در صورتي كه اين استانداردسازي منطبق بر فرهنگ ايراني- اسلامي نباشد، تبعات ناگواري را در پي خواهد داشت. در اين ارتباط كارشناس شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اين ارتباط به «جوان» ميگويد: فرهنگ عمومي به مجموعهاي از باورها، ارزشها و رفتارهاي مردم گفته ميشود كه به صورت عمومي و مشترك به آن نيازمند هستيم. به عبارت ديگر، فرهنگ عمومي، مجموعهاي از پذيرفتهشدههاي جامعه است كه عامه مردم در شكلگيري آن به نحوي صحيح مشاركت دارند، لذا موضوعاتي مثل قانونگريزي يا اطاعت از قانون، پرخاشگري يا محبت و ايثار يا موضوعاتي مثل رعايت حقوق ديگران يا بيتوجهي به آن از مصاديق فرهنگ عمومي به حساب ميآيند.
حجت الاسلام والمسلمين دكتر عليرضا پيروزمند ميافزايد: بر همين اساس، اصلاح فرهنگ عمومي جامعه و ارتباط يافتن آن با فرهنگ اسلامي نقش حائز اهميتي در پيشرفت كشور دارد. اصلاح فرهنگ عمومي و استانداردسازي آن، به معني خالصتر شدن و شفافتر شدن ارتباط باورها و اخلاق مردم با آموختههاي اسلامي و انقلابي است.
وي خاطر نشان ميكند: اصلاح فرهنگ عمومي به ميزاني كه دريافت ما از اسلام دريافت صحيحتري باشد و ساختار روابط انساني در جامعه را مبتني بر اين فرهنگ جا بيندازيم و ارزشگذاري جامعه را بر اين اساس بگذاريم، حائز اهميت و برنامهريزي بوده و ميتوان در نهايت اين فرهنگ را نهادينه كرد.
كارشناس شوراي عالي انقلاب فرهنگي اظهار ميكند: اگر آشنايي و پذيرش مردم از آموزههاي اسلام در نوع سلوك انسان با خدا و نوع تصرفاتي كه در محيط پيراموني انجام ميگيرد، با تكيه بر عقل و تجربه انساني و صرفاً براي ايجاد محيط زيستي بهتر و افزايش سطح زندگي باشد، بسياري از مسائل حل ميشود اما اگر رفتارهاي انساني مبتني بر رفتارهاي انسان سالارانه يا برگرفته از زندگي مدرن و رها يافته از تعاليم انبيا شكل گيرد، در چنين شرايطي بايد انتظار ترويج فرهنگ غير اسلامي يا سكولار را داشت و متعاقب اين شكلگيري، بيگانگي مردم به پذيرش فرهنگ ايراني – اسلامي به حدي ميرسد كه در مراحل تشديد، اين انحراف به واكنش در مقابل تبليغ اسلامي ميانجامد.
حجت الاسلام والمسلمين پيروزمند عنوان ميكند: در چنين شرايطي عموم مردم تعاليم كارشناسان ديني و مبلغان آن را به عنوان نسخهاي كهنه ميدانند كه مانع توسعه جامعه است.
وي ميگويد: پيامدهاي استاندارد نشدن فرهنگ عمومي ميتواند سبك زندگي غيراسلامي را به پشتوانه پذيرش فرهنگ مادي به تدريج به درون زندگي ايراني – اسلامي تزريق كند. در چنين شرايطي، ديگر مردم پذيراي هيچ الگوي متفاوتي را كه مختصاتي مغاير با آنچه سبك زندگي غربي القا ميكند، قبول نميكنند و به مرور استحاله ميشوند؛ اما در نقطه مقابل، در صورتي كه فرهنگ عمومي جامعه مبتني بر انديشههاي انقلابي و اسلامي استانداردسازي شود، ميتوان پشتوانهاي براي زندگي ايراني – اسلامي داشت؛ سبك زندگياي كه از يك زاويه پيش نياز زندگي ايراني – اسلامي است و از زاويهاي ديگر خود مقصد و مطلوب پيشرفت ايراني – اسلامي به حساب ميآيد.