چند سالی است که ثبت تاریخ شفاهی در کشورمان رونق پیدا کرده است. ارزیابی شما از این مسئله با توجه به اینکه خود شما هم در این حیطه فعال هستید، چیست؟
تاریخ شفاهی بخشی از گستره وسیع مبحث تاریخ است. علمی است که دربردارنده تجارب است یا به تعبیری دیگر تجربهها را گردآوری میکند و ما باید از آن درس بگیریم. تاریخ شفاهی هم بخشی از این گستره وسیع تجارب و خاطرههاست و هنگامی که به اینها مراجعه میکنیم، میتواند سرلوحه زندگی و سرنوشت جمعی و فردی ما باشد. مثلاً من اگر تاریخ گاندی نوشته رومن رولان را بخوانم، به من نظام فکری و ذهنی و هم اعتمادبهنفس و امید به آینده و حرکت رو به جلو میدهد. حالا اگر ما تاریخ شفاهی یک جامعه یا یک قشر و یک گروه را بگوییم، میخواهیم استفادهها و تجارب آنها را به افراد دیگر منتقل بکنیم تا در زندگیشان به کار ببندند.
اهمیت نوشتن کتاب پرواز پای دماوند برای شخص شما از چه چیزی ناشی میشد؟
من در چند بعد مطالعاتی دارم که یک بعد آن به موضوع انقلاب اسلامی مربوط میشود، در حوزه انسانشناسی انقلاب اسلامی یکی از چیزهایی که امروزه در جهان مورد مطالعه قرار میگیرد، این است که برای هر برنامهای یک مجری هست، یعنی وقتی یک ماشین لباسشویی یا یک ابزار الکترونیکی برنامهریزی میکنند شخصی را در کنار آن قرار میدهید به عنوان متخصص فن که عیبهای آن را برطرف کند که آن یک شخص مجری یا اجراکننده است. اسلام به عنوان یک نظام ایدئولوژیک فکری و ارزشی برای خودش انسانهایی دارد که اجراکننده درستی باشند! یکسری انسانهایی هستند که از جانب خدا آمدهاند و به ما الگوها را ارائه میدهند که همان انسان کامل یا پیامبران و ائمه (علیهمالسلام) هستند. در ادامه و در طول این مسیر یکسری انسانهای دیگری هستند که از همین الگوها (پیامبران و ائمه) برخی الگوهای رفتاری میگیرند و در هر زمانهای این الگوهای رفتاری را به کار میبندند و ادامه مسیر میدهند و برای دیگر انسانها و جوامع خودشان الگو میشوند. در حوزه انسانشناسی انقلاب اسلامی سؤال این است که افرادی که میخواهند یا میتوانند الگو باشند، چه کسانی هستند؟! سرمنشأ این افراد حضرت امام و علمای ما هستند؛ کسانی مثل شهید بهشتی، مطهری و امثالهم که راه را به ما نشان میدهند. این افراد در کسوت و اقشار مختلف مشغول خدمت با توجه به این الگوها هستند که نمونهای از اینها دانشمندانی هستند که با شهادت از دنیا رفتهاند؛ افرادی مثل شهدای هستهای و شهید فخریزاده. انگیزه من برای رفتن به سمت نوشتن کتابی درباره شهید فخریزاده همین مقدمهای است که گفتم. شهید فخریزاده یک الگوی رفتاری بسیار عالی در حوزه تکنولوژی و علم بودند که متأسفانه به خاطر نگاه امنیتی و حفاظتی که راجع به ایشان وجود داشت یکی از دانشمندان فوقسری و محرمانه در حوزه هستهای و نظامی بودند، شخصیت و نحوه زندگیشان مغفول مانده بود و ما میخواستیم تا آنجا که از دستمان برمیآید، مثل همان شعر معروفی که میگوید «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» کاری در این زمینه انجام دهیم.
به نظر میرسد درباره شهید فخریزاده غیر از خانواده و نزدیکان منابع و مآخذ زیادی برای کسب اطلاع در موردشان وجود ندارد. در جریان تألیف کتاب به چه منابع و مآخذی دسترسی داشتید؟
این کتاب یک تحقیقات جامعی در مورد شهید فخریزاده نیست و به همین علت روی کتاب زیر عنوان «پرواز پای دماوند» نوشتیم برگهایی از تاریخ شفاهی زندگی شهید فخریزاده، بنابراین باید دقت شود که ما به کتاب جامعیت ندهیم. ما از چند منظر سیره این شهید را بررسی کردیم، یکی از منظر خانواده، یکی از منظر دوستان و یکی هم از منظر جراید و مطبوعات و از این سهگانه برای نوشتن کتاب کمک گرفتیم. از طرفی، چون از زمان شهادت تا زمان انتشار کتاب بیشتر از یک سال نگذشت آنچه را که احصا کرده بودیم، به کتاب تبدیل کردیم. در واقع شاکله اصلی این کتاب بر محور خاطرات و حرفهای دوستان دوران دبیرستان، دانشگاه تا همرزمان دوران دفاع مقدس و چند تا از اقوام شهید و خاطرات خانواده و مطالب جراید و مطبوعات است.
آیا احتمال دارد برای کتاب یک نسخه کاملکنندهتری هم نوشته شود؟
اگر توفیق باشد، ما مایل به این کار هستیم ولی اینکه بگوییم حتماً باید چنین اتفاقی بیفتد، خیر. برای شهید فخریزاده تا همین الان بدون احتساب پرواز پای دماوند، سه عنوان کتاب دیگر نوشته شده است، از جمله «شنبه آرام» نوشته آقای زیداوند با محوریت صحبتهای همسر شهید، «تویی که نمیشناختمت» که نشر شاهد منتشر کرده و یک کتابی هم به اسم «فخر ایران» منتشر شده که کار انتشارات سوره مهر است، البته یکی دو تا کتاب در مورد نظریات علمی ایشان توسط دانشگاه آزاد چاپ شده که جزو آثار تاریخ شفاهی قلمداد نمیشوند. ما در این کتاب سعی کردیم مواجهه دوستان و آشنایان با شهید را بیاوریم، البته همانطور که گفتم ادعای جامعیت برای آن نداریم. اگر توفیق داشته باشیم دوست داریم ادامه پیدا کند، ولی تا اینجای کار حسب وظیفه سعی کردیم تا این خاطرات از ذهنها دور نشده است، آنها را جمعآوری کنیم، چون هر چقدر توالی زمانی به این خاطرات میخورد، از بین میروند، اما اگر در همان ماهها و سالهای اولیه سعی کنیم روایت دست اول را بیرون بدهیم، خیلی از این خاطرات را حفظ کردهایم.
سیر روایی کتاب به چه ترتیبی است و از چه زمانی تا چه زمانی را روایت میکند؟
سیر روایی کتاب از کودکی شهید تا شهادت ایشان جریان دارد و در لابهلای این بازه زمانی خاطرات دوستان، نزدیکان و آشنایان شهید فخریزاده را گردآوری کردهایم، مثلاً ما در این کتاب دو نوشته خیلی خوب را در مورد شهید آوردهایم که در مطبوعات و جراید منتشر شده بود؛ یکی یادداشت استاد خسروپناه بود، یکی هم یادداشت استاد رحیمپورازغدی که این نوشتهها به نوعی مانیفستی در مورد شهید فخریزاده ارائه میدهند، چون شهید فخریزاده ابعاد شخصیتی متنوعی داشتند و برخی او را مدیر صنایع دفاعی میدانستند، در حالی که رهبری ایشان را با عنوان دانشمند برجسته صنایع دفاعی و هستهای خطاب کردند. قطعاً خدمات ایشان ممکن است تا سالهای بعد هم ناشناخته بماند، چون شهید فخریزاده واقعاً دانشمند ذوابعادی بودند و ما سعی کردیم در این کتاب به این مهم اشاره کنیم، البته همین الان هم بسیاری از ابعاد شخصیتی ایشان در لابهلای حرفهای فرزندشان مکشوف میشود که خیلی عجیب و وسیع بوده است، به همین علت من ایشان را ابوعلی سینای زمان میدانم که شاید در هر قرنی یک نخبه شبیه ایشان داشته باشیم. شهید فخریزاده علاوه بر بهکارگیری علوم مختلف برای اهداف انقلاب خودشان نظریهپرداز هم بودند. این دانشمند شهید در مواردی با همکاری دکتر گلشنی مشغول باز کردن درهایی در حوزه فلسفه فیزیک و در حال رسیدن به این بودند که چگونه با استفاده از علوم و تکنولوژیهای روز به سمت قرآن، آیات، روایات و توحید برویم.
سبک روایی کتاب چگونه است و آیا عنصر خیالپردازی و قلم نویسنده هم نمود دارد یا خیر؟
من فقط از زبان کسانی که خاطرات را مطرح میکنند کتاب را نوشتم و به عنوان نویسنده هیچ دخل و تصرفی در کتاب نکردم.
با توجه به شناخت اندک مخاطب در مورد شهید فخریزاده، فکر میکنید مخاطب با مطالعه این کتاب تا چه اندازه میتواند به شخصیت ایشان نزدیک شود؟
من در وهله اول میگویم که این شناخت با مطالعه یک کتاب حاصل نمیشود. شهید فخریزاده را باید بعد از سالها مطالعه، گفتگو، مستندسازی و امثالهم شناخت و به همین علت است که من فکر میکنم شخصیت ایشان در ۲۰ سال آینده ممکن است بیشتر شناخته شود، ولی میتوانم بگویم که این کتاب به اندازه ایجاد یک شناخت اولیه از ایشان به مخاطب میتواند مفید باشد، چون سیر زندگی از کودکی تا شهادت ایشان در کتاب هست، مخاطب میتواند نقطه شروع تا شهادت ایشان را در لابهلای خاطرات و حرفهای خانواده و نزدیکانش پیدا کند و تا حدود اندکی به مسیر تحولی این شهید بزرگوار دست پیدا کند.
این مسئله مخاطب خاصی را میطلبد؟
من برای مخاطب عام کتاب را نوشتم، هر چند تلاش کردیم بسیاری از مفاهیم را برای مردم سادهسازی کنیم، اما برای جامعه دانشگاهی و حوزویان ما خیلی ساده و قابل فهم است، چون تا آنجا که ممکن بود سعی کردیم سادهنویسی و رواننویسی را مراعات کنیم تا ابعاد شخصیتی ایشان قابل فهم و دسترس باشد.
شخصیت دانشمندان ابعاد فراملی دارد. آیا برای ترجمه این کتاب به زبانهای دیگر یا بحث استفاده از گرنت برنامهای دارید؟
این مسئله به عهده ناشر است، البته ما علاقه زیادی برای این کار داریم و امیدواریم اتفاق بیفتد. من گمان میکنم این مسئله قدری به گذشت زمان و جاافتادن کتاب هم نیاز دارد، چون تازه چاپ دوم منتشر شده است.
فکر میکنید برای مخاطب خارجی جذابیت دارد؟
حتماً جذابیت دارد، چون وقتی که کتاب را به چند نفر از دوستان لبنانی معرفی کردم، بسیار حظ میبردند و از آن تعریف میکردند. من معتقدم اگر سیدالشهدای مقاومت شهید سلیمانی هستند، حتماً سیدالشهدای صنایع دفاعی ما شهید فخریزاده هستند و اینکه ما چنین شهدای بزرگ، عالم و دانشمندی داریم، حتماً برای مخاطب خارجی هم جذابیت دارد. جالب است بدانید که شهید تهرانیمقدم هم در بسیاری از موارد فرمولهای علمی کارشان را با همکاری و همفکری شهید فخریزاده جلو میبردند. آنچه برای مخاطب فراملی ما جذاب خواهد بود، این است که ما شهید فخریزاده را با نگاه انقلاب اسلامی به آنها معرفی کنیم، چون مفهوم استکبارستیزی و ظلمناپذیری که جزو مسلمات انقلاب اسلامی است، برای همه آدمها جذاب و دوستداشتنی است.
آیا در این کتاب حرف یا خاطره ناگفتهای از شهید فخریزاده وجود دارد؟
یکی از موضوعاتی که در این کتاب هست و در آثار مشابه کمتر به آنها توجه شده، بحث درس خواندن و دوران دانشگاه ایشان است و تا آنجا که توانستیم روی غنای این بخشها متمرکز شدیم. مثلاً خاطرات دوران تحصیل ایشان در شهرهای قم و اراک و دوستانشان که یک گروهی با اسم «هشت دلاور» داشتند و بعدها اول اسمهایشان را در کنار هم میگذارند و اسم آن را «فرج سمپوزوف» میگذارند که بعدها دو نفرشان شهید میشوند (شهید فخریزاده و شهید میری) و مابقی هم جزو استادان انقلابی کشورمان هستند.
روند جمعآوری خاطرات و تألیف کتاب چقدر طول کشید؟
کل پروسه جمعآوری و پیادهسازی و نوشتن کتاب «پرواز پای دماوند» چیزی قریب شش ماه طول کشید.
هر چند تا حدودی اسم کتاب گویاست ولی وجه تسمیه آن را بفرمایید.
ما سعی کردیم هم نماد اسطوره و مقاوم بودن ایشان باشد و هم برگرفته از محل شهادت ایشان که در نزدیکیهای دامنه کوه دماوند به شهادت رسیدند و به همین علت اسم کتاب را «پرواز پای دماوند» انتخاب کردیم.