جوان آنلاین: انتشار عکس سلفی سارقی که عشق بازیگری داشت، سبب شد شاکیان او را در اینستاگرام شناسایی و پلیس را از ماجرا باخبر کنند.
چندی قبل مأموران پلیس تهران در جریان سرقتهای سریالی مرد موتورسواری قرار گرفتند که در کوچه و خیابانهای شهر موبایلقاپی میکرد.
یکی از شاکیان که زن جوانی بود به مأموران گفت: «هوا روشن و هنوز آفتاب غروب نکرده بود، من از محل کارم در یکی از خیابانهای شرقی بیرون آمدم و به صورت پیاده به طرف ایستگاه اتوبوس در حال حرکت بودم که ناگهان موتورسیکلتی نزدیکم شد و راکب آن در یک چشم بههم زدن گوشی تلفن همراهم را قاپید و به سرعت دور شد. سارق مرد جوانی بود و موهای بلند و رنگی داشت، وقتی هم به سرعت حرکت کرد موهایش را باد از روی گردنش کنار زد و زخمی روی گردنش نمایان شد.»
سارق تکرو
با شکایت زن جوان، مأموران پلیس تحقیقات خود را برای شناسایی سارق موتورسوار آغاز کردند. شکایتهای بعدی که به دست پلیس رسید، همگی حکایت از آن داشت سارق تکرو با پرسه در خیابانها طعمههای خود را بیشتر از زنان جوان و دختران انتخاب میکند. از طرفی گفتههای شاکیان و بررسی دوربینهای مداربسته هم نشان داد سارق در هر سرقتی موهایش را رنگ جدیدی میکند تا شناسایی نشود.
بدین ترتیب مأموران با به دست آمدن این اطلاعات، پرونده و آلبوم مجرمان سابقهدار را بررسی کردند، اما متوجه شدند متهم هیچ سابقهای در پلیس آگاهی ندارد و به تازگی شروع به سرقتهای سریالی کرده است.
عکس سلفی
در حالی که هر روز بر سرقتهای سریالی سارق گوشیقاپ افزوده میشد و مأموران پلیس هم هیچ ردی از او پیدا نکرده بودند، زنی به اداره پلیس رفت و سرنخی از سارق گوشیاش در اختیار افسر پرونده قرار داد.
او گفت: «مدتی قبل سارق موتورسواری گوشیام را که قاب خاصی داشت و آن قاب را دخترم درست کرده بود در یکی از خیابانها از دستم قاپید. من شنیده بودم که سارقان وسایل سرقتی را پس از مدتی در فضای مجازی میفروشند و از آنجایی که قاب گوشیام خاص بود از آن روز در فضای مجازی به امید اینکه گوشیام را پیدا کنم، جستوجو میکردم. گوشی را پیدا نکردم، اما در یکی از جستوجوهایم، سارقم را که عکس سلفی با دوستانش گرفته و در اینستاگرام گذاشته بود، شناسایی کردم. سارق گوشیام مردی با موهای بلند و بور بود و روی گردنش هم جای زخمی دیده میشد. امروز در یکی از صفحههای اینستاگرام سارق گوشیام را با همان موهای بلند رنگ شده و زخم روی گردنش دیدم که همراه دو نفر از دوستانش عکس سلفی گرفته بود.»
بازداشت
با اطلاعاتی که شاکی در اختیار پلیس قرار داد، مأموران تحقیقات خود را ادامه دادند و در نهایت متهم را چند روز قبل در تحقیقات تخصصی شناسایی کردند. بررسیهای مأموران نشان داد سارق مرد جوانی به نام بهزاد است که هیچ سابقهای در پروندهاش ثبت نشده و به تازگی معتاد شده و برای هزینه اعتیادش دست به سرقت زده است. بدین ترتیب مأموران او را در مخفیگاهش شناسایی و بازداشت کردند. متهم پس از انتقال به اداره پلیس در بازجوییها به گوشیقاپیهای سریالی اعتراف کرد. تحقیقات از متهم برای شناسایی شاکیان و سرقتهای احتمالی بیشتر ادامه دارد.
بازی در نقش سارق
بهزاد میگوید از کودکی عاشق تئاتر بوده و آرزو داشته روزی در سینما و تئاتر نقشهای اول را بازی کند، به همین خاطر هم کلاسهای بازیگری رفته، اما اعتیاد به موادمخدر راه زندگیاش را تغییر داده و سارق حرفهای شده است.
سابقه داری؟
نه، من هیچ سابقهای ندارم و تا الان هم پایم به کلانتری باز نشده است و از بدبختی روی به سرقت آوردهام، وگرنه اهل هنرم و الان باید برای خودم فرد مهمی بودم.
چه هنری؟
از دوران کودکی علاقه زیادی به تئاتر و سینما داشتم و دوست داشتم وقتی بزرگ شدم یکی از ستارگان سینما و تئاتر شوم، به همین دلیل هم به کلاسهای بازیگری رفتم و حتی در چند تئاتر نیز روی صحنه رفته و بازیهای خوبی هم کردهام، چون هم چهرهام هنری است و هم ذوق هنری دارم، اما از وقتی معتاد به موادمخدر شدم، زندگیام سیاه شد.
چه شد که معتاد شدی؟
رفت و آمد با دوستان ناباب باعث شد معتاد شوم. در کلاسهای بازیگری اکثراً سیگار میکشیدند و من هم ناخودآگاه برای اولین بار سیگار کشیدم و بعد هم دوستان ناباب دورهام کردند و مرا تشویق کردند که مواد بکشم. از گل و حشیش شروع شد و الان هم به شیشه ختم شده است.
برای تأمین هزینه مواد سرقت میکردی؟
بله، هر چند روز یکبار با موتورم به داخل خیابان میرفتم و گوشیقاپی میکردم. معمولاً چند دستگاه گوشی سرقت میکردم و میفروختم و وقتی پولهایم تمام میشد، دوباره برای سرقت به خیابان میرفتم. البته وقتی سرقت میکردم به خودم تلقین کرده بود که در حال بازی در نقش سارق هستم و برای سرقتهای بعدی به خودم انگیزه میدادم.
گوشی را به چه کسی میفروختی؟
قیمت گوشی پایین باشد خریدار زیاد دارد. معمولاً به یک نفر میفروختم و او هم گوشیهای سرقتی را به یکی از کشورهای همسایه میفرستاد.
چرا موهایت را رنگ میکردی؟
زمانی که کلاس بازیگری تئاتر رفتم، تصمیم گرفتم موهایم را رنگ کنم. فکر میکردم با این کار قیافه هنریتری دارم. در یکی از نقشهایی هم که بازی کردم باید موهایم را رنگ میکردم و کمکم به موهای رنگ شده علاقه پیدا کردم.
یعنی برای اینکه شناسایی نشوی رنگ نمیکردی؟
گفتم که به موهای رنگ شده علاقه داشتم، اما برای اینکه شناسایی نشوم هم هرچند روز یکبار روی موهایم رنگ تازهای میگذاشتم.
میدانی چطور شناسایی شدی؟
بله، از روی زخم گردن و موهای بلندم.
چرا گردنت زخم شده؟
مدتی قبل مواد زیاد مصرف کرده بودم و حال خوبی نداشتم که در خیابان تصادف کردم و گردنم زخم شد. البته سعی میکردم با موهایم زخم گردنم را بپوشانم، اما باز هم شناسایی شدم.
حرف آخر؟
همه بدبختیهای من از روزی شروع شد که به موادمخدر اعتیاد پیدا کردم. تمامی دوستان خلافکارم معتاد هستند و اگر من معتاد نمیشدم الان زندگی دیگری داشتم.