کد خبر: 949123
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۶:۵۵
اندر حکایت عید و عیدی‌بازی‌های ما
از دی ماه خرید خودش را آغاز کرده؛ کفش از باغ سپهسالار، مانتو از نازی‌آباد، شلوار از تیراژه، دمدمای عید شده و منتظر است ماهواره بگوید روسری چه چیز و چه رنگ مد امسال است... این روایت خیلی از خانم و لابد آقایان در آستانه نوروز است...
مجید محمد
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: از دی ماه خرید خودش را آغاز کرده؛ کفش از باغ سپهسالار، مانتو از نازی‌آباد، شلوار از تیراژه، دمدمای عید شده و منتظر است ماهواره بگوید روسری چه چیز و چه رنگ مد امسال است... این روایت خیلی از خانم و لابد آقایان در آستانه نوروز است، اما از اینکه بگذریم همه‌مان یه جورایی درگیر ماجرا‌های ریز و درشت عید هستیم. شاید شما هم شخصیت یک یا چند مورد از ماجرا‌های زیر باشید.

-۱ هم با زنش نشسته است، هم کلاً بازنشسته اداره است. با این همه اندازه سه کیلو آجیل به وی عیدی داده‌اند. هنوز توکلش به خداست. دستش رو به آسمان است و برای شفای دولت نیز دعا می‌کند.
-۲ به فامیل گفته است رفته‌ام تهران و کلی پز داده است. حالا نمی‌خواهیم بگوییم کجای تهران است. به قول مادرش دامادم تهرانی است و همین یعنی خیلی. پشت تلفن از قبل عید شروع می‌کند به تعریف: شمسی خانم خونه‌تکونی رو چه کردی؟ دیگه تو تهران مد نیست دیوار اسکاچ بکشیم، ما دادیم رنگ کنن. مبل‌ها رو هم گذاشتم دم در شهرداری ببره... چی؟ صفرعلی؟ اونم خوبه؟ ولی دیگه نگو صفرعلی! دیگه اون آدم سابق نیست، از وقتی اومدیم تهران کامران صداش میکنن! قراره عید بریم استامبول...
-۳ اینکه می‌گویند سال به سال دریغ از پارسال واقعیت دارد. سالی چند نفر از بین ما کم می‌شوند. چند نفری هم یا ما با آن‌ها قهر می‌کنیم یا دیگران با ما قهر می‌کنند. دیگه کسی باقی نمی‌مونه برای دید و بازدید عید.
-۴ می‌گم چرا سفره هفت‌سین برپا می‌کنی، اعتقاد داری؟ می‌گه نه بابا برای سلفی‌گرفتنه. خودت می‌دونی که! همه سین‌ها مصنوعی و پلاستیکی‌اند. برخی هم غلط املایی داره و با صات نوشته می‌شه و سین خوانده میشه!
-۵ کلاً باید در هر شرایطی آزارمان برسد. سه ماه قبل عید بوی وایتکسی است که به مشام می‌رسه، از در تا دیوار و سقف خانه را باید با سیم ظرفشویی سایید، آب گرفت و شست‌وشو داد، بعضی‌ها هم که خانه را با مخشان با هم تکان می‌دهند: قدر جهاز یک بی‌بضاعت اجناس را بیرون می‌ریزند و بهانه عید را می‌کنند، از روز اول عید تا لحظه مرگ، شوهرشان را مقروض می‌کنند، فقط برای اینکه دخترخاله عفت و شکوه و ملوک‌خاتون ببینن و بدونن که ما ندار نیستیم، غافل از اینکه ملک‌خاتون با این سن و سال حتی یادش نیست اسم شوهرت چی بوده؟ سال به دوازده ماه هر پنج‌شنبه قبر آقا بزرگ رو گم می‌کنه تو بهشت زهرا، حالا چه جور یادشه مبل شما چی بوده، من موندم؟! آسایش رو از همه می‌گیریم که چی؟ خانه‌تکانی داریم... سر و صدا و داد و بیداد سر آقایان که اکبر آقا پاشو کار کن مردای مردم فرش می‌شورند تو فقط نشستی تپ زدی تو خونه... راستی این روز‌ها اگه دیدید کسی داره از پشت پنجره خانه‌ای به شما دست تکان می‌ده سلام نکنید ایشان در حال پاک کردن شیشه خانه است!
-۶ تنگ خریده است اندازه یک نعلبکی، قدر یک استکان هم آب بیشتر جا نمی‌گیرد، ماهی خریده است دو تا؛ حتماً هم شمارش می‌کند سه دم باشد!
-۷ بنده خدا پدر‌ها همیشه مظلوم واقع می‌شوند؛ عید به عید اگر خدایی نکرده لباسی، چیزی از ترس پری خانم بخرن که البته خیلی کم پیش خواهد آمد، بعد هم که بپرسند: «حاج اسماعیل شما برا خودت چیزی نخریدی؟» می‌گویند‌ای بابا عید مال بچه‌هاست... چقدر این جمله به گوش همه ما آشناست.
-۸ امسال دیگه قول بدید به یکدیگر رحم کنید: هر چی تعارف کردن، اگه واقعاً نمی‌خورید جیبتون نذارید و برندارید. امسال خیلی گرونیه. پرتقال رو روز اول عید بخرید ممکنه دوم عید تموم شده باشه، تورم معلوم نمی‌کنه. ممکنه نتونید همونم بخرید جلوی مهمون بگذارید؛ و قول بدیم آرزو‌های یخچالی‌مان را در خانه دیگران برآورده نکنیم که هر رفتی یک آمدی دارد. از ما گفتن بود.
-۹ حالا که ارزش پول بالاتر نرفته و پایین هم آمده، امسال عیدی هر چقدر دادید فرقی نداره، کم و بیش هیچی نمی‌توانند بخرند... راستی این بچه‌ها دل دارند، عیدی آن‌ها را نگیرید که: «بدید ما برات جمع کنیم...» بعد همان را به عنوان عیدی برنگردانید به همان‌ها که داده‌اند! گناه دارد بچه، دلش می‌شکنه.
-۱۰ پنج‌شنبه آخر سال کل فامیل تو بهشت زهرا (س) سر یک تکه قبر جمع می‌شن، همه همدیگر رو می‌بینن، بعد نصف اون جمعیت خونه هم نمی‌رن، بعد سال‌ها صبر می‌کنن، وقتی یکی مرد عید اولش می‌رن سر خاکش و به بقیه می‌گن خوابش رو دیدم، شبیه یه یاکریم اومده بود پشت پنجره.
-۱۱ هر کسی عید خانه‌تان آمد اگر قرار بود بعدش جایی برید بازگو نکنید که ما داریم می‌ریم شما هم بیایید. هیئت که نیست ۱۰ دست بشقاب پذیرایی داشته باشن. ۱۰ نفر شمایید پنج نفر هم خانه‌شان از قبل مهمان داشته‌اند، بعد بنده خدا توی ۴۰ متر خانه چطور از شما پذیرایی کند.
-۱۲ عیددیدنی می‌روید، مسابقه که نیست، عجله نکنید، بگذارید یک دقیقه از زنگ زدنتان بگذرد، بعد فرار کنید و خداحافظی کنید.
-۱۳ می‌گویند «کعبه یک سنگ نشانی ست که ره گم نشود/حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟»؛ بعد غرق در فال حافظ نه یکی چندین تا می‌گیره تا اونی که می‌خواد دربیاد. بعد دعا و نیایش لحظه سال تحویل یادش می‌ره.
-۱۴ یه زمانی این جوری نبود، آیفون تصویری نبود، زنگ بلبلی بود، دستمون رو می‌گذاشتیم روش برنمی‌داشتیم تا برسن در را باز کنن. اگر هم کسی خانه نبود کاغذ می‌نوشتن لای در که آمدیم نبودید. بعد‌ها اگر طرف در خانه نبود با خودکار، مداد و ماژیک اسم کل فامیل رو روی در و دیوار خانه‌ها یادگاری می‌نوشتن! چه افتضاحی بود! الان دیگه گوشی اومده و اس‌ام‌اس و زنگ زدن با انواع شماره‌های ناشناس و دیگر نمی‌توانیم در برویم از مهمان، البته غصه نخورید، آن‌ها برای خوردن پسته می‌آیند، ببینند ندارید خودشان می‌روند منزل نفر بعدی...
-۱۵ خدا نکند کسی در عید ماشینی، خانه‌ای، مبلی، یخچالی، چیزی خریده باشد. تا در تمام مهمانی‌ها به گوش همه نرساند ول‌کن نیست. باید به همه بگوید، حالا به عناوین مختلف: دیر اومدی آقا محسن... آره این ماشین جدیده اذیت می‌کنه؛ یه کم... اِه؟! ماشین خریدی؟ ناهید جون! دیروز یخ برداشتم از تو ساید ریختم تو گلدون... و هزار جور و واجور دیگه که فقط بخواهند اعلام کنند ما چیزی جدید خریده‌ایم.
-۱۶ شما را به نوح نبی قسم که اینقدر سؤال‌های بی‌مورد در ایام عید نکنین. چرا از تازه‌عروس داماد‌ها تندی می‌پرسید بچه‌دار نشدید؟... دخترت شوهر نکرد؟ برا پسرت چرا زن نمی‌گیری؟ عباس چرا ازدواج نمی‌کنی؟ دخترت خواستگار داره؟ جهاز جور کردی براش؟ خب علی آقا چقدری حقوق می‌گیری؟ کجا کار می‌کنی؟ همون «هوا خوبه» و تحلیل برجام بهتره به خدا...

-۱۷ ما خیلی باکلاس و متمدن هستیم؛ روز طبیعت به چهره طبیعی دشت، جنگل و کوه سیلی می‌زنیم، درخت‌ها را می‌شکنیم، آتش می‌زنیم، کلی زباله تولید می‌کنیم، آسمان را پر از دود جوجه‌کباب می‌کنیم. سیزده‌مان را با گره زدن گیاه‌ها به هم در می‌کنیم، بی‌خبر از آنکه صاحب این باغ یا زمین اصلاً راضی هست؟ همین کار‌ها را می‌کنیم که غروب سیزده‌بدر غم‌انگیز و جانکاه‌ترین غروب سال می‌شود.

-۱۸ حالا این همه سال جدید دیدیم، اونی که هیچ وقت جدید نشد ما بودیم. ما هی کهنه‌تر و فرسوده‌تر و ناراحت‌تر شدیم. ۱۳ روز با خودمون و فامیل و زندگی آشتی کردیم، بعد هی بهانه تراشیدیم تا قهر کنیم. به جایی برنمی‌خوره اگر وقت بذاریم بفهمیم صله رحم ارزشش بالاتر است از خیلی چیز‌های دیگه. اصلاً سؤال نمی‌کنن عمو جون قلبت بهتره یا نه؟ میزبان هم مهلت نمی‌ده! تا می‌گی سلام، می‌گن بفرمایید چای. می‌گی احوال شما؟ می‌گن بفرمایید میوه، شکلات، آجیل و... هرجور شده از ته دلت، اما، بپرس حال دلت چطوره؟ برادر من، خواهر من، عزیز، بگذار بداند یک سال دیگر خواهری، برادری، عمویی، خاله‌ای داری... عزت زیاد!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار