جوان آنلاین: ابهامات مرگ اسطوره فوتبال آرژانتین با اظهارات پسرش وارد فاز جدیدی شده است. دیهگو آرماندو مارادونا آذرماه ۹۹ به علت نارسایی ریوی از دنیا رفت. فوت مارادونا فوتبال جهان را تحتتأثیر قرار داد و هوادارانش نیز در سراسر دنیا از درگذشت او متأثر شدند، حتی هواداران عاشق او در کشور آرژانتین هنوز مرگ مارادونا را باور نکردهاند. این در حالی است که خانواده اسطوره آرژانتینی از همان ابتدا ادعاهایی را در خصوص قصور پزشکی مطرح کرد و این موضوع پای محاکم قضایی را نیز به مسئله باز کرد. مارادونا پس از جراحی مغز، دوران نقاهتش را در منزل سپری کرد و تیم پرستاری از او متهمان اصلی پرونده هستند. هیئت پزشکی تعیین شده از سوی دادگستری آرژانتین اتهامات وارده به تیم پزشکی مارادونا را در دست بررسی دارد. البته هنوز نتایج بررسیها اعلام نشده است. گفته میشود در روزهای پایانی عمر مارادونا، مراقبتهای لازم از او صورت نگرفته و این مسئله مشکلات ریوی او را تشدید کرده است. حال جونیور، پسر مارادونا در مصاحبهای تأکید میکند که پدر او را کشتهاند: «آنها پدرم را به حال خود رها کردند، درحالیکه میتوانستند کارهای خیلی بیشتری برایش انجام دهند. تحقیقات در این زمینه ادامه دارد و پرونده باز است. ما به عنوان فرزندان مارادونا ایمان زیادی به عدالت آرژانتین داریم. مطمئنم این قضیه نباید اینطور تمام میشد. آنها پدرم را کشتند. این وظیفه من نیست که بگویم چه کسی این کار را انجام داده است. ایده خودم را دارم، اما نمیتوانم آن را بگویم. آنها او را به حال خود رها کردند، اما میشد برای نجات پدرم کارهای خیلی بیشتری انجام دهند. من قول دادم تا آخرین روز زندگیام برای عدالت مبارزه کنم.»
جونیور که ملیتی ایتالیایی- آرژانتینی دارد، پس از مرگ پدرش احساس پوچی میکند: «احساس پوچی هرگز از بین نمیرود، اما عشقی که همه به او نشان میدهند، حداقل تا حدودی درد را کاهش میدهد. سعی میکنم چیزها را از جنبه مثبتش ببینم. من مدت زیادی با مادرم و تمام خانواده برای به رسمیت شناختن فرزند دیهگو بودن جنگیدیم و در نهایت این افتخار را داشتم که با او صمیمی باشم و رابطه عادی پدر و پسری داشته باشیم. ما چهار سال بسیار خوب داشتیم. بهطور کامل مرگ او را نپذیرفتهام. فکر میکنم هرگز هم نمیتوانم بپذیرم. پدرم زود از دنیا رفت. در آن زمان مریض بودم. به دلیل کووید در بیمارستان بستری بودم و نمیتوانستم به آرژانتین بروم. پیامی از یک دوست اسپانیایی دریافت کردم، اما هیچ نظری در مورد چیزی که شنیدم، نداشتم. تلویزیون را روشن کردم و دیدم که همه در مورد مرگ پدرم صحبت میکنند. سپس همسرم این خبر را تأیید کرد.»