جوان آنلاین: ولادت باسعادت حضرت زهرا (س) انگیزه زیبایی برای گرامیداشت این اسوه بیهمتاست تا تبریکات بیشتری را نثار مقام زنان جامعه و به ویژه مادرانمان کنیم، وگرنه همه روزها روز مادر است و جایگاه آنان آنقدر بالاست که هر روزمان روز مادر است. چرخی در شهر زدیم و گلچینی از حرفهای برخی شهروندان را درباره مادر شنیدیم.
با مردان متأهل که گفتگو میکردیم، اکثراً از همسر خود به عنوان موجود دلسوز و لطیفی یاد میکردند که از گل کمتر نباید به او گفت، اما شهروندان سنین مختلف به اسم مادر که میرسیدند، میگفتند بعد از خدا میتوان او را پرستش کرد.
یکی میگفت: خدا را شکر که هنوز گرمای مادر را کنارم حس میکنم. زندگی بدون او برایم دشوار است و نمیتوانم آن روز را تصور کنم. خدا را در جایگاه خالق میپرستم و بعد از او، مادر را در جایگاه انسانی شایسته ستایش میدانم.
پسر دانشجویی هم اظهار داشت: خالصانه بگویم، چند باری مادرم را رنجاندهام. بیشتر به خاطر اینکه شبها تا دیروقت با دوستانم بیرون خانه بودم. وقتی دانشجو شدم و به تهران آمدم، دو هفته مادرم را ندیدم. تلنگری بود که فهمیدم چه اشتباهی کردهام. پسر نوجوانی که اهل شیراز بود نیز در ستایش مقام مادر گفت: دلم میخواهد آنقدر نگاهش کنم که چشمانم روی هم برود و آنقدر پاهایش را ببوسم تا اگر ذرهای دلخور است، راضی شود.
زن جوانی روی صندلی پارک نشسته بود. نگاهش به فرزندش بود که مبادا حین بازی گم شود. او در ستایش مقام مادر گفت: تا وقتی دختر هستی و بعد همسر میشوی، این تغییر نقشها کمرنگ است، اما وقتی مادر میشوی، دنیایت آنچنان تغییر میکند که انگار دیگر برای خودت نیستی؛ حسی که قابل وصف نیست. همین را بگویم، یک مادر حاضر است هر کار نشدنی را برای فرزندش انجام دهد و حتی بخواهد کوه را جابهجا میکند.
دختری در پارک مشغول مطالعه بود. او دانشجوی رشته ادبیات بود که خواستم جملهای درباره مادر بگوید. عینکش را برداشت و با لبخندی گفت: مادر برای من خاصترین مخاطب است. نام او را مینویسم، اما او را فرشته میخوانم و زندگیام با او استوار است. نگاه مادر، لبخند مادر و دعای مادرم آرزوست.
زن میانسالی با داشتن چند عروس، داماد و نوه میگفت هر روز برای نگهداری از مادر سالمند و بیمارش چند ساعتی را در منزل مادرش سپری میکند. از او جملهای درباره مادر خواستم که از ته دل آهی کشید و واگویه کرد: هر روز که به دیدن مادرم میروم، دستانم را بالا میگیرم و از خدا میخواهم این نعمت را از من نگیرد. مادرم به خاطر سکته مغزی زمینگیر شده است. یکباری که لباسهایش را عوض میکردم، عذرخواهی کرد و گفت: «ببخش مادر از این همه زحمت.» از آن روز به بعد هر روز دستانش را میبوسم و میگویم مادر تو زحمت نیستی تو نعمتی. آنقدر این جمله را گفتم تا مادرم آن جمله را دیگر تکرار نکند.
جملات شهروندان در وصف مقام مادر آنقدر زیاد و متنوع است که در این مجال نمیگنجد، اما همین را بگوییم که چه قامتهایی خم شد تا دیگری قامت بگیرد و چه موهایی سفید شد تا دیگری روی پای خودش بایستد. این همه فداکاری از هیچ کسی برنمیآید جز مادر. قدرشان را بدانیم و به آنها احترام بگذاریم و اگر در بین ما نیستند، با فاتحهای روحشان را شاد و غرق در رحمت ایزد منان کنیم. روز مادر بر همه مادران سرزمینمان مبارک!