سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: این روزها فریدون جیرانی با سریال نهنگ آبی در حال محک زدن خود در شبکه نمایش خانگی است. دهم اسفند فریدون جیرانی وارد شصت و هشتمین سال زندگیاش شد، اساساً جیرانی از آن دسته هنرمندانی است که میشود با خیال راحت به او لقب آرتیست داد؛ فیلمسازی که در این سن و سال با فرمگرایی فیلم میسازد و به هیچ وجه از تجربهگرایی واهمه ندارد. اساساً نگرش جیرانی به سینما ریشهای است، ژورنالیستی که کار هنریاش را با خبرنگاری و نقدسینما آغاز کرده و بعد از آن فیلمنامه نوشته و بازنویسی کرده، اما نام فریدون جیرانی با تاریخ سینما منطبق شده. او یک تاریخنگار متحرک سینماست که در این سن و سال هم هنوز همه چیز را با تاریخ و زمانش میداند. این دانایی مختص جیرانی است و همه سینماییها به این مسئله مهم واقفند. این ریشه دانایی از همان دوره روزنامهنگاری با جیرانی مانده است. شما را ارجاع میدهم به گفتوگوهایی که جیرانی با هنرمندان انجام میدهد. هوشمندی جیرانی به عنوان یک مصاحبهکننده در این است که تاریخ را میداند و همیشه از مهمانهای برنامهاش سؤالهای ریشهای میپرسد مثلاً اینکه اولین بار چه تاریخی و در چه سینمایی اولین فیلم زندگیات را دیدی؟ در چنین وقتی مهمان به هیچ وجه نمیتواند به جیرانی آدرس اشتباه بدهد، زیرا وی تسلط کافی و مطمئنی به تاریخ سینمای ایران دارد. گاهی نگارنده فکر میکند جیرانی در وقت خواب هم خواب سینما را میبیند، اما اگر بخوابد! جیرانی هنرمند چندوجهی است. اگر نگاهی به کارنامه هنری او بیندازید قطعاً درک خواهید کرد که او تأثیر مهمی در بخشی از سینمای دهه ۶۰ داشته. فیلمنامهنویس فیلمهای مهمی مثل نرگس، گلهای داوودی، سناتور و حتی بازنویسی تعدادی از فیلمها را انجام داده که میشود گفت: آن فیلمها هم بخش مهمی از تاریخ سینمای ایران محسوب میشوند و شاید بشود گفت: جیرانی کسی بود که جریان بازنویسی فیلمنامه را در سینمای ایران به راه انداخت، اما در سال ۶۶ بعد از پشت سر گذاشتن سابقه فیلمنامهنویسی در سینما، تصمیم میگیرد اولین فیلم بلندش را بسازد، اما فیلم صعود برای جیرانی نتوانست راضیکننده باشد و انگار او پذیرفت اگر چه فیلمنامهنویس خوبی است، اما شاید فیلمساز خوبی نباشد و دوباره به فیلمنامهنویسی رو آورد. برای رسول صدرعاملی، اصغر هاشمی، شاپور قریب و احمد امینی فیلمنامه نوشت و در اواسط دهه ۷۰ دومین فیلمش را ساخت. بعد از ۱۰، ۱۱ سال فیلم قرمز با نویسندگی و کارگردانی جیرانی در سینماها اکران شد که ۳۷۵ میلیون فروخت. قرمز در هفدهمین جشنواره فیلم فجر کاندیدای هشت سیمرغ شده بود که در نهایت محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی برای بازی در قرمز سیمرغ گرفتند. بعد از فیلم قرمز جیرانی فهمید که میتواند فیلمساز فیلمهای پرمخاطبی باشد. سینمای ملودرام که مهمترین اساس آن موقعیت و شخصیتپردازی است و جیرانی متخصص آن بود، سال بعد آب و آتش را ساخت که این فیلم هم به دلیل قصهاش با استقبال خیلی خوبی مواجه شد. دیگر جیرانی به فیلمسازی حرفهای تبدیل شد و چرخه فیلمسازیاش به راه افتاد. در موازات فیلمسازی دست از پژوهش و تاریخنگاری نکشید. فیلم شام آخر در سال ۸۰ ساخته شد؛ فیلمی داستانگو که تا به حال در سینما کسی به آن نپرداخته بود. شام آخر به دلیل قصه نامتعارفی که داشت توانست مخاطب بیشماری را جذب کند. فیلم زنانهای که قصهاش برای مخاطب آن روزها نامتعارف بود برای همین کسی انتظار چنین موضوعی را در سینمای ایران نداشت. جیرانی به دلیل علاقهاش به دنیای مطبوعات و فضای ژورنالیستی سهگانهای نیز درباره دنیای بازیگری ساخت. اگر چه این سهگانه تمام و کمال دیده نشد، اما ساخت این سهگانه برای جیرانی ادای دین محسوب میشد. قطعاً او به عنوان کارگردان میدانسته که امکان دارد مخاطب این سهگانه را نپذیرد. اما جیرانی به عنوان کسی که ملودرام را به خوبی میشناخت دوست داشت وارد فضای فانتزی هم بشود که فیلم صورتی را کارگردانی کرد. اگر چه این فیلم با تمام فیلمهای جیرانی متفاوت است، اما باز هم میشود فیلم صورتی را به دلیل ساختار منسجم و شخصیتپردازیهایش پذیرفت. بعد از صورتی، فیلمساز ما تصمیم میگیرد دوباره وارد فضایی مثل فیلم قرمز شود، برای همین پارکوی را میسازد که یک اثر روانشناسانه است، اما نمیتواند به قرمز برسد. جیرانی ساخت سریال را هم با مرگ تدریجی یک رؤیا تجربه میکند؛ سریالی پرمخاطب که سال ۸۷ از شبکه دوم سیما پخش شد. این سریال توانست مخاطب زیادی به خود اختصاص دهد. کارگردان ملودرامی مثل جیرانی در دولت نهم فیلمی می سازد به نام من مادر هستم که چند روز بعد از اکران دستور توقیف آن صادر میشود، اما من مادر هستم با چند اصلاحی دوباره اکران شد. جیرانی با نکتهنگری به اطرافش نگاه میکند، مشرقیهای فیلمهای او گاهی زن و گاهی مرد هستند، اما این مشرقیها همگی در وضعیت بحرانی به سر میبرند. جیرانی تا به حال نگفته چرا از نام خانوادگی مشرقی برای بعضی از کاراکترهایش استفاده میکند. آیا واقعاً مشرقی نام خانوادگی ناظم جیرانی در دروان مدرسهاش بوده است؟
سینمای جیرانی شناسنامه دارد. این شناسنامه با المانهای بصری گره خورده است، تاریکی (قطع برق)، پله و باران از المانهای مهم فیلمهای جیرانی محسوب میشوند. شما نمیتوانید این نکات را رد کنید، زیرا جیرانی از این المانهای بصری در فیلمسازیاش استفاده کرده؛ کسی جز جیرانی در سینمای ایران نداریم که به این اندازه به ژانر وفادار باشد. او ملودرام و نوآر را به خوبی میشناسد. او در دهه ۶۰ زندگیاش تصمیم میگیرد فیلمی بسازد که اساساً یک فرمگرایی محسوب میشود. خفگی خاصترین تجربه جیرانی است که باز هم موفقیتآمیز است. آشفتگی فیلم جدید جیرانی که در جشنواره فجر نمایش داده شد بیتردید یکی از مهمترین فیلمهای جیرانی محسوب میشود، فیلمی که قواعد ساختاریاش فراتر از سینمای ایران است. بهرهگیری از ژانر مهمترین عنصر دو فیلم آخر جیرانی است، البته که سریال نهنگ آبی این روزها در شبکه خانگی عرضه میشود، اما باید برای نظر دادن تا پایان سریال صبر کرد.