دولت انگلیس در اقدام علیه جنبش حزبالله لبنان، شاخه سیاسی این گروه را در ردیف گروههای تروریستی قرار داد و هرگونه همکاری با تمامی ارکان مرتبط با این گروه را ممنوع اعلام نمود. در این رابطه جرمی هانت، وزیر خارجه و ساجد جاوید وزیر کشور دولت ترزا میبا اعلام آنچه فعالیتهای بیثباتساز حزبالله در خاورمیانه نامیدند، تأکید کردند که بریتانیا از این پس تمایزی بین شاخه سیاسی و شاخه نظامی حزبالله قائل نیست. ترزا می، نخستوزیر انگلیس نیز چندی پیش در انتقاد از سخنان جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر و اقلیت پارلمان این کشور که از حزبالله با عنوان دوست یاد کرده بود، اظهار داشت که آنچه ما در حزب کارگر مشاهده میکنیم دوستی با حزبالله و دشمنی با امریکا و اسرائیل است. این رویکرد دولت بریتانیا در حالی است که اتحادیه اروپا طی این سالها بین شاخه نظامی و سیاسی این گروه تمایز قائل شده است. در همین چارچوب فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در دیدار با وزیر خارجه لبنان با رد مواضع انگلیس، آن را موضوعی مربوط به حاکمیت این کشور دانست که بر مواضع اتحادیه اروپا در مورد حزبالله تأثیری نمیگذارد. در این شرایط سؤال این است که چرا انگلیس در این زمان چنین موضوعی را علیه حزبالله مطرح کرده است.
تدقیق در پیشینه مواضع دولت انگلیس نشان میدهد که همواره نسبت به حزبالله رویکردی خصمانه داشته است، برای مثال میتوان به مسائل جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ حزبالله با رژیم صهیونیستی اشاره کرد که انگلیس طی آن علاوه بر ممانعت از تصویب قوانین علیه صهیونیستها، به دنبال تضعیف حزبالله نیز بود. مایکل اوهنلن، کارشناس اندیشکده بروکینگز در حوزه مسائل بینالملل در این باره میگوید که تونی بلر، نخستوزیر وقت انگلیس ضمن پشتیبانی از موضع امریکا خواستار اعزام نیروهای امنیتی بینالمللی به جنوب لبنان شد تا بلکه به این ترتیب توان حزبالله در حمله به شهرهای صهیونیستی کاهش یابد. بلر همچنین در توجیه اشتباهات خود در یک کنفرانس خبری گفت که در لبنان، فلسطین و عراق مشکلات بزرگی وجود دارد، اما این مشکلات را به ایران نسبت داد و صراحتاً ایران را اصلیترین تهدید استراتژیک برای صلح خاورمیانه خواند. وی در آگوست ۲۰۰۶ برای اینکه از سیر حوادث عقب نماند، عناوین محور افراط و محور اعتدال را برای وضعیت کشورهای منطقه در دوره بعد از جنگ ۳۳ روزه به کار برد. مارگارت بکت، وزیر خارجه وقت انگلیس نیز حتی پس از وقوع فاجعه قانا از محکومیت اقدامات صهیونیستها خودداری و اعمال آنها را تأیید کرد.
در تحلیل رویکرد جدید دولت انگلیس نیز باید به نکات چندی توجه نمود. نخست، وضعیت حزبالله در ساختار سیاست داخلی لبنان است که در انتخابات اخیر در قالب جریان ۸ مارس و در ائتلاف با جنبش امل توانست سه وزارتخانه را به خود اختصاص دهد. در حالی که امریکا و انگلیس بهرغم حمایت از جریان المستقبل، نتوانستند مانع این پیروزی شوند. در درجه دوم باید به گسترش قابلیتهای حزبالله پس از جنگ ۳۳ روزه و به ویژه نقش بارز این گروه در حمایت از دولت سوریه و مبارزه با تروریسم در بحرانهای عراق و سوریه طی سالهای اخیر اشاره کرد. سوریه از حامیان حزبالله در جنگ سال ۲۰۰۶ بود. در مقابل کمکهای حزبالله در پیشرفتهای ارتش سوریه با همراهی نظامی روسیه و حمایتهای مالی، آماد و پشتیبانی ایران، مانع از سقوط دولت سوریه توسط معارضین شد. حزبالله به ویژه در نبردهای آزادسازی مناطق تحت اشغال داعش در سوریه همچون شهر راهبردی القصیر نقش مهمی بازی کرد؛ مسائلی که رویکرد خصمانه انگلیس را به همراه داشت، چرا که بقای دولت سوریه، تقویت بیش از پیش محور مقاومت، ایران و سوریه و حزبالله را در پی دارد.
در طرف دیگر به نظر میرسد که موضعگیری خصمانه دولت انگلیس در قرار دادن شاخه سیاسی حزبالله در لیست گروههای تروریستی در ادامه تلاش این کشور برای خروج از اتحادیه اروپا و موضعگیریهای مستقل و یکجانبه انجام میگیرد. همانگونه که گفته شد، موضع اتحادیه اروپا در این باره متفاوت با موضع انگلیس است. بنابراین، یک سوی تلاش انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا را میتوان اتخاذ چنین مواضع یکجانبهای ارزیابی کرد. به همین ترتیب، این مواضع انگلیس را به رویکرد امریکا نزدیک میسازد که حزبالله را به طور کلی در فهرست گروههای تروریستی قرار دادهاند. بدین لحاظ به نظر میرسد که قرار دادن حزبالله در لیست گروههای تروریستی نشان میدهد که انگلیس به همان اندازه که از نقش حزبالله در مقابله با تروریسم و حمایت از دولت سوریه ناراضی است و آن را فعالیتهای بیثباتساز این گروه در خاورمیانه میخواند، همان قدر نیز خواستار نزدیکی به امریکا و ترامپ در اتخاذ سیاستهای یکجانبه است.