کد خبر: 1214509
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۰
ای کاش حامد کمیلی برای رسیدن به نقش، دست‌کم تحقیق و پژوهش می‌کرد، چراکه به هیچ وجه نمی‌تواند نقش یک خواننده را بازی کند محسن کیایی هم خودش را مانند همیشه تکرار می‌کند
 افشین علیار
جوان آنلاین: بهروز شعیبی که در کارگردانی سینما کم و بیش توانسته آثاری استاندارد بسازد، در فیلم آخرش هیچ ربطی به دیگر ساخته‌های سینمایی‌اش ندارد و انگار آغوش باز را با مؤلفه‌های تکرارشونده سریال‌سازی ساخته است. مضمون فیلم، قالب‌های کلیشه را به ذهن متبادر می‌کند. تمهیدات دراماتیک در اثر گم شده و اساساً در ایجاد ژانر کم‌قوت نشان داده است. فیلم در یک بلاتکلیفی گیر کرده و نمی‌تواند مسیرش را پیدا کند، به این دلیل که فیلمنامه درجا می‌زند و گویا تمامی آن چیزی که روی پرده دیده می‌شود، حاصل یک طرح چندخطی است که توان رسیدن به یک فیلم کامل را ندارد. به همین منظور از کلیشه‌های مرسوم برای رسیدن به خط روایی منسجم استفاده شده، اما جوابی نگرفته است. نه از خواننده بودن پیام درمی‌آید و نه محبوبیت او در شهر بین مردم، نه صدایی دارد و نه استرسی برای برپایی یک کنسرت، اما چه کنسرتی؟
 اگر قرار بر این است که گره‌افکنی به وجود بیاید و خرابی دکور دیده شود، قطعاً باید سالن بزرگ‌تری در نظر گرفته می‌شد. این حجم از سالن اجرای کنسرت در حد یک شوخی است که سبب می‌شود برای مخاطب گره ایجاد و فیلم نتواند تبدیل به یک بحران درون‌ژانری شود. از سوی دیگر ژانر مستقلی در اثر نیست و دچار یک به‌هم‌ریختگی ژانر هستیم. شعیبی چه حرفی می‌خواسته به مخاطبش بزند؟ بدونِ هیچ پیش‌درآمدی همسر پیام گم می‌شود و حالا پیام در روزی که باید کنسرت اجرا کند به دنبال این است که به همسرش نزدیک شود. چرا زهره تصمیم می‌گیرد در چنین روز مهمی غیب شود تا پیام بتواند به او نزدیک شود؟! عجیب است که این نزدیک شدن آنقدر باسمه‌ای و الکن است که نمی‌تواند متقاعد‌کننده باشد، چراکه فیلم در مقاطع مختلف دچار شلختگی و هجوم داستانک‌هایی می‌شود که نه کنسرت پیام جدی گرفته می‌شود و نه قهر زهره. به موازات این ماجرا رابطه پدر و مادر پیام آنقدر دم‌دستی تدارک دیده شده که از همان اول آلزایمر داشتن مادر معلوم است. این همه کلیشه‌پردازی چه منفعتی برای ایجاد درام دارد؟ گره‌افکنی چرا به این اندازه ابتدایی است؟ مانند اینکه از همان اول مشخص است شادی در خراب کردن دکور نقش داشته است. شعیبی که زمانی دهلیز را ساخته در این فیلم حتی نتوانسته پلانی به اندازه آن فیلم تأثیر‌گذار کارگردانی کند. آدم‌های فیلم تخت و تصنعی هستند، آن‌ها نه نقش را پذیرفته‌اند و نه می‌توانند بازی حداقلی ارائه دهند، همه چیز در سطح است و هیچ عمقی در روابط آدم‌های فیلم پیدا نمی‌شود. فیلمساز حتی در نشان دادن صورت زهره در انتهای فیلم کوتاهی می‌کند و نمای درشت از دستبند او را نشان می‌دهد و کات به دستبندی که پیام دستش کرده است! این‌ها چه ربطی به سینما دارند، چرا همه چیز به این اندازه تصنعی است و هیچ عمقی در بافت درام احساس نمی‌شود؟ زمانی که به جای فیلمنامه طرح وجود داشته باشد، نمی‌شود انتظاری از فیلم داشت، چراکه خدشه اصلی از فیلمنامه وارد فیلم شده و یک ایستایی کامل در اثر به وجود آمده است و در مقاطعی از فیلم انگار با یک تله‌فیلم مواجه هستیم.‌ای کاش حامد کمیلی برای رسیدن به نقش خود حداقل تحقیق و پژوهش می‌کرد. او به هیچ وجه نمی‌تواند نقش یک خواننده را بازی کند. محسن کیایی خودش را مانند همیشه تکرار می‌کند و اینجا هم نمی‌تواند بازی قابل قبولی ارائه دهد. بازی طنازانه او برای بازیگری‌اش آسیب جدی است. آغوش باز با این شرایط نمی‌تواند فیلم موفقی در اکران عمومی باشد.
برچسب ها: سینما ، کنسرت ، فیلم
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار