سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- نگین خلجسرشکی: پدرم با حسرت از روزگاری تعریف میکرد که سر آدم میرفت، اما قول او نمیرفت. زمین و زمان هم نمیتوانستند یک نفر را از وفای به عهد بازدارند، اما الان جور دیگری شده است. خیلی از حرفها باد هوا هستند و خیلی از قولها آب روان. حرفها مثل آب روان درون جوی از دهان برخی آدمها جاری میشود و هیچکس اهمیت نمیدهد که کلمات مسئولیتآور هستند. دهان، قول بیجا میدهد و گوش هم بیجا میشنود! نه این جدی میگیرد و نه آن. هیچ مقصد و هدفی ندارند و برای همین است که بیجا هستند. انگار آدمها فراموش کردهاند که قول دادن فقط جاری ساختن چند کلمه از چشمه همیشه جوشان مغز نیست. سهراب سپهری راست گفت که «دهان گلخانه فکر است». پس وقتی حرفی میزنیم و قولی میدهیم، باید از قبل مغز خود را برای عمل کردن به آن آماده کنیم. این روزها، آدمها از سر بزرگگویی و خودنمایی و در جو قرار گرفتن، ناگهان چیزهایی میگویند که بعدها در آن گیر میافتند و نه راه پس دارند و نه راه پیش. برای همین است که میگویند قبل از قول دادن و حرف زدن کمی کلمهها و گامی که میخواهید بردارید را در دهان خود مزمزه کنید. ببینید این قولی که میدهید شور است یا شیرین! بسنجید که بعدها به مزاج اعمال و رفتار شما خوش میآید یا نه. دقت کنید که بعدها میل به پذیرفتن قول خود دارید یا نه.
قول دادن یعنی چه؟
قول دادن مسئولیت بسیار سنگینی است. چون اگر به آنچه گفتهاید عمل نکنید، فقط بدقولی نکردهاید، بلکه دروغ هم گفتهاید و دلی را هم شکستهاید. پس اگر گامی برمیدارید، بسیار مراقب باشید که جایی محکم پا بگذارید. حواس پرت و اراده ضعیف در عمل به قول و وفا مانند زمینی سست و گلآلود است که پای اعتبار شما را میلرزاند. اگر یک بار بدقول شوید، پس تا ابد شما را به چشم همان اشتباه نگاه میکنند. وقتی قول میدهید اعتماد یک نفر را مال خود میکنید و آن شخص به حرف شما تکیه میکند، پس با بدقولی پشت اعتماد او را خالی و خود را بیاعتبار نکنید. قول دادن یعنی حساب و کتاب روزها را فراموش نکنیم و روز وفای به عهد را مثل روز موعود مقدس بدانیم. قول دادن یعنی کار امروز را به فردا واگذار نکنیم. کار امروز باید امروز انجام شود و روی زمین ماندن آن یعنی عقبافتادگی. کارمندی که پشت میز مینشیند، باید کار را در همان لحظه انجام دهد، چون قرارداد کاری هم یک نوع قول دوطرفه است و کارفرما هم باید به موقع حقوق او را بدهد. قول دادن یعنی معلمی که تمام جان و توان خود را برای شاگردانش میگذارد، چراکه نسبت به تعلیم و تربیت آنها متعهد است و به آنها قول داده است. قول دادن یعنی پزشکی که بند به بند سوگندنامه خود را از آب و هوا برای خود حیاتیتر میداند. انسان به طور فطری، اجتماعی آفریده شده است و زندگی اجتماعی پر از قولها و عهدهای متفاوت است. پس تا انسان، انسان است باید پای عهد خود بماند و هنگام وفا کردن دست و پای او نلرزد.
جلوهای از زیباترین وفای به عهد
ازدواج، زیباترین نوع عهد و پیمان بستن است. عهدنامه ازدواج یعنی قول میدهم در بیماری و سلامتی، فقر و رفاه، درد و شادی، سختی و آسانی در کنار زوج خود بمانم و این تنها مرگ است که میتواند ما را از هم جدا کند. اما امروزه، متأسفانه بسیاری از ما کلمهها را مثل باد هوا از دهان خود جاری میکنیم و نمیدانیم که چه میگوییم. وقتی سختی به ما رو میکند، ما هم به شریک زندگی خود پشت میکنیم و فراموش میکنیم که خوشی فقط برای سال اول ازدواج است و رفته رفته مشکلات بیشتر هم میشود، اما وفای به عهد و پای هم ماندن است که کمر سختیهای زندگی را میشکند و عشق پشت و پناه ما میماند. زندگی با تمام تلخیها و شیرینیها است که مزه پیدا میکند و تا تلخی نباشد هیچ شیرینی لذتبخش نخواهد بود. اگر اسم خود را میگذاریم شریک زندگی و شریک یک پیمان دوطرفه، پس باید شیرین و فرهاد باشیم و تلخیها را خودمان شیرین کنیم و بیستونها را با هم از جا برداریم. اصلاًَ برای همین است که به زوجها میگوییم شریک زندگی در یک پیمان مشترک مقدس با یکدیگر شراکت دارند. شراکت و پیمان بستن و عهد کردن هم یعنی سود و ضرر باید برابر باشد و شانه به شانه، بار را از دوش هم برداریم.
پایبندی به عهد و پیمان، همچون سرباز
سرباز بودن فقط مخصوص دوران سربازی و یک امر مردانه نیست، بلکه زنها نیز قویترین سربازهای جهان هستند. سرباز عهد و پیمان خود بودن یکی از آن کارهایی است که زنهای ما زیباتر از مردها آن را بلد هستند. ما از این نوع وفای به عهدها زیاد دیدهایم. هیچکس هشت سال پشت به پشت مرد خود جنگیدن را فراموش نمیکند، چراکه آن زن عهد بسته بود و زنانه پای عهد خود ماند. هیچکس هشت سالی که ۸۰ سال گذشت را فراموش نمیکند. هیچکس مادری که فرزند خود را راهی راه شهادت کرد را فراموش نمیکند، چراکه آن مادر عهد بسته بود تا دنیا، دنیاست پای عهد و پیمان خود با بانوی دو عالم بماند. این گونه است که باید گفت: «قول زنانه میدهم و تا ته خط پای قول خود هستم.» قول دادن مسئولیتپذیری میخواهد. اگر مسئولیتپذیر نیستیم، پس قول هم ندهیم. هر قولی که میدهیم باری را به دوش خود اضافه میکنیم. اگر کمر تابآوری و عمل کردن به وفای ما ضعیف است، پس نباید بار خود را سنگین کنیم و مسئولیت کاری را بر عهده بگیریم که از محدوده توان ما خارج است. ما باید بتوانیم به هم تکیه کنیم. زندگی با خالی کردن زیر پای یکدیگر پیش نمیرود و بدقولی، بدترین شکل این کار است. هیچکس نمیداند فردا چگونه است و چه پیش میآید. پس اگر قولی میدهیم، باید وفا کردن به آن را هم یاد بگیریم. باید یکدیگر را داشته باشیم که در فردایی نامعلوم، تنها و بیکس نباشیم. ایمان یعنی باور کردن بی قید و شرط. پس اگر کسی به حرف و قول ما ایمان میآورد، نباید با بدقولی او را به هر قول و به هر آدمی کافر کنیم. ما نسبت به هم رسالتی داریم و آن هم وفای به عهد است.