هیجان اجتماعی برای تماشا و فیلمبرداری از سوانح و حوادثی که روی میدهد، رفتاری پرخطر است که اتفاقهای پرخطرتری را به دنبال دارد. وقتی حادثه انفجار، تیراندازی، ریزش ساختمان یا سانحه رانندگی اتفاق میافتد، مردم به جای اینکه از کانون خطر دور شوند به سوی آن هجوم میبرند تا کنجکاوی خود را از آنچه در حال بروز است، اقناع کنند. انگار شاهد عینی بودن و عکس سلفی گرفتن از حادثهای که اتفاق افتاده دستاوردی مهم به دنبال دارد. مسدود شدن مسیرهای منتهی به کانون خطر توسط تماشاگران مهمترین مانع در مسیر امدادرسانی به افراد در معرض خطر است. در چنین شرایطی زندگی افراد در معرض خطر برای دریافت خدمات فوریت پزشکی و انتقال به مراکز درمانی به ثانیهها بند میشود، اما از دست رفتن همین زمان به دلیل تجمعهای بیدلیل منجر به از دست رفتن جان افراد در معرض خطر یا ایجاد خطر برای امدادگران میشود. سه روز قبل وقتی زنی ۴۲ ساله برای خودکشی خودش را به طبقه پنجم مجتمع نگین حوالی میدان احسان شیراز رساند، مردم زیادی برای تماشای حادثه در خیابان تجمع کردند. خبر حادثه خیلی زود در شبکههای اجتماعی دست به دست شد و افراد کنجکاو بیشتری راهی محل شدند. در چنین شرایطی امدادگران هم از ماجرا با خبر شدند و در حالی که تجهیزات امداد و نجات همراه داشتند، راهی مجتمع نگین شدند، اما ترافیک سنگین ناشی از تجمعهای بیمورد سبب شد آنها با تأخیر به محل برسند. تلاشهای اولیه تیمهای امداد و نجات برای منصرف کردن زن میانسال از خودکشی خیلی زود به جریان افتاد. در گفتگوهای اولیه با او معلوم شد انگیزه اش از دست زدن به خودکشی، سرریز شدن مشکلات خانوادگیاش در زندگی با شوهری است که تلاشها برای سامان بخشیدن به آن راه به جایی نبرده و خودکشی آخرین راه پیشروی او برای فرار از دوزخی بوده که برایش فراهم شدهبود. در حالی که تلاشهای روانشناسانه در طبقه پنجم برای منصرف کردن زن میانسال در جریان بود، شاهدان حادثه در خیابان کلیپهایی را در شبکههای اجتماعی منتشر کردند که بررسی محتوای بسیاری از آنها نشان میدهد تجمعکنندگان علاوه بر سد کردن راه امدادگران مبانی اخلاقی و انسانی را هم به سخره میگیرند. براساس کلیپهای منتشر شده خیلیها به سبک تماشاگران سیرکها مشتاقانه منتظرند زن میانسال خودش را از بلندی به پایین بیندازد و آنها که زمان بیشتری در محل حضور دارند میگویند حوصلهشان از صبر آن زن به سرآمدهاست و در حالی که در معرض ارتکاب رفتاری خشونتبار قرار دارند، خشونت پنهان خود را بروز میدهند و رفتار زنی را که تأثر عمومی را با خود همراه کرده به شوخیهای خود پیوند میزنند و تا آنجا پیش میروند که از او میخواهند زودتر تصمیم خود را عملی کند! با این حال زن میانسال تصمیم خود را عملی کرد و علاوه بر سلامت روح، سلامت جسم خود را هم از دست داد و عیان کرد جامعه تا چه میزان به بدیهیترین تغییرات رفتار اجتماعی و نهادینهشدن مبانی انسانی نیازمند است. همه تماشاگران حادثه که حضورشان جز ایجاد شدن سدی برای امداد نتیجه دیگری نداشت، به دنبال کار و زندگی خود رفتهاند و قربانی ماجرا هم روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم میکند. از مصایب اتفاقهایی از این دست که به خوبی واکنشهای اجتماعی را در معرض نگاه همگان قرار میدهد، این است که هیچ مسئولیت مدنی در قبال آن وجود ندارد و تضمینی هم وجود ندارد که زن مصدوم در صورت رهایی از بند بیمارستان، رفتار پرخطر خود را به شیوهای دیگر تکرار نکند، چراکه افراد آسیبپذیر از حمایتهای اجتماعی برخوردار نیستند و این حمایتها مداخلهای برای پیشگیری از بروز بحران ندارند و تا زمانی که ساختار قانونی و حمایتی نتواند به موقع وارد عمل شود، آسیبهای آن به جامعه سرایت میکند.