سرویس دانش و دانشگاه جوان آنلاین _ محمد صادق عبداللهی: دانشگاه دیگر دانش گاه نیست، شده است مزون لباس، شده است پاتوق دوستانه، شده است دورهمی، شده است کلاسهای تابستانه که جوانان بعد از مدرسه برای پر کردن اوقات فراغت میروند! اگر دانشجو هستید و این یک خط و چند جمله بهتان برخورده، نگاهی به دور و برتان بیندازید، به خودتان، به هم کلاسیهایتان، به آنها که استاد خطابشان میکنید. واقعاً عمده را چه میبینید؟ دانش جو یا کاسبان دانش؟ آنجا که درش واحد پاس میکنید چیست؟ دانشگاه یا بنگاه معاملاتی دانش؟ با خود فکر کنید، دانشگاه واقعاً امروز به چه کار توسعه و پیشرفت ایران میآید؟ پایاننامههای دانشگاهها جز برای میرزا بنویسهای خیابان انقلاب برای چه کسی منفعت دارد؟ مقالاتی که با زور پرداخت ۲۰۰، ۳۰۰ هزار تومان در کنفرانسهای زپرتی بیسر و ته تأیید میشوند و در مجلات نامعتبر جهان چاپ میشوند، چه مشکلی از کشور را درمان میکنند؟
واقعاً امروز دانشگاه چه میکند جز اینکه هر شش یا هفت ماهی یکبار چندین هزار لیسانسه، فوق لیسانسه و دکترای کم سواد را با مدرکی که فوقش نشان دهندهی حفظ کردن شب امتحانی ۱۵ کتاب و جزوه است، به بازاری تحویل میدهد که در آن مدرکها به درد سر کوزه و آدمها به درد کارهای اداری ماشینی یا مسافرکشی میخورند؟
این مصائب همه ریشه در آنجا دارد که ماشین توسعه دانش و دانشگاه آنچنان با شتاب در مسیر غلط تاخت که دانش را به قول چپ اندیشان بدل به «کالا» ساخت. کالایی که دیگر امروز جویندگانش آن را دیگر از سر کشف حقیقت یا بهرهمندی از مواهب طبیعی نمیطلبند که در پیاش تا چین بروند، بلکه صرفاً میخواهندش برای نشنیدن جواب نه در مجلس خواستگاری و بستن دهان اقوام در مهمانیهای خانوادگی.
استادمان دیگر نه از سر دلسوزی برای فردای ایران و تلاش برای حل مشکلات در پی تربیت دانشجو و تدارک پایان نامه هستند بلکه برای بدست آوردن مطاع دانشیاری و استادیاری و افزایش حقوق، پایان نامه بیشتر میپذیرند، مقالههای آبکی دانشجویان را به نام خودشان چاپ میکنند و با به هم چسباندن پاراگرافهای درب و داغانِ ترجمه شدهی ۵ کتاب بینام و نشان خارجی، کتاب مینویسند و رزومه پر میکنند.
اینطور است که استاد ادبیات این کشور در مسابقهای تلویزیونی ظاهر میشود، با پیشهی استادیش فخر میفروشد، اما در آخر «رزاز» را با «بزاز» جابهجا میگیرد و حذف میشود.
به حال ابتذال دانشگاه باید گریست
دکتر نعمت الله فاضلی، هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، بهمن ماه سال گذشته طی سخنرانیای ۱۵ دقیقهای که با عنوان «خاک بر سر آن استاد دانشگاه!» در فضای مجازی مشهور شد، از دردهایی گفت که او را به عنوان نمونهی یک استاد واقعی رنج میدهد.
دکتر فاضلی در سخنرانی خود بیان داشت: «پژوهش خانم دکتر زهرا محمدی که با نام روایت دگرگونی فرهنگی در دانشگاه ایرانی به چاپ رسیده است دربردارنده نتایج مطالعهای بر روی سه نسل از اساتید علوم اجتماعی دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی، شهید بهشتی و تربیت مدرس است. این پژوهش که قابل تعمیم به همهی اساتید علوم انسانی است، نشان میدهد هر چقدر به امروز میآییم جنبههای اخلاقی، منشی و رفتاری استادان از جهات گوناگون بدتر میشود، میزان سرمایههای فرهنگی و اخلاقی و منش استادان روز به روز کاهش پیدا میکند. استادان جدید و جوانتر از جهت شناختی وضعشان بهتر است، بیشتر زبان انگلیسی میدانند و نرم افزارها میشناسند، بیشتر فوت و فن استاد شدن را میدانند و چهل سالشان نشده استاد تمام میشوند، رزومههای بزرگ و پر از مقاله و کتاب دارند، کلی از این آت و آشغالها را ریختهاند در رزومهشان، هر کس را نگاه میکنی یک روزمه دارد پنجاه متر و ۷۰۰ یا ۵۰۰ مقاله دارد و هنوز ۴۵ ساله نشده استاد تمام شده است. خیلی از شاگردان من استاد شدهاند و من هنوز تازه پارسال دانشیار شدهام. این فاجعه است، این ابتذال است و باید گریه کنیم، صادقانه میگویم.»
این استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه در ادامه سخنان خود با اشاره به گزارش خانم دکتر فاطمه جواهری با عنوان «سیاست فرهنگی در وزارت علوم» گفت: «اوضاع دانشگاهها، استادان و دانشجویان بهویژه در تحصیلات تکمیلی به لحاظ منش، به لحاظ قابلیتهای تفکر انتقادی، گوش دادن، شنیدن و صحبت کردن، به لحاظ صداقت، به لحاظ ارزشهای وجودی که یک انسان دانشگاهی باید داشته باشد، اینکه سر مشق و نمونه باشد بسیار اسف بار است.»
بیش از پنجاه درصد از استادان ما سواد خواندن و نوشتن ندارند
دکتر فاضلی ادامه داد: «متأسفانه باید بگویم بسیاری از استادان ما، بیش از پنجاه درصدشان، سواد خواندن و نوشتن ندارند. بسیار طبیعی است. آزمون پرلز درباره آموزش و پرورش در سال ۲۰۱۶ نشان میدهد ما از نظر درک مطلب از بین ۵۰ کشوری که آزمون دادهاند رتبهی ۴۵ را داریم و از افغانستان هم عقبتریم، خب همینها بعد میروند کرور کرور دکتری و فوق لیسانس میگیرند. بسیاری از استادان ما که کتاب هم نوشتهاند اگر بهشان بگویی بشین یک صفحه خلاقه بنویس توانش را ندارد، بگوییم بنشین و یک صفحه رمان را با حوصله و لذت بخوان توان و آمادگیش را ندارد. بگوییم بشین یک ساعت گوش کن، دقت کن و تمرکز کن، آمادگیش را ندارد.»
این استاد دانشگاه با انتقاد از اعطای لقب استاد و دکتر به بسیاری از دانش آموختگان دانشگاهها بیان داشت: «ظلم به مقام علم و دانش است که به بسیاری از استادان دانشگاه لقب «استاد» و «دکتر» میدهیم. این ظلم و بیاحترامی به ناموس علم و اخلاق و بشریت است. آنها که این القاب را گرفتهاند مقصر نیستند. سیستمی باید پاسخگو باشد که کرور کرور دکتر و استاد تربیت میکند. آیین نامه ارتقاء، سیستم ارتقادهی و پاداش دهی و نظام کنترل کیفیت باید پاسخگو باشد! سیستم سیاسی و مدیریتی باید پاسخگو باشد که کرور کرور این آدمهای کم سواد را خانم دکتر و آقای دکتر و استاد دانشگاه خطاب میکند!»
علما، روحانیون، استادان بیدار شوید!
هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و علوم انسانی خطاب به علما، اساتید، دانشجویان و روحانیون گفت: «دانشگاه فقط متن نیست، منش هم هست و این منش مهمتر از مقاله و متن است! کتاب «دانشگاه به سوی فضیلتِ» جان نیکسون را بخوانید. استدعا میکنم بخوانید! گزارش خانم دکتر جواهری را بخوانید تا ببینید چه اتفاقی در دانشگاههای کشور افتاده است. علما، روحانیون، استادان بیدار شوید! داستان این است که دزدی کردن و استثمار دانشجو در دانشگاه ما هنجار شده است؛ استادی که هیچ سهمی در نوشتن مقالهای ندارد اسم خودش در نهایت بیشرمی روی مقاله و کتاب میآورد. هزار نوع ناهنجاری در دانشگاهها به نام قانون اعمال میشود!»
دکتر فاضلی با انتقاد از سیستم اداری ساختار دانش، گفت: «ما در سیستم اداریای افتادهایم که فقط چیزهایی که میتوان شمرد را محاسبه میکنیم. کیفیت انسان، اخلاق و منشی که اساس آرمان و رسالت دانشگاه در تمام جهان به ویژه ایران بوده است را فراموش کردهایم و نهتنها فراموش کردهایم بلکه هر کاری برای تحقیر منش انسانی جامعه و دانشگاه انجام میدهیم. این چه سیستمی است که انسان را به انسانیتش به حاشیه میراند، اما به مقالهاش احترام میگذارد؟ چون میشود آن را کیلو کرد و سنجید؟»
خاک بر سر آن استاد دانشگاه!
هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی با اشاره به کتاب «مرگ مدرسه» که به زودی به قلم دکتر نظمیه منتشر خواهد شد، ادامه داد: «آموزش و پروش ما گفتمانش انتقادی نیست و آرزو میکنم به زودی کتابهای انتقادی بیشتری درباره آموزش و پروش، آموزش عالی و استادان نوشته شود تا ببینیم از ۵۰۰ هزار دکتری که در دانشگاه به عنوان استاد و معلم تدریس میکنند، چه سیستمی را ایجاد کرده که از آن جامعهای عصبانی به وجود آمده است!»
دکتر فاضلی در پایان سخنرانی خود خاطر نشان کرد: «خاک بر سر آن استاد دانشگاهی که مشکلات را میبینید، اما فقط دلش به این خوش است که توانسته پست و ارتقایش را به موقع بگیرد و ۴۰ سالش نشده استاد تمام شده است و انواع پستها گرفته و رزومههایی دارد که شامل ۴۰۰ مقاله است. خاک بر سر آن دانشگاه و آن سیستم دانشگاهی!»