با اين حجم از جمعيت نقصان فضاي فرهنگي داشته باشد. تئاترشهر و ايرانشهر هستند و گروههاي خودشان را هم دارند و تعجببرانگيز نيست كه نتوانم در تئاترشهر كار كنم. من سه سابقه اجرا در تئاترشهر در سن ۲۲سالگي داشتم اما اين روزها شرايط اجرا در تئاترشهر دشوارتر شده است، چون نميتوانستيم به راحتي در تئاترشهر اجرا داشته باشيم و علاقهاي كه به اجراي نمايش در فرهنگسراي نياوران داشتيم باعث شد نمايش را در صحنه نياوران براي اجرا ببريم.
استقبال مخاطب از كار چطور بود؟
استقبال از نمايش فراز و نشيب زيادي دارد. من خبرهايي دارم مبني بر اينكه در تمام مجموعههاي تئاتري اين روزها استقبال تماشاگر با فراز و نشيب روبهرو است. ما شبهايي را با تماشاگران خوب و شبهايي با تماشاگران محدود داريم. اقليم منطقه در حضور تماشاگران تأثير دارد. بارندگي در تعداد تماشاگران حاضر در سالنهاي نياوران بسيار تأثير ميگذارد. مسئله ديگر اين است كه يك گروه را استمرار اجرا ميتواند به مخاطب مطلوب برساند. همه تئاترها از اين قانون پيروي ميكنند، تا گروه بخواهد تبليغات كند و تماشاگر جذب كند و كار را به اصطلاح روي غلتك بيندازيم، زمان اجرا به پايان رسيده است و اين در تعداد تماشگران كار تأثير ميگذارد. من نشانههايي ميبينم كه فرهنگسراي نياوران به سمت استمرار اجراها و جذب نمايشهاي خوب ميرود اما فعلاً استقبال از كار ما با فراز و نشيب همراه است.
خب اين مسئله اجراي محدود كه ميگوييد درخصوص همه نمايشها صادق است و نمايشهاي تئاتر شهر و ايرانشهر همه ۳۰ روز زمان براي اجرا دارند.
درست است اما اجراي ما در فرهنگسراي نياوران تنها ۱۵ شب است، البته مسئلهاي كه هست، اين است كه همه اجراهاي فرهنگسراي نياوران به نسبت اجراهاي ساير سالنهاي سطح شهر مانند تئاترشهر و ايرانشهر با فروش كمتري روبهرو ميشود. يكي از مهمترين دلايل اين مسئله، منطقه جغرافيايي فرهنگسرا و دوري آن از مركز شهر است. مگر چه تعداد افراد ساكن در نقاط مركزي، جنوبي و غربي تهران براي تماشاي تئاتر حاضر هستند اين همه راه را طي كنند و به نياوران بيايند و پاسي از شب گذشته اين مسير را بازگردند؟
به نظر شما وقت آن نيست كه تمركززدايي و تئاتر را در مناطق مختلف تهران پخش كنيم؟
چرا اين خوب است اما نتيجهاش ميشود اينكه تنها اهالي نياوران و تجريش به سالنهاي نمايش ميآيند، در حالي كه گنجايش نمايشهايي كه در فرهنگسراي نياوران اجرا ميشود بسيار بيشتر است.مردم مرفه آيا شهروند و هموطن نيستند و نبايد تئاتر ببينند؟ چه قانوني وجود دارد كه ما تئاتر را محدود كنيم به قشر خاص. آيا زمانش نرسيده كه ما به حال مخاطب مرفه و بالاي شهرنشين هم فكري بكنيم تا به جاي اينكه به تماشاي نمايش گروههاي كمدي سخيف كه اين روزها در اكثر سالنهاي سابق سينمايي اجرا ميشوند، به تماشاي يك كاري كه واقعاً تئاتر است بنشينند. تئاتر متعلق به مردم است و نبايد به يك قشر دانشجوي كتابخوان محدود شود. اين مشكل كمبود مخاطب تنها براي تئاتر نيست، كتاب هم از همين اوضاع پيروي ميكند. كتابهايي كه مثلاً هزار نسخه تيراژ دارد اما همين تيراژ محدود هم مخاطب ندارد. به نظر من متوليان فرهنگي در گسترش فرهنگ هنر دوستي در كشور اهمال كردهاند و در اين ميان اين هنرمندان هستند كه ضرر ميكنند. ما به رغم غناي فرهنگي ايراني و اسلامي در كشورمان در بحثهاي فرهنگي منفعل هستيم. يكي از كليدهاي اين قفل تئاتر است كه از همه هنرها در بطن خودش استفاده ميكند.
با توجه به صحبتهاي شما، مخاطبان نمايش «شب بخير مادر» قشر مرفه ساكن شمال تهران هستند اما نمايش شما براي اين قشر كه اطلاعات تخصصي از تئاتر ندارند، مؤلفههاي جذابيت مانند حضور بازيگران سينمايي و تلويزيوني را نداشت.
البته، معني حرف من اين نيست كه من تنها براي اين قشر تئاتر كار ميكنم.
درست است اما مخاطب نمايش شما غالباً افراد متعلق به همين قشر هستند.
تماشاگر، تماشاگر است و نميتوان از آنها گزينش هنري به عمل آورد. به نظر من تئاتر بايد كمكم با معيار خودش، در ذهن مخاطبان جا باز كند. در اين ميان اما نبايد سطح سليقه تماشاگران را پايين آورد. كمديهاي آبكي مصداق اين مسئله است. به نظر من اگر كار خوب به مردم نشان بدهيم در هر نقطهاي از تهران ميتوانيم مخاطب خودمان را پيدا كنيم. چه اشكالي دارد كه مخاطب براي ديدن از نزديك يك بازيگر به سالن تئاتر بيايد و در همين راستا جذب تئاتر بشود و در نمايشهاي بعدي هم حضور پيدا كند.
در ماههاي اخير كه ما با ركود سينما روبهرو بوديم، اكثر بازيگران سينما و تلويزيون با حجم بالايي از پيشنهادات نمايش روبهرو بودند در حالي كه اين اتفاق در سالهاي اخير بيسابقه بوده است. اين مسئله به اين دليل است كه كارگردانان مختلف تئاتر براي مقابله با مشكل كمبود مخاطب به دنبال استفاده از بازيگران سينما و تلويزيون هستند تا از اين طريق بتوانند صندليهاي سالن را پر كنند.
من مخالف حضور بازيگران سينما و تلويزيون در صحنه نيستم. معتقدم بازيگري سينما شايد فرسايشي باشد اما بازيگري تئاتر افزايشي است، يعني حتي بازيگر تئاتري كه الان در سينماست گاهي نياز دارد كه برگردد و كمي به خود رياضت بدهد. به نظر من يك جاي اين چرخه معيوب است. ما در سينما بودجه ميلياردي تزريق ميكنيم و در پايان فروش فيلم پول برق و آپارات سينما را هم تأمين نميكند و از طرف ديگر دست تئاتريها آنقدر از بودجه خالي است كه توانايي استفاده از بازيگران چهره را ندارند و در ازايش بايد از ساير هزينهها كم كنند. در سيستمي كه همه چيز سر جايش باشد و از تئاتر حمايت بشود، تئاتر و سينما ميتوانند روي هم تأثير بگذارند. به نظرم رويكرد استفاده از بازيگران چهره رويكرد مخربي است.
بازگرديم به خود نمايش، چه شد كه اين نمايشنامه «شب بخير مادر» نوشته مارشا نورمن را براي اجرا انتخاب كرديد؟
به نظرم، ما بايد به سمت نمايشي قصهگو و واقعگرا برويم نه تحليلگر. ما دورهاي به سمت نمايشهاي روشنفكري رفتهايم؛ نمايشهايي كه حتي خود گروه هم كار را نميفهميدند و در واقع يك حديث نفس ميشوند. در تئاتر ايران، تئاترهاي مدرن تابع يك جريان است. در ميان نمايشنامهها هم به نظر نمايشنامههاي امريكا به مفاهيم قصهگو بودن و واقعگرا نزديك است. در بحث محتوايي هم به محتواي نمايشنامه شب بخير مادر اعتقاد دارم و به نظرم حرف مردم جامعه است.
به نظر شما دليل «جسي» براي نااميدي چيست؟ با توجه به اينكه خودش ميگويد دليل اين نااميدي نه همسرش است كه او را ترك كرده و نه پسرش كه خلافكار شده و نه حتي بيمارياش؟
چون ديگر دلخوشياي براي زندگي ندارد. زني كه در چرخه جامعه صنعتي گير كرده است؛ جامعهاي كه از معنويت و انديشه تهي است؛ جامعهاي كه پول و سرمايهداري و فروش اسلحه در آن ارزش تلقي ميشود. قاعدتاً در چنين شرايطي كه متعلق به جامعه روز امريكا است، فرد دليلي براي زندگي ندارد. به نظرم راه رهايي از جامعه امريكا كه دچار سرطان ممتد اجتماعي از خودبيگانگي شده، شايد تنها فرار باشد.
تأكيد بر جهانبيني متفاوت مادر و دختر نمايش آيا هدفي را دنبال ميكند؟
بله. مادر نماد فرهنگ امريكايي است. تنبل است و بيخيال و نسبت به فرزندانش بيتفاوت و نقطه مقابل يك مادر شرقي است؛ مادري كه در لحظههاي پاياني نمايش به مفهوم ابدي و ازلي مادري بازميگردد اما در كل مادر شخصيتي است كه مانند فرهنگ امريكايي همواره در حال خوردن است و حضور كوكاكولا به عنوان نماد امريكا. مادر پولدار نيست اما در هر حال همواره به فكر خوراكش است و خوشگذراني و تنپروري تنها مؤلفه شخصيتياش است اما دختر نماد انسانهايي است كه عملگرا هستند؛ انسانهايي كه توانايي تغيير در وضعيت محتومي كه جامعه سرمايهداري براي آنها ايجاد ميكند را دارند. اين نمايش ميخواهد بگويد انتهاي فرهنگ امريكايي كه انسان را به ابزار و كالاي صنعتي تبديل ميكند و از اخلاقيات تهي شده است، جز مرگ نميتواند باشد.
در قسمتهايي از نمايش ما ميبينيم كه جسي تا مدتها خودش هم از بيمارياش بيخبر بوده و مادر اين موضوع را حتي از پدر هم پنهان نگه داشته بود. دليل اين پنهانكاري مادر چيست؟
به نظر من اين مسئله به دليل بيخيالي كاراكتر مادر و كمبود غريزه مادرياش بوده است.
پس نمايش شما نمادي از جامعه امريكايي است كه در آن خانواده در سراشيبي زوال قرار گرفته است؟
در مفهوم كلي بله و اين سرنوشت محتوم تمام جوامع صنعتي است كه تنها ابزار توسعه را در صنعت و خريد و فروش ميدانند و نامش را ميگذارند معامله و روح و فطرت و سرشت انسان راهي در اين سيكل ندارد.
اجرا تا چه زماني ادامه دارد؟
اجراي نمايش تا ۱۰ ديماه ادامه دارد. تهيهكننده نمايش خانم مهتاب افكاري است و مهدي مروتي از گروه ايران ديزل كه سرمايهگذاري كار را بر عهده دارد تلاش بسياري در جهت اجراي اين نمايش داشتند. اميدوارم شرايط به گونهاي باشد كه كار بعديام در فاصله زماني كمي با اين نمايش روي صحنه برود.