به گزارش جوان آنلاین به نقل از تسنیم، پس از تضعیف دولت جمهوری افغانستان و تسلط طالبان دولت روسیه در صدد احیای روابط نزدیک با طالبان شده است. اما چیزی که قابل تأمل است سیاست مسکو با رژیم طالبان و نحوه رویکرد ضد روسی این گروه است که نمیتوان تصویری دراز مدت را در روابط میان آنها با توجه به دخیل بودن عواملی چون؛ درگیری روسیه در جنگ اوکراین، کنترل نفوذ افراطگرایی اسلام رادیکال توسط روسیه در آسیای مرکزی انتظار داشت. چرا که پس از مسلط شدن طالبان بر افغانستان حضور این گروه خود تهدیدی جدی در سیاست خارجی مسکو در منطقه شده است. با توجه به تحولات صورت گرفته در منطقه روسیه سعی دارد تا از کنترل قدرتهای فرامنطقه ای، چون آمریکا و رقیبان منطقهای خود، چون چین و هند و پاکستان در افغانستان کاسته و در این راستا چندین نشست و جلسات را در روسیه و ازبکستان راه اندازی نموده است.
با چنین سیاست اعلامی و بروز یافته روسیه در قبال طالبان، روسیه در صدد سرپوش گذاشتن بر حمایت از گروههای مخالف طالبان بوده و بدون شک با توجه به استراتژی جدید سیاست خارجی روسیه در قبال افغانستان امکان تغییر مواضع روسیه در قبال افغانستان با توجه به تعریف دقیق از منافع این کشور در افغانستان وجود دارد.
حمله روسیه به اوکراین علاوه بر تاثیرات ژئوپلتیکی در منطقه دربردارنده تأثیرات بزرگ انسانی در افغانستان نیز است چراکه با حمله روسیه به اوکراین کشورهای اروپایی و غرب درصد کمکهای خود به افغانستان را کاهش داده و این موضوع منابع، همدردی و توجه میلیونها افغان را که برای بدست آوردن پول نقد، غذا و محافظت در برابر نقض حقوق بشر در تلاش هستند، از بین میبرد.
در عوض طالبان سود خواهند برد، زیرا آنها با تغییر گفتمان اهدافی چون؛ مبارزه با اشغال کشور توسط بیگانگان، مبارزه با نظام فاسد، گسترش نظام اسلامی (با توجه به خوانش جدید طالبانی) را قصدی جز اثبات قدرت خود در منطقه نداشته و با تکیه بر ابزاری چون؛ تسلط بر گروههای حاشیهای فرودست، استفاده از گروههای افراط گرا، نبود حاکمیت و ائدیولوژی درست و ایجاد موازنه میان رقبا (روسیه، پاکستان، آمریکا و هند) دیگر بدنامترین متجاوز جهان نیستند و فضای سیاسی برای تحکیم کنترل خود بر کشور به دست خواهند آورد.
تشخیص تأثیرات سیاسی درگیری روسیه و اوکراین بر افغانستان دشوارتر است. اهداف روسیه و ایالات متحده در افغانستان تا حد زیادی با یکدیگر همسو هستند، همانطور که توسط یک سری بیانیههای مشترک صادر شده توسط ایالات متحده، روسیه، چین و پاکستان که خواستار تشکیل دولت فراگیرتر از طالبان هستند، در این بیانیههای مشترک به ضمانتهای مقابله با تروریسم و احترام به حقوق جهانی بشر و زنان تاکید شده است که خود گویای این اهداف مشترک است. علیرغم افزایش شدید تنشها بین ایالات متحده و روسیه بر سر اوکراین، منافع مشترک افغانستان تا حد زیادی بدون تغییر باقی مانده است.
در ۲۰ سال گذشته، چین یک بازیگر کوچک اقتصادی و سیاسی در افغانستان و همچنین یک غیر عامل نظامی در افغانستان بوده است. بیشترین نفوذ چین از طریق پاکستان است که از طالبان حمایت کرده است و اکنون میتوان آن را با نفوذترین کنشگر سیاسی در نظر گرفت. اگرچه طالبان از نقش حامی که پاکستان ایفا کرده است خشمگین هستند و از زمان تسلط طالبان به برخی از سیاستهای پاکستان در این کشور پاسخ نداده است، اما با این حال چین و پاکستان برای دستیابی به شرایط ثبات در افغانستان با یکدیگر متحد بوده و با هم همکاری میکنند.
نتیجه نهایی این است که بحران اوکراین افغانستان را از یک تهدید امنیتی درجه دوم به تهدیدی امنیتی در سطح سوم تبدیل کرده است. به این معنی که قدرتهای بزرگ تلاش کمتری برای حل آن صرف میکنند و این موضوع تا زمانی است که طالبان در اداره کشور به جنگ داخلی یا تجدید تروریسم بین المللی تبدیل شود.
برای جلوگیری از این سرنوشت بدتر، ایالات متحده میتواند همزمان با رویارویی با روسیه در اوکراین، چندین گام عملی برای کاهش بحران انسانی افغانستان طالبان بردارد. این در حالیست که روسیه با توجه به حضور در میدان جنگ اوکراین و مقابله با غرب در جهت عدم دخالت آن در جنگ اوکراین باید به مواردی که تهدیدی جدی در حفظ منافع روسیه در منطقه است توجه ویژه داشته باشد. تهدیداتی که میتوان آنها را در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم نمود. تهدیداتی که نتایجی چون.
سرازیر شدن مهاجران افغانی به کشورهای آسیای مرکزی،
خطر گسترش تروریسم و افراط گرایی اسلامی در منطقه،
به خطر افتادن امنیت مرزی کشورهای تحت حمایت روسیه،
نارضایتیهای اجتماعی.
پایین آمدن سطح درآمد و فقر و گسترش بیکاری.
افزایش تولید تریاک و قاچاق مواد مخدر به کشورهای آسیای مرکزی که از سمت افغانستان در راستای اهداف روسیه در منطقه مورد هدف قرار گرفته شده است.