نسبت ميان «ثبات سياسي» يك كشور با «زمينهسازي براي پيشرفتهاي همهجانبه» رابطهاي بديهي مينمايد، اما آنچه اهميت دارد، شناخت مؤلفههاي سازنده ثبات سياسي به مثابه مهمترين زيرساخت پيشرفت است. هرچه آگاهي نسبت به اين عناصر بيشتر باشد، امكان حفظ و ارتقاي آن نيز فراهمتر خواهد بود. يكي از محورهاي مهم سخنان رهبري در سفر به خراسان شمالي هم حفظ ثبات سياسي در زمان قبل و پس از انتخابات رياست جمهوري بود كه محور گفتوگوي ما با دكتر محمد سليماني وزير سابق ارتباطات دولت نهم و نماينده كنوني مجلس شوراي اسلامي است.
يكي از مطالباتي كه مقام معظم رهبري در سفر خراسان شمالي مطرح نمودند بحث حفظ ثبات سياسي كشور در آستانه انتخابات و بعد از آن بود. به نظر شما اين مطالبه چگونه قابل تحقق است و چطور بايد در اين زمينه تلاشكرد؟
اين موضوع مهمي است و يكي از دلايل مهم هم اين است كه ورود زودرس به انتخابات (حالا هر انتخاباتي كه باشد) بسياري از امور قانونگذاري، امور اجرايي، امور برنامهريزي و سياستگذاري را در عرصههاي مختلف كند ميكند يعني اگر نگوييم به صورت كامل تعطيل ميكند، واقعاً آن را كند ميكند و باعث خسارتهاي زيادي به كشور ميشود. چون ذهنها، فكرها و فعاليتها سراغ بحثهاي انتخابات ميروند و بحث انتخابات هم بالا پايين دارد يعني تغييرات دارد. اينطور نيست كه مثلاً الان بحثي را شروع بكنند و سه ماه ديگر هم، همين بحث باشد. (چون متغير است و خيلي شرايط را تغيير ميدهد، افراد و سليقهها تغيير ميكنند ممكن است زمينه و بستر تخريبها فراهم شود.) بعضيها به عنوان مثال مسئوليتي دارند، وظيفهاي دارند، وظيفه خودشان را رها ميكنند و به بحث انتخابات بپردازند. اينها در واقع خسارت است و اهميت اينكه ما زود وارد بحث انتخابات نشويم به نظر من بسيار مهم است. خب موضوع ديگري هم بايد مورد توجه قرار بگيرد و آن آرامش جامعه است، آن هم به اين دليل است كه بالاخره كارها سمت و سوي خود را پيدا كند و فعاليتهاي مختلف در دستگاههاي گوناگون كشور مسير مناسب خود را ادامه دهند و منحرف نشوند. انتخابات چه بخواهيم و چه نخواهيم تنشزا است.
خب اينكه چه كساني يا چه گروههايي ميتوانند اين تنش را به وجود بياورند و آرامش را بر هم بزنند؟
چند تا دستهبندي ميتوانيم انجام بدهيم اولاً مردم هميشه مطيع رهبري هستند چون دنبال پيشرفت و عزت كشور و سرافرازي خودشان و كشور هستند. مردم هميشه دنبال آرامش هستند و از تنشها فرار ميكنند و به اصطلاح ضدتنش هستند، لذا مطالبه نه تنها رهبري است بلكه مطالبه مردم هم همين است كه در زمانهاي مانده به انتخابات اولاً انتخابات زودرس مطرح نشود و زياد وارد آن نشويم.
خصوصاً مصداقها مطرح نشود و از آن طرف هم در كشور تنش ايجاد نكند چه تنش اقتصادي باشد و چه سياسي و چه مسائل اجتماعي. لذا مطالبه مردم كاملاً روشن و شفاف است مانند مطالبه رهبري. نوع دوم ميشود احزاب، گروهها و تشكلها، اين روزها بيشتر روي سخن بر روي اين تشكلها است چون اينها هستند كه عمداً زود وارد مسئله انتخابات زوردس ميشوند و در واقع توصيه به اينهاست كه اينها تجربيات انتخابات قبل را بررسي بكنند. افرادي كه زود وارد انتخابات ميشوند ضرر ميكنند چون مردم بالاخره در ذهن خودشان يادداشت ميكنند كه چه كساني تنش ايجاد كردند و چه كساني مسبب تنش شدند و چه كساني حرفهاي بيربط زدند و چه كساني مانع توسعه و پيشرفت كشور با حرفهاي حاشيهاي شدند و اينها در ذهن مردم ميمانند و در روز انتخابات اين را نشان ميدهند.
پس يكي از آنها خود مسئولين هستند. مسئوليني مانند رئيس قوه قضائيه، رئيس قوه مجريه، رئيس قوه مقننه، در رأس هستند و به تبع آنها معاونان، نمايندگان و ديگر مسئولان نظام ميتوانند تأثيرگذار باشند اينها بايد به تلاش و كارشان بپردازند. اينها نبايد وارد بحثهاي زودهنگام انتخاباتي بشوند چرا كه همانطور كه گفتيم تنشزا است. وقتي مردم ببينند رئيس يك قوه عملاً وارد يك بحث انتخاباتي زودرس شده و بحثهايي را مطرح و در جامعه تنش ايجاد ميكند آزرده خاطر ميشوند و اينها اثرگذار است لذا اين قشر و گروه هم مورد خطاب و عتاب اين پيام و مطالبه مردم و رهبري هستند. در ذهن مردم سؤال وجود دارد كه چرا برخي عجلهاي ميكنند، چرا اينگونه عمل ميكنند. نبايد بحث انتخابات و تنور انتخابات را الان با طرح مصداقها داغ كرد.
به جاي بيان مصداق و گمانهزنيها در سطح رسانهها بايد چه كار كرد، آيا ميتوان به جاي آن بحث گفتماني را آغاز كرد؟
بله بايد توجه داشته باشيم كه بحث گفتماني خيلي خوب است. گفتمان تنش ايجاد نميكند چون مطرح كردن ديدگاهها و ويژگيهاست. مطرح كردن يك سري قابليتها و مطالبات است. اينها به نظر من دادن راهكار است و اگر راهكاري داده بشود ممكن است به درد الان هم بخورد و كشور را پيش ميبرد. اگر يك راهكاري هم حتي مطرح شود و در واقع يك انتقاد سازندهاي انجام بگيرد به اين منظور كه بخواهيم اين نارسايي را رفع كنيم. الان هم مطرح بشود خوب است و كاري به انتخابات ندارد چون بالاخره دستاندركاران همين الان به آن فكر ميكنند و براي رفع آن اقدام و برنامهريزي ميكنندو اين باعث پيشرفت كشور ميشود.
در عين حالي كه به هر حال، گفتمانهاي اسلامي، انقلابي، گفتمان امام و گفتمان رهبري، مطالبات مردم طرحشان مفيد و ضروري است. تجربه هميشه نشان داده است كه طرح اين گفتمانها باعث آرامش فضا و منجر به پيشرفت كشور شده و باعث جهشهاي خوبي هم در كشور شده است. من ميگويم اگر كسي ميخواهد راجع به انتخابات صحبت بكند بيايد در اين مرحله بحث گفتماني بكند، بحث انديشهاي بكند. نه بحث مصداقي. يك كانديدا بيايد بگويد ميخواهم با اقتصاد كشور چه كار بكنيم. ب
ه هر حال اينها جزو گفتمان به حساب ميآيد. در واقع ميخواهند بگويند كه ما چه كار بكنيم كه فاصله فقير و غني كم بشود در كشور. با اين گفتمان بگوييم كه چگونه ميخواهيم به مردم برسيم، چگونه ميخواهيم به امور محرومين برسيم، چگونه ميخواهيم پيشرفت كشور را شتابدارتر كنيم، اين كاري به فرد ندارد. اين بحثها، بحثهاي انديشهاي و زيربنايي و ارائه راهكار است. در عين حال بيايد حتي منع هم بكند كه چرا اقتصاد اين مشكلات را دارد. به هر حال خوب است كه اين بحثها مطرح بشود و مطالبهاي بكند كه اين قشر از مردم الان در زحمت هستند و براي اينكه اين زحمت از آنها رفع شود بايد يك اقداماتي شود و يك فعاليتها و تلاشهايي بشود. موضوع ديگري كه طرحش در اين بخش ضروري است اين است كه چه كار بكنيم كه مسئولان ما وابسته به مراكز قدرت نشوند. چه كار بكنيم كه اينها وابسته به مراكز ثروت نشوند. چه كار بكنيم كه كشور در مسير مقاومت و پايداري و ايثارگري و عزت و سرافرازي حركت بكند. چه معيارهايي را رعايت بكنيم، كمبودها و نارساييهايمان كجاست، كجاها اشتباه كرديم، كجاها خوب عمل كرديم. اينها سؤالاتي است كه بايد مطرح و پاسخ داده بشود.
پس ميتوان گفت كه لازمه اين رويكرد آن است كه كانديدا تيم خود را معرفي كند و بگويد كه اساساً با چه برنامه و تيمي ميخواهند دولت آينده را در دست بگيرند؟
بله همينطور است. البته الان كه مشخص نيست كه كانديداها چه كساني هستند و اينكه هر كسي خودش را كانديدا بكند اين نوعي مسخره كردن جامعه است و الان فصل كانديدا شدن و فصل مطرح كردن نيست. به طور كلي هر گروهي، هر تشكلي، هر فردي و هر جمعيتي كه مدعي است كه ميتواند كشور را اداره كند بايد حتماً برنامه داشته باشد و بايد حتماً بيايد زواياي برنامهاياش را مطرح بكند.
گروهها يا تشكلهاي فعال در عرصه انتخابات را صاحب ويژگيهايي كه به آن اشاره كرديد، ميدانيد؟
اول بايد يك بستر و فرصت بدهيم كه همه راجع به اينها موضعگيري بكنند. اين بايد صورت بگيرد تا بشود بعد از روي كار آمدن افراد آن را هم مطالبه كرد. طرح ايدهها بايد مسئوليتآور باشد يعني اگر مثلاً گروهي، حزبي و يا طيفي يك گفتمان خاص را مطرح كند و پس از آن دولت را در دست گرفت بايد پاسخگوي مطالبي باشد كه مطرح كرده است و اين حتماً تحقق پيدا بكند وگرنه يك بيماري است به نام شعار توخالي دادن.
بحث در مورد گفتمانها چطور بايد در كشور و مردم نهادينه بشود تا بهتبعآن روحيه مطالبهگري هم به وجود بيايد؟
اولاً يك سر آن رسانهها هستند. رسانهها حوصله بحث گفتماني را ندارند يعني خبرنگاران كه با آدم صحبت ميكنند جواب بله يا خير ميخواهند و اين بد است، كه آقا شما با اين موضوع موافق هستي يا مخالف. استدلالها را گوش نميكنند، استدلال و تحليل مهمتر است تا اينكه شخص بگويد بله يا خير. يعني به جاي اينكه به فرد بگويند كه كانديدا هستي يا خير (كه خيليها اين سؤال را ميكنند) بايد موضوعات مهم پرسيده شود. شما تيترها را نگاه كنيد كه نوشتهاند آقاي فلاني گفت نيستم، آقاي فلاني گفت شايد باشم و فلاني گفت دارم روي آن فكر ميكنم. خبرنگار بايد سؤال كند و بپرسد كه شما نظرت راجع به اشرافگري چيست و در اين راستا افراد و تشكلها و گروهها را به چالش بكشند يا بپرسند كه نظرتان راجع به ويژگيهايي كه امام ترسيم كرده براي انقلاب چيست. رسانهها بايد آرمانها را روي ميز بگذارند و مطرح و مجبور بكنند افراد و تشكلها را كه درباره اين آرمانها صحبت كرده و ديدگاههايشان را مطرح بكنند.
سهم گروههاي سياسي دراين ميان چقدر است؟
متأسفانه گروههاي سياسي حرفهاي عمل ميكنند و از زير پاسخگويي شفاف به مردم درميروند، واقعاً نبايد اينجور باشد. بايد گروههاي سياسي و تشكلها بيايند و ديدگاهها و مسائلشان را مطرح بكنند. بگذارند روي ميز و بگويند كه نظر من راجع به اقتصاد، اجتماع و فرهنگ اينهاست و اگر هر كسي روي كار بيايد من اين مطالبه را از آن خواهم كرد يعني تشكلهايي ممكن است كانديدا نداشته باشند ولي ميتوانند مطالبه بكنند ولي مقدار زيادي از آن متأسفانه با رسانههاست و من واقعاً با آن برخورد كردهام و بحثهاي ريشهاي و مهمي مطرح ميشود اما آنها اصلاً آن را چاپ نميكنند ولي آن قسمتي كه سؤال ميكند اين هست يا نيست، بله يا خير را سريع تيتر ميكنند.
اين يعني مطالب جنجالي را رسانهها تيتر ميكنند و حتماً اين بايد عوض شود و چيزهايي كه مبناي انديشه و فكري دارد و راهكار ميدهد و نقشه راه براي كشور ميدهد را همه اينها را بايد بيان و همه از آنها استفاده كنند و رشد ميكنند.
پس نقش رسانهها در اين ميان بسيار محوري و حايز اهميت است، چه در آرام كردن فضا و چه در ملتهب كردن اوضاع.
چرا نقش رسانهها در تنشزايي يا تنشزدايي نقشي محوري است؟
رسانهها با انعكاس جهتدار يكسري اخبار خاص ميتوانند كل فضاي رواني جامعه را به سمت و سوي منفي و عليه حاكميت اسلامي منحرف كنند و در آستانه انتخابات جامعه را به سمت التهاب و درگيري پيش ببرند. رسانهها در پيشرفت انديشههاي انتخاباتي يا طرح مطالبه رهبري از مردم و گروههاي سياسي ميتوانند بسيار مؤثر عمل كنند. مهمترين و اساسيترين نقش رسانهها براي آرام نگه داشتن فضاي سياسي جامعه گفتماني كردن فضاي حاكم بر انتخابات رياست جمهوري است. مثلاً با هر فرد از نهادها يا تشكلها صحبت ميكنند آنها را مجبور بكنند تا در مورد طرح و برنامه و ايدههاي كانديداي مورد حمايتشان حرف بزنند و مباحث اصيل و محوري كه مشكلات جامعه را حل ميكند را عنوان كنند. رسانهها بايد در اين فرصت هشت ماه بستري را فراهم كنند كه افراد گروهها و تشكلها مجبور بشوند راجع به گفتمانهاي مختلف و محورهاي اساسي كشور اظهار كنند و اعلام موضع كنند و هم برنامههاي آن افراد و راهكارهاي پيشنهاديشان را بخواهند.
تا الان تأكيد روي گفتمان يا حتي ارائه برنامه و ايدههاي مشخص را از گروههاي سياسي فعال در عرصه انتخابات شاهد بودهايم يا اين ضعف همچنان باقي مانده است؟
متأسفانه همچنان جاي آن خالي است. افراد، رسانهها و گروههاي سياسي در بحث گفتماني و ارائه برنامههاي مشخص و جامع ضعيف بودهاند و به نظرم تا الان تعلل كردهاند حتي ميتوان گفت كوتاهي ميكنند و بايد هرچه سريعتر اين كوتاهي را جبران بكنند تا مطالبه رهبري و مردم تحقق پيدا بكند و جامعه آرامش و ثبات خودش را حفظ كند و به دور از تنش و درگيري باشد.
خب يك حزب سياسي چگونه ميتواند در اين مسير حركت كند و اساساً حركت آنها بايد طبق چه مختصاتي صورت بگيرد؟
به نظر من بايد تشكلها، احزاب و گروهها بحث را روي طرح فكر و انديشه و ارائه راهكارهاي مناسب با توجه به وضع موجود اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور بياورند و تمركز خود را روي مسائل سطحي و شعاري نبرند. اينگونه فعاليت باعث ميشود كه مردم هم كمكم به اين سمت گرايش پيدا ميكنند و ميپذيرند كه بايد روحيه مطالبهگري داشته باشند. اين به اين مفهوم نيست كه ما نبايد به مسائل جزئي بپردازيم بلكه ميتوانيم به مسائل خرد و كلان به صورت همزمان بپردازيم ولي طرح و مسير طوري بايد شكل بگيرد كه يك نگاه جامع و فراگير و مبتني بر آيندهنگري داشته باشيم.
اگر گروههاي سياسي در اين مسير قرار بگيرند منافع ملي تحقق پيدا ميكند و به اين منافع همگان متعهد ميشوند، برادري و رفاقت جاي خودش را پيدا ميكند و تخاصم و درگيريها به كنار ميرود.
با توجه به شرايط داخلي و منطقهاي كشورمان، رئيس دولت آينده بايد چه ويژگيهايي داشته باشد؟
رئيس دولت آينده به عقيده من بايد توانمندي فردي داشته باشد و اين اجتنابناپذير است. تجربه مديريتي خوبي داشته باشد آن هم در سطوح مختلف. بايد عملكرد او مورد بررسي دقيق قرار گيرد چراكه نميشود آينده را بدون در نظر گرفتن گذشته ادامه داد. يعني گذشته افراد بسيار، بسيار مهم است كه اگر مسئوليتي داشتهاند در آن مسئوليت چگونه فكر كردهاند، چگونه اجرا كردهاند، چگونه عمل كردهاند، چه شاخصهايي را تقويت كردهاند، چه نارساييهايي را برطرف كردهاند و... پس قابليت خود فرد به نظر من بسيار مهم است و نكته دومي كه وجود دارد ديدگاههاست آن ديدگاههايي كه آن شخص دارد يا گروهي كه حامياش هستند بسيار مهم است كه اين ديدگاهها، ديدگاههايي باشند كه در راستاي آرمانهاي انقلاب باشد.
در راستاي مطالبات مردم و رهبري باشد. در راستاي پيشرفت و تعالي كشور نه به صورت شعاري كه در واقع استقلال كشور را تقويت كنند تا بتواند در واقع پايههاي استقلال كشور را در اين ۳۳ سال گذشته و مستحكم شده را مستحكمتر كند. وقتي پايههاي استقلال ضعيف نشود يا نظام جمهوري اسلامي ايران را كلاً به سمتي ببرد كه اين نظام بتواند در جهان الگو شود و در مسيري برود كه ديگر كشورها به نظام جمهوري اسلامي ايران رغبت پيدا كنند. يكي هم در واقع آن عزت و اعتباري است كه ملت ايران در اين مدت به دست آورده و اين فرد بتواند از اين عزت و اين سربلندي (نه تنها حفاظت بكند) بلكه آن را ارتقا دهد و تقويت كند آن هم در سطح منطقه و بينالملل. بتواند به امور معيشتي كشور رسيدگي كند و بتواند اقتصاد را سروسامان دهد و برنامه داشته باشد براي مسائل اقتصادي خصوصاً در شرايط تحريم كه شرايط سختي است و با اين شرايط بتواند برنامه ارائه دهد.
نكته مهم ديگر اين است كه چيزهايي نگويد كه در حيطه اختياراتش نيست مثلاً نگويد كه من فلان كار را ميكنم. مشخص است كه اين مصوبه مجلس را ميخواهد ممكن است مجلس تصويب نكند و اين را بايد هم رسانهها و هم مردم توجه بكنند كه ممكن است يك كانديدايي بيايد و بگويد كه من مثلاً فلان كار را انجام ميدهم. ما بايد ببينيم كه اين بايد جزو اختيارات قوه مجريه باشد نه جزو اختيارات قوه مقننه يا قوه قضائيه باشد اگر آنجا باشد بايد بگويد من با آنها هماهنگ ميكنم، مطالعه ميكنم. بايد بتواند نظر و رأي مرد را به خودش جلب بكند، محبوبيت ايجاد كند كه اينها باز هم به گذشته برميگردد. كساني كه بالاخره به دلايل مختلف موضعگيريهايي كردند ملت آنها را نپسنديده است و دوباره نميتوانند بيايند و خودشان را در معرض رأي مردم قرار بدهند و اينها نبايد جلو بيايند. قاعدتاً بايد افرادي كه قبلاً به نوعي تجربه تلخ شكست را چشيدهاند اگر دوباره بخواهند وارد ميدان شوند بايد يك سري كارهاي اساسي از آن زمان تا حالا كرده باشند كه بتوانند نظر مردم را به خودشان جلب بكنند.
به نظر شما اين افراد توان جذب رأي مردم را دارند؟
نه قاعدتاً نبايد بيايند چون توان جذب رأي مردم را ندارند، مگر آنكه از آن زماني كه مردم به آنهارأي ندادهاند تا الان مثلاً بيايند بشمارند و مثلاً گزارش بدهند كه پنج تا و حتي يك كار مثبت و برجسته و اساسي در سطح ملي انجام داده باشند. حالا اگر همان حالتي كه آن موقع بوده الان هم هست و حتي و بعد آن هم (دو سه) خطاي ديگر هم كرده، خب اين اگر خودش را در معرض رأي مردم قرار دهد معلوم است كه مردم دوباره به آن رأي نميدهند.
چرا اين افراد خود را اينگونه در معرض آسيب قرار ميدهند؟
بالاخره ممكن است آسيب هم نباشد و ما با ديد آسيب هم نگاه نكنيم، با اين زاويه نگاه ميكنيم كه ممكن است آسيب به ديگران برساند. ممكن است كسي كه خودش نميتواند بيايد نگذارد كسي كه همفكر خودش هم هست بيايد و در واقع عملاً مانع ورود او بشود يا رأي آن را هم خرد ميكند، خب ممكن است در هر گروه وسازمان، تشكل و حزبي چهرههاي مختلفي باشند كه ميتوانند خودشان را در معرض رأي مردم قرار دهند و آنهايي كه اين امتحان را پس دادهاند. به نظر من بايد خودشان اين مردودي را داشته باشند و خودشان را وارد اين كار نكنند و خودشان و ديگران نيز آسيب ميبينند ولي آسيبها جزئي است.
خب چه افرادي كانديدا بشوند بهتر است؟
در كشور ما واقعاً قحط الرجال نيست. متأسفانه بعضيها يك حلقههايي درست كردهاند و فقط فكر به آن حلقههاي بسته ميكنند و حلقه بسته اگر بيايد حلقههاي بسته خودش را ميآورد. بايد يكي ديگر از ويژگيهاي رئيس جمهور اين باشد كه بتواند از همه قابليتهاي كشور استفاده كند، يعني مثلاً يكي اين است كه حلقه مديريتي كه واقعاً ناسزا شكل گرفته را سامان بدهد و تحول در آن ايجاد كند. اين حلقههاي مديريتي از روي رفيق بازي، حزب بازي و گروهگرايي شكل گرفتهاند. انتظار مردم اين است كه اين حلقهها را بشكند اجازه بدهد نيروهاي جوانتر و تازه نفستر حتي اگر وابسته به تشكلي هم نيستند روي كار بيايند. اينها را به ميدان بياورند تا مردم بتوانند از خدماتشان استفاده بكنند يعني ما نبايد فكر خودمان، جامعه و مردممان را محدود بكنيم به يك تفكر خاص يا يك گروه و حزب خاص.
در بين كانديداهاي احتمالي ميتوان فرد يا افرادي را پيدا كرد كه به گردش نخبگان اعتقاد داشته باشد و بتواند اين حلقههاي ناموزون را قطع كند و و اداره كشور را به شكل صحيحتري مديريت كند؟
بله اين وجود دارد و ما افرادي را داريم كه اين قابليت را دارند. واقعاً اگر ميدان داده شود، تخريب نكنند اين امر شدني است. در صحنه انتخابات مجلس نهم ديديد كه تبليغاتي كه در شهر تهران شد، هزينه عظيمي داشت و مثلاً يك فرد عادي و توانمند ولي بيثروت و بيپشتوانه بود و نميتوانست خودش را به خوبي عرضه كند و نميتوانست ثروت آنچناني كه نميتوانست در اين صحنه تبليغاتي بياورد از آنجا جان سالم به در برد و اين كار را سخت ميكند و اگر اين نباشد مطمئن باشيد كشور ايران اين قدر پتانسيلها و نيروهاي انساني ارزشمند، بزرگ و توانمند دارد كه به راحتي ميتوانند وارد صحنه بشوند ولي خب بايد وابستگان به ثروت و قدرت اين اجازه را بدهند. اگر اين اجازه را بدهند شكوفايي ايجاد ميشود.
در كنار سؤالاتي كه با محور انتخابات رياست جمهوري مطرح شد به اين سؤال هم پاسخ بدهيد كه اساساً به سؤال از رئيس جمهور با توجه به شرايط داخلي و بينالمللي و با تجربه گذشته مجلس در اين باره معتقد هستيد و اصلاً آن را به صلاح ميدانيد؟
بنده اشكالات اساسي به مجلس وارد ميدانم و بايد گفت واقعاً مجلس اشكال ساختاري دارد و اين مشكل امروز و ديروز نيست و ربطي هم به مجلس فعلي ندارد. اين نوع شيوه طرح يك موضوع در مجلس شيوه نادرستي است. شماها بايد به عنوان يك رسانه بحث بكنيد كه چرا يك طرح و موضوع بسيار مهم را اول صبح يك روزكاري به نماينده مجلس ميدهند و او بايد طي يك يا دو ساعت نظر كارشناسي خود را ارائه بدهد و پس از آن در صحن در مورد آن موضوع رأيگيري بشود. آيا اين نماينده فرصت فكر كردن و مشاوره كردن با ديگران را دارد و فرصت بررسي ابعاد گوناگون آن را دارد؟
يكي از نمايندههايي كه چهار پنج دوره نماينده بوده است در هفته قبل تذكري داد كه در مجلس هشتم ۸۰ درصد از مصوبات اصلاحيه يا استثنا از قوانين گذشته بوده است. اگر اين آمار درست باشد يعني فاجعه، يعني بايد فكري كرد. مجلسي كه اين مشكلات را دارد بايد در قبال آن فكري اساسي كرد و روند آن را اصلاح كرد. اينها بايد اصلاح بشود آن هم با كمك رسانهها و مسئولان امكانپذير است البته اگر گوش شنوايي باشد.
خب سؤال از رئيس دولت را به صلاح ميدانيد يا نه؟
حرف من اين است كه مشكل را بايد ريشهاي و اساسي حل كرد و با اين شكل عمل كردن بايد انتظار بسياري از مسائل را داشت. بايد بگويم برخي از طرحهاي يك فوريتي يا دو فوريتي كه در مجلس عنوان ميشود اگر اصلاح نشود و بازنگري در آن صورت نگيرد، واقعاً كار دست كشور ميدهد. من گستردهتر از بحث سؤال از رئيس جمهور را مطرح ميكنم. چرا طرحي كه امروز تصويب ميشود شش ماه ديگر اصلاحيه روي آن قرار ميگيرد.
راهكار شما براي اصلاح اين روند چيست؟
اصلاح ساختار. آن هم با گردهمآمدن نخبگان و افراد متخصص و متبحر و باتجربه اين كار بايد صورت بگيرد و طي مثلاً شش ماه اين ساختار را اصلاح كنند.