کد خبر: 951249
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۱
نیره ساری
شب عید بود. باران تند و رگباری می‌بارید. ترافیک خیابان تقریبا نیمه روان بود. همین باعث شد تا افراد عبوری نگاهم را به خود جلب کنند. مرد، فرزند کوچکی را در آغوش داشت و زیر سقف ایستاده بود و خانوم در حاشیه خیابان برای تک تک ماشین‌ها دست تکان می‌داد. امان از روز‌های بارانی که تاکسی‌های معمولی به حداکثر گرفتن کرایه بسنده می‌کنند و تاکسی‌های اینترنتی هم از افزایش ارقام دریغ ندارند.
 
نگاه زن سرشار از استرس بود و به خاطر باران، آب از سر و صورتش می‌چکید. گهگاهی این استرس با نگاه به مرد و فرزندش بیشتر می‌شد. ساعت ماشین ۹ و ۱۵ دقیقه را نشان می‌داد و همین باعث شد، بی آنکه مطلع از مقصد او بشوم، از سوار کردن آن‌ها پشیمان شوم. چند متری جلوتر رفتم، اما ذهنم روی نگاه زن متمرکز ماند. علی رغم قانع بودن منطقم، کنار خیابان ترمز کردم و به دنبال زن رفتم. مقصدش را پرسیدم و متوجه شدم تا بخشی از راه هم مسیر هستیم. به سمت ماشین دعوتشان کردم. اما به یکباره دیدم مرد فرزند را در بدو ورود به ماشین اغوش مادر انداخت و در مسیر خیابان شلوغ و باران شدید محو شد.

از آیینه به زن نگاه کردم، صورتش خیس بود. هنوز چند متری حرکت نکرده بودم که صدای گریه او را شنیدم. حالا دیگر باران و اشک یکی شده بود. بی آنکه چیزی بپرسم شروع به حرف زدن کرد. قصه کوتاه بود. نقلی از بزرگترین آسیب اجتماعی!

مردی که رفت، برادرش بود. همسرش معتاد بود، اما به خاطر عشق دختر سه ساله به پدرش طلاق نگرفته است. گفت: خانه داشتیم، فروخت. ماشین داشتیم فروخت. زندگی خوب داشتیم، دود شد وهوا رفت و حالا این منم در کنج اتاق ۱۲ متری اجاره‌ای که روز‌ها را می‌گذرانم و باید از صبح تا شب کار کنم تا خرج زندگی را بدهم. هفته‌ای تقریبا صد تومان به شوهرش بابت هزینه اعتیاد می‌داد. همچنان اشک می‌ریخت و دختر کوچکش اشک‌های مادرش را پاک می‌کرد و دائما از وی درخواست می‌کرد تا گریه نکند!

وقتی به مقصد مشترک رسیدیم متوجه شدم برای ادامه راه هم تقریبا هم مسیر هستیم. خیلی تلاش کردم در ادامه چیزی برای تسکین دلش بگویم، اما نتوانستم. تنها سعی کردم احساس بدی از لحظاتی در ماشین است نداشته باشد و به او گفتم همیشه در شب و روز‌های بارانی خانم‌ها را سوار ماشین می‌کنم.

به مقصد رسیدیم، پیاده شد. تا رسیدن به خانه به نگاه معصوم دختری فکر می‌کردم که آینده مبهمی دارد و زندگی مادری که در مسیر اعتیاد همسرش تلاش می‌کند تا به خاطر دخترش طلاق نگیرد.

اما در گوشه گوشه این شهر چند زن مثل این فرد وجود دارند که علی رغم اعتیاد همسرشان بنا به دلایل مختلف به جدا شدن فکر نمی‌کنند! حال آنکه بسیاری از افراد فارغ از احساس‌های زنانه و مادرانه به دلیل اعتیاد مجبور به پاک کردن صورت مسئله از زندگی خود شده‌اند. موضوعی که هر ساله به آمار طلاق می‌افزاید.

این یعنی گره خوردن دو آسیب اجتماعی به یکدیگر، اما نکته مهم اینجاست که در مورد اخیر، اعتیاد مرد جزو آمار آسیب اجتماعی محسوب می‌شود، اما عدم جدایی زن، یک طلاق نانوشته و ثبت نشده است. این در حالی است که همین چند روز پیش آماری منتشر که طبق آن ۵۵ درصد طلاق‌ها به دلیل اعتیاد صورت می‌گیرد. با چنین تفاسیری می‌توان گفت: ۵۵ درصد تنها آمار ثبت شده است، اما بخش بزرگی از مهم‌ترین آسیب اجتماعی به صورت ثبت نشده رخ می‌دهد، مثل طلاق‌های عاطفی! در نتیجه شاید پر بیراه نیست که برخی کارشناسان عقیده دارند تا سال ۱۴۰۰ به ازای هر ازدواج دو طلاق خواهیم داشت!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار